🔶 17-مدتی نمی گذرد که بهسوی عالم ربانی، آیتالله حاج سید جمالالدین گلپایگانی(ره) راهنمایی میشود و از ایشان در این مورد کسب تکلیف میکند.
◽️البته این آشناییِ اعجازگونه نیز به عنایت ائمه اطهار(ع) صورت گرفت که شرح آن، در کتاب «سفینةالصادقین» ذکر شده است. مرحوم آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی(ره) که از آن مکاشفه بیخبر بود، پاسخ سؤال ایشان درباره لزوم مراجعه به استاد را دقیقاً مطابق با همان مکاشفه بیان کرده، میگوید: «امروز برای شما بر روی زمین، نه آقای انصاری لازم است و نه من. خود امام زمان(ع) هستند و شما را تربیت میکنند».
◽️بدین ترتیب با خاطری آسوده به سلوک خود ادامه میدهد. البته ارتباط و دوستی با مرحوم آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی(ره) ادامه مییابد و ایشان مدتی از وجود شریف این عالم ربانی بهرهمند میگردد.
🔶 18-ناگفته نماند که در طول این سالها، باوجود تلاش و جدیت در سیر و سلوک الی الله، همچنان به ادامه تحصیل علوم دینی و حوزوی نیز توجه داشت.
◽️عالم وارسته آیتالله حاج سید محمد هادی میلانی(ره) در کربلا با این جوان سالک و عاشق دلسوخته آشنا میگردد و با آنکه از لحاظ سنی و علوم رسمی حوزه بسیار جلوتر از او بود، با مشاهده الطاف خاص خدا به او، بنای رفاقت با او را میگذارد تا از روحیات معنوی و عرفانی وی مستفیض شود، و سرانجام با او عقد اخوت میبندد.
◽️مرحوم آیتالله میلانی(ره) با ملاحظه استعداد وافر خدادادی او و پس از امتحانِ وی به سبک حوزویان، به او اذن استنباط احکام نیز میدهد.
🔶 19-بازگشت به ایران
◽️پس از چند سال، این سالک مجذوب، سرشار از یافتههای فراوان عرفانی و معنوی و علمی، و سیراب از فیوضات خاص و برکات بیشمار ائمه اطهار(ع) به ایران بازمیگردد و در قم اقامت میکند.
◽️پس از مدتی، به توصیه بعضی از مراجع تقلید، برای تبلیغ و ارشاد به اطراف تهران میرود تا با افکار الحادی کمونیستها که در آن زمان روبهگسترش بود، مقابله کند.
◽️از این پس بود که یافتههای معنوی وی اندک اندک برای دیگران ظهور پیدا کرد و موجب آشنایی تدریجی تشنگان حقیقت با چشمه زلال و مملو از عشق و معرفتِ وجود ایشان شد. آنان که گمشدۀ خود را در وجود این عبد صالح مییافتند، یکی پس از دیگری جذب مجالس تربیت، و سیر و سلوک ایشان میشدند.
🔶 20-تربیت تشنگان معرفت
◽️پس از گذشت مدتی از تبلیغ و ارشاد عمومی مردم، اینک حوزه تهذیب و تربیت ایشان را سالکین راه حقیقت، از خواص و علما و فضلا تشکیل میدادند و در مجالس پربرکت ایشان حاضر میشدند؛ مجالسی که هر کس به آن راه مییافت، هم تأییدات الهی را لمس میکرد و هم خود را در دریایی از معرفت، توحید، بندگی، و عشق و محبت به اهلبیت(ع) میدید. ایشان نیز از بذل عنایت به این مشتاقان دریغ نمینمود، و این بهخاطر انجام وظیفهای بود که بر دوش خود احساس می کرد.
◽️اهل معنا بهخوبی واقفند که تربیت معنوی امری بسیار حساس است و کسی نمیتواند بهسادگی از عهده آن برآید؛ زیرا یکی از شرائط تربیت کردن آن است که «مربّی» بهطور کلی از «خودیت» رها و در توحید فانی شده باشد. در این صورت است که میتواند در هنگام دستگیری از افراد، آنان را از خود عبور دهد و با موالیان حقیقی(ع) مرتبط سازد. اگر مربی به چنین مرتبهای نرسیده باشد، در این امر ناکام میماند؛ مشکلی که مربیان سلوکی بهطور معمول، ناخواسته گرفتار آن هستند.
◽️مرحوم آیتالله انصاری همدانی(ره) که عظمت یافتههای این بزرگوار را لمس کرده بود، ایشان را به امر تربیت تشویق مینمود و به ایشان چنین میفرمود: «وظیفه شما دستگیری از افراد است». آیتالله میلانی(ره) نیز در زمانی که مرجعیت شیعه را بر عهده داشت بر همین نکته تأکید میکرد و میگفت: «این کار بر شما لازم است».
🔶 21-البته کمتر کسی میتوانست پابهپای استاد حرکت کند؛ زیرا ویژگیهای تربیتیاش، فراتر از موعظههای معمولی و توصیههای اخلاقی بود. او خود غرق در توحید بود و دیگران را هم به همین مسیر دعوت مینمود. حرف او این بود که «راه خدا یک قدم است و البته آن یک قدم را باید برای خدا بر روی سر خود بگذاری. در این صورت است که نور توحید بر قلب میتابد و تمام نواقص انسان را برطرف میکند و او را به صفات الهی متصف میگرداند».
◽️این نوع سلوک، برخلاف روش تربیتی بسیاری از بزرگان است؛ زیرا در این روش، تار و پود نفسانی افراد به خطر میافتد و هرچه «ما سوی الله» در وجود شخص باشد، نابود میگردد. روشن است که قدم نهادن در این میدان، کاری بس دشوار است. کمتر استادی است که به این جایگاه رسیده باشد و کمتر سالکی است که بتواند تحت تربیت چنین استادی استقامت ورزد.
◽️عموم سالکان، درپی تهذیب اخلاق، همراه با حفظ «خودیت» و «تشخّص» خود میباشند؛ درحالیکه ایشان حفظ تشخّص و تعیّن را حجابی بزرگ، و در راه معنا، نوعی شرک میدانست و در اولین قدم، درپی نابودی همین حجاب بود. همین امر موجب شده بود که بسیاری از افراد با اینکه میفهمیدند راه ایشان حقیقت محض است، نمیتوانستند در کنار ایشان، ثابت قدم بمانند.
◽️اما کسانی که توفیق رفیقشان میشد و در راه خدا استقامت مینمودند، روزبهروز دلشان از تعلقات دنیا خالی، و توجهشان به آخرت بیشتر میگشت؛ ایمانشان افزوده میشد و عظمت حق تعالی را بیش از پیش در قلب خود مییافتند، و با دیدن این آثار، اطمینانشان به صحت راهشان، بیشتر میشد و دیگر جایی برای تردید، در وجودشان باقی نمیماند.