باید به این باور برسیم که خونه ، یک جامعه است . اما با وسعت کمتر ..
اگر ما توی چهاردیواری خونهی خودمون موثر نباشیم ، قطعا توی جامعه هم مفید نخواهیم بود .!
.
بہرسمادبیہسلآمبدیمبہامامزمانمون:)🌱💚
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان :)🪴
#اِمام_زَمان🌱
#قَراࢪعـاشِقانِه💚
اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج...
💫 امام عـلـى عليهالسلام
شـكـر هـر نـعـمـتـى، پـرهـيـز كـردن از حـرامهـاى خـداونـد اسـت.
🌷
📚 مشكاةالأنوار، ص۷۵، ح۱۴۶
#حدیث
https://eitaa.com/shahid098
💐 امام صادق علیهالسلام
شـرافـت مؤمن در نماز شب خواندن اوست و عـزّتـش در آزار نرساندن به مردم.
🌷
📚 خصال، ص۶، ح۱۸
#حدیث
https://eitaa.com/shahid098
هرکسبهکارهایبیهودهمشغولشود؛
آرزویمهماشراازدستمیدهد.
امیرالمومنین(ع)
میگفت همین که دوست داری
بری کربلا برات ثواب مینویسه...
گفتم مشتی، ما دلتنگیم:)
ثواب میخوایم چیکار....؟!
حسیندارابی
ازشپرسـ یدم زندگیـ ت چطـ ور میگـ ذره؟
گفـ ت :«خطخطـ ی»
پیگیـ رشدم که یعنـ ی چـ ی . . ؟
گفـ ت:هـ ی نوشـ ت شهـ ادت من هـ ی خـط زدم🖐🏿!-
امروز متوسل میشیم به شهید مهدی زاهد لویی⚡️
شادی روح پاکش نفری پنج صلوات بفرستیم ⚡️
#شهید_مهدی_زاهد_لویی
#مدافع_امنیت
https://eitaa.com/shahid098
طلبه بسیجی شهید مهدی زاهدلویی متولد ۳۰ دی ماه سال ۱۳۸۱ در شهر ماهنشان استان زنجان بود که قبل از یک سالگی با خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت میکنند.طلبه بسیجی شهید مهدی زاهدلویی متولد ۳۰ دی ماه سال ۱۳۸۱ در شهر ماهنشان استان زنجان بود که قبل از یک سالگی با خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت میکنند.
#زندگینامه
#شهید_مهدی_زاهد_لویی
ماجرای شهادت شهید مهدی زاهدلویی به روایت پدر
پدرش از روز واقعه میگوید؛ غروب ۳۰ شهریور ماه سال ۱۴۰۱، آن زمان که اغتشاشگران دست به هر کاری میزدند و از کشتن فردی بی گناه نیز ابایی نداشتند.
پدر شهید میگفت که تازه از سرکار به خانه آمدم و کسی خانه نبود؛ بعد از چند دقیقه مادر شهید آمد، برایم چای ریخت و در همین حین گوشی من زنگ خورد و پسر عمویم که به ندرت خبری از ما میگرفت پشت خط بود، تعجب کردم میگفت که شهر شلوغ شده است و به مهدی بگویید بیرون نیاید و مراقب خودش باشد.
بعد از چند دقیقه، دایی اش درب خانه را زد، مهدی پیش دایی اش در کارگاه تیرچه بلوک هم کار میکرد؛ او که این وقت روز به خانه ما آمد کمی شک کردم، به او گفتم حتماً چیزی شده که نمیخواهید ما بفهمیم، قسمش دادم که حقیقت را بگوید، بعدش گفت که مهدی حالش بد شده و بیمارستان انتقالش دادیم.
پدر شهید ادامه میدهد که به دلیل شلوغی خیابانها که اغتشاشگران مسیر را بسته بودند زمانی را در ترافیک ماندیم و بالاخره به هر نحوی بود خودمان را بیمارستان شهید بهشتی رساندیم.
پدر شهید زاهدلویی میگوید: وقتی مهدی را در بیمارستان دیدم که روی تخت بود گریه کردم، مهدی میگفت پدر نگران نباش، چیزی نیست، خوب میشوم و من دستانش را میبوسیدم. بعد از نیم ساعت مهدی را به اتاق عمل بردند؛ مداوای او ده روز به طول انجامید و روز دهم از بیمارستان تماس گرفتند که امروز مهدی حالش نسبتاً خوب است و اگر شما رضایت بدهید او را به بیمارستان بقیه الله (عج) تهران منتقل کنیم که دارای امکانات بهتری است و من هم پس از مشورت با خانواده قبول کردم.پدر شهید ادامه میدهد آن روز تا ساعت سه شب در خانه بودیم و اطرافیان نیز گرد ما جمع شده بودند و از این بابت خوشحال بودیم که مهدی حالش بهتر شده است. ساعت ۶ صبح فردا به کارخانه رفتم؛ اما دلشوره ای عجیب داشتم و نگران بودم چرا که از شب قبل هر چه به بیمارستان زنگ میزدیم کسی جواب نمیداد.
داماد ما که در کرج زندگی میکند صبح آن روزبه بیمارستان رفته بود و وقتی از پرستاران سراغ مهدی را میگیرند به او میگویند که شهید شده است و بعد با من تماس گرفت و گفت میخواهم چیزی بگویم اما ناراحت نباش؛ «مهدی شهید شده است.»
#زندگینامه
#شهید_مهدی_زاهد_لویی