eitaa logo
سنگرمجازی ‌●عَـبـْدالـزِیـنَب●
571 دنبال‌کننده
319 عکس
88 ویدیو
18 فایل
ـ﷽ـ ‌هُــوَاَلْـشَّهيــــد‌ سـنگـــر مـجــازی ‌● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ●🕊️🌱 خادم سنگر⇦ @mhmodreza ادمین تبادݪ⇦ @ya_zahra315 شرایط تب - تبلیغ⇦ @sangar_teb ماشیعه بدنیا آمدیم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
برای محمودرضا🌸 💠 حاج بهزاد پروین قدس : محمودرضا علی تجلایی را برای ما زنده کرد ما یک شاخصه هایی و نکته های بارزی در شهید تجلایی میبینیم که در خودمان نبود ولی واقعا در محمود میدیدیم به‌یاد‌شهید‌صلوات شهید‌آقا‌محمودرضا‌بیضائی اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌به‌حق‌مادر‌سادات سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفــــیـق شـهـیـــــدم❤️🍃 سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
‌ « بود و نبود ؛ در یک قاب » 🕊️💔 📌راوی : برادر شهید اواخر آذر ١٣٦٠ بود يادم هست كه زن صاحب خانه می گفت : بچه را آورده اند خانه... اما درست يادم نيست چه كسى مرا برد طبقه‌ی بالا تا بچه را ببينم وارد اتاق كه شدم مادر بود و بچه ی توى بغلش و زن هاى همسايه كه يک حلقه دور آن اتاق كوچک زده بودند 🔸اين تنها تصويرى است كه از تولد محمودرضا به ياد دارم و هيچ وقت يادم نرفته 🔶٣٠ ديماه ٩٢ ، وقتى پرواز ١١ شب تهران-تبريز توى فرودگاه تبريز به زمين نشست و با پدر از پله‌هاى هواپيما پايين آمديم و وارد سالن شديم از همسرم كه پدر و مادرش و پسرمان را در مشهد رها كرده بود و خودش را رسانده بود فرودگاه تبريز خواستم كه قبل از رسيدن ما به خانه خبر شهادت محمودرضا را به مادرم برساند.... نمى دانم كى رسيديم توى كوچه و جلوى خانه‌ی پدر صداى گريه ی زن ها توى كوچه شنيده مى شد پله ها را رفتم بالا و وارد اتاق شدم مادر بود و زن هاى همسايه كه يک حلقه دور آن اتاق كوچک زده بودند... شبيه روز تولد محمودرضا در ٣٢ سال پيش اما این بار مادر بى محمودرضا بود...💔 سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
🔸 همیشه با وضو بود موقع شهادتش هم با وضو بود دقایقی قبل از شهادتش وضو گرفت و گفت: " ان شاءالله آخریش باشه!!! " آخریش هم شد.... 🌺🕊️ سنگر مجازی ‌● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
یکی‌از‌هم‌سنگری‌هایش در‌سوریه‌‌می‌گفت: من‌‌بستنِ‌کمربندایمنی‌رادرسوریه‌از محمودرضایادگرفتم! وقتی‌می‌نشست‌‌پشتِ‌‌فرمون‌،کمربندش‌‌را‌می‌بست. یکباربهش‌‌گفتم:اینجا‌دیگه‌‌چرا‌می‌بندی؟! اینجاکه‌‌پلیس‌نیست! گفت:می‌دونی‌چقدرزحمت‌کشیدم‌باتصادف‌‌نَمیرم..؟! سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
💠 برای محمودرضا محمودرضا از "حرام" شديدا پرهيز داشت چه فعل حرام وچه مال حرام ناراحتش میكرد اينو خودم باچشمام ديده بودم از شنيدن بدگويى ها و اراجيف بدخواهان و حاسدان در موردامام خامنه اى بشدت ناراحت ميشد متنفر بود بدگوییه رهبرمان (حفظه‌الله) را بکنند راوی : برادر شهید (عج) سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
💠 برای محمودرضا وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم، از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیه‌ای که از آقا گرفته با او دفن شود جا خوردم. نمی‌دانستم از آقا چفیه گرفته رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند مانده بودم با پیکرش چه بگویم همیشه در ارادت به آقا (زید عزه) می‌دانستم خودم را بالاتر از او می‌دانستم چفیه را که روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیده‌ام در این چند وقت یادم هست یکبار چند سال پیش گفت شیعیان در بعضی از کشورها بدون وضو تصویر آقا را مس نمی‌کنند و گفت ما اینجا از شیعیان عقب افتاده‌ایم سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
برای محمودرضا ‌اونایی‌ڪه‌حس دارن، بی‌دلیـل‌نیستـا! یـه‌گوشـه‌ازسرنوشتمون برامون‌شھادت‌رونوشتـه!، ولـی.. ایـن‌دیگـه‌باخودمونـه ‌ڪه‌چجوری‌بھش‌برسیـم یاکِی‌بھش‌برسیـم..! 🙃 💔🕊 سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
برای محمودرضا💔🍃 شهدا هم حسین‌وار رفته بودند شهدا هم مادر از زیر قرآن ردشون کرده بود شهدا هم خواهر بدرقشون کرده بود شهدا هم دختر منتظرشون بوده اما...... چقدر روضه‌ی شهدا نزدیکه به ابا‌عبدالله...💔 سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊️🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای محمودرضا 💚 آموزش عمومی پاسداری که تمام شد برای مراسم افتتاحیه اماده شدیم البته مراسم ما همزمان بود با مراسم اختتامیه ی بچه های دوره ی قبل.... محمودرضا بیضائی ، مرتضی مسیب زاده ، حسن غفاری و محمد قریب از بچه های دوره قبل بودند که با هم آشنا شدیم.... محمودرضا و مرتضی بیشتر شبیه دوقلوها بودند همه جا با هم بودند و اگر قرار بود حرفی بینشان رد و بدل شود ، ترکی باهم صحبت می کردند.... شیرینی لهجه ی آذری محمودرضا و مرتضی از آن طعم هایی بود که بر دل می نشست سنگر مجازی ‌ ● عَـبـْـد‌الــزِیـنَب ● 🕊🍃 https://eitaa.com/joinchat/2270625876C0b3a4e6a65