▪️قرار هفتاد و يكم ▪️
آرزويى داشتم كه سالها در دل مى پَروَراندَمَش...
روزها و شب ها، با عشق به تو، آبياريش مى كردم...
تا اينكه در همه ى وجودم ريشه دواند و گل كرد!
اينك، درست جايى ايستاده ام كه سالها بود آرزويش را داشتم...
و در حسرتش، مى سوختم!
در جمعِ خادمانت، در لباسِ نوكرانت، در كارِ پذيرايى از ميهمانانت...
درست در همانجايى كه بهترين نقطه ى دنياست!!!
جايى كه در نگاهِ تو هستم...
مولا جان:
يقين دارم كه اين افتخار، مزدِ خدمتيست كه به پدر و مادرم كرده ام!
مزدى كه از لطفِ و كرامتِ بى پايانِ شما سرچشمه مى گيرد!
خادمى ام را بپذير و از من قبول كن، اين بضاعتِ مزجاه را...
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ١٠ مهرماه، با پذيرايى " شربت و فرنى " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir
هدایت شده از فرهنگی #سه_شنبه_های_مهدوی
بسم رب المهدى...
🏴 دنياى حيرت انگيزيست، دنياى كودكى...
وقتيكه تمام آرزوهايت در بزرگ شدن خلاصه مى شود!
روزگارِ زيباييست، روزگار كودكى...
هنگاميكه در حال زندگى مى كنى و دغدغه ى فردا را ندارى!
چه عالمى دارند كودكان...
زمانيكه با كوچكترين بهانه، لبخند بر روى لبهايشان نقش مى بندد و از عمقِ دل شاد مى شوند!
چقدر خوب مى شد...
اگر قد مى كشيديم، اما معصوميت ايام كودكيمان را از ياد نمى برديم!
بزرگ مى شديم اما دلى به وسعتِ دلهاى كودكان داشتيم، كه زود مى بخشند و آسان فراموش مى كنند!
و روياهايمان، به شيرينى خواب هاى كودكانه بود!
ايام كودكى سپرى شد...
كاش قدر لحظه هاى جوانيمان را بدانيم تا در روزگارِ پيرى، حسرت روزهاى جوانى را نخوريم!
سه شنبه اى ديگر از راه مى رسد...
قرار ما، سه شنبه ١٧ مهر ماه، حوالى "چهارراه عاشقى"
شما هم اگر ميخواهيد در ايام سوگوارى سيد و سالار شهيدان، آقا اباعبدالله الحسين (عليه السلام) #سه_شنبه_هاى_مهدوى را در شهر يا محله ى خود برگزار كنيد، لطفا با ارسال #يا_مهدى به آيدى @toluehagh1 اطلاع دهيد.
ضمنا، ارسال تصاوير از لحظات زيباى سه شنبه ها هم جهت انتشار در صفحات #سه_شنبه_هاى_مهدوى فراموش نشود. ما را در لحظات امام زمانى خود سهيم كنيد.
▪️ كودكى، مانند روياهاىِ شيرينش گذشت...
حسرتش اما هنوز، در قلبِ من جامانده است!
اللهم اجعلنا من أنصاره و اعوانه...
▪️ قرارِ هفتادو دوم ▪️
در ايام كودكى...
همان روزها و شب هايى كه مشتاقانه به قصه هاى مادر گوش مى سپردم!
مادرم، از مردى سخن مى گفت كه روزى خواهد آمد!
مردى كه مى آيد تا دنيا را نورباران كند...
يوسفى كه ماهِ چهره اش، ماهِ آسمان را بى فروغ خواهد كرد...
پادشاهى كه صاحبِ زمين و زمان است!
حالا سالهاست كه از آن روزها مى گذرد...
شايد قصه ها براى اين بودند كه مرا در خوابى خوش فرو ببرند...
من اما، لالايى شب هاى نوزادى ام و قصه هاى ايام نونهالى ام را خوب به خاطر سپرده ام!
به خاطر سپرده ام و بيدارتَر شده ام!
در تمام اين سالها، چشم انتظارِ مرد قصه هاى كودكى ام بوده ام...
چشم انتظارش هستم و هر صبح، عهدِ عشقم را با او تجديد مى كنم و از عمق دل، ناله سر مى دهم كه :
" اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ
وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ! "
سه شنبه اى ديگر نيز، بى حضور نازنين مولايمان (عج) سپرى شد!
اين سه شنبه به تاريخ ١٧ مهرماه، با پذيرايى " شربت و انار " ميزبان رهگذران " چهارراه عاشقى " بوديم.
اين هفته نيز با أهداى شاخه هاى گل به عابران، عطر انتظار يوسف زهرا (س) را در كوچه پس كوچه هاى شهر پراكنديم.
ويزيت رايگان و واكس صَلواتى هم از ديگر خدمات خدّام المهدى (عج) بود.
@seshanbe_mahdavi
@kheyrine_ir