#تلنگر
✍مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی:
گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.
"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست...
با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود، چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نميشود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.
خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است.
شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيريات" را بطلبي...
@shahid_modafe_haram_miladheidari
بسم الله الرحمن الرحیم❤️!
این پست هر شب تکرار میشود
#استغفارهفتادبندیمولاعلی(ع)
_بندسیوسوم_🌱
📌بهنیابتاز#شهید_اسمعلی_فرهنگیان
🌹اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ کَتَبْتَهُ عَلَیَّ بِسَبَبِ عُجْبٍ کَانَ مِنِّی بِنَفْسِی أَوْ رِیَاءٍ أَوْ سُمْعَهٍ أَوْ خُیَلَاءَ أَوْ فَرَحٍ أَوْ حِقْدٍ أَوْ مَرَحٍ أَوْ أَشَرٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْحَمِیَّهٍ أَوْ عَصَبِیَّهٍ أَوْ رِضاً أَوْ سَخَطٍ أَوْ شُحٍّ أَوْ سَخَاءٍ أَوْ ظُلْمٍ أَوْ خِیَانَهٍ أَوْ سَرِقَهٍ أَوْ کَذِبٍ أَوْ نَمِیمَهٍ أَوْ لَعِبٍ أَوْ نَوْعٍ مِمَّا یُکْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ الْعَطَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشتهای به جهت خود پسندیای که در من به وجود آمده است، یا خودنمایی، یا خودستایی (با رساندن عمل خود به گوش دیگران)، یا تکبّر، یا شادمانی، یا کینه، یا خوشی، یا بخشندگی، یا بخل، یا ظلم، یا خیانت، یا دزدی، یا دروغ، یا سخنچینی، یا لهو و لعب، یا هرنوع کاری که با آن مرتکب گناه میشوند و هر که آن را انجام دهد خود را به هلاکت اندازد. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
اجرتون با امیرالمومنین(ع)🌻!
التماسدعا🤲🏻
@shahid_modafe_haram_miladheidari
سردار رشید اسمعلی فرهنگیان در یکی از روزهای سال ۱۳۴۰ در خانواده روستایی "لیمانج" در شهرستان سنقر و کلیایی به دنیا آمد. اسمعلی دوران کودکی را با فراگیری احکام و اداب اسلامی آغاز کرد و سپس برای تحصیل به دبستان روستا رفت و پس از آن جهت ادامه تحصیل روانه شهر سنقر شد. شهید دوست داشت همه با ایمان باشند و از غیبت متنفر بود و بیشتر کتابهای مذهبی را مطالعه میکرد.
در دوره جوانی قبل از انقلاب در تمام تظاهرات و فعالیتهای سیاسی شرکت داشت. بارها دستگیر و شکنجه شد. با شروع جنگ نابرابر و تجاوز ارتش بعثی به خاک مقدس جمهوری اسلامی در حالی که مشغول گذراندن سال آخر دوران متوسطه بود به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با توانمندیهایی که داشت به سمت مسئول عملیات سپاه سنقر و سپس فرمانده گردان ۲۰۷ شید بهشتی منصوب شد.
شهید فرهنگیان با شهیدان باکری, قاسمی و خرازی هم دوره بود و خودش را وقف جبهه کرده بود. شهید فرهنگیان در جبهه از فرماندهان جنگ بود. در مناطق عملیاتی زیادی شرکت کرد. در غرب و در قصرشیرین, در عملیات بازی دراز و در جنوب در شلمچه حضور داشت.
در بهمنماه سال ۱۳۶۲ همراه با گردان تحت امرش راهی جبهههای نبرد و به تیپ نبی اکرم مامور شد و در آن یگان فرماندهی گردان تبوک را به عهده گرفت. در مدت فرماندهی علاوه بر پاکسازی مناطقی مانند شیخ صالح، دالاهو و غیره تا سلحشوریهای عاشقانهاش در عملیاتهای والفجر ۵، عاشورا (میمک)، قادر، والفجر ۹، تک سومار و غیره همه برگهای زرین از کتاب قطور و حماسه گویای دلاوریها و شجاعتهای این شهید بزرگوار است.
@shahid_modafe_haram_miladheidari
شهید گفته بود که همیشه از خدا خواستهام خانوادهای به من بدهد که هیچ وقت مانع رفتنم به جنگ نشوند. شهید دوربینی تهیه کرده بود و میخواست با پسرش هادی که شش ماه داشت عکس یادگاری بگیرد. میگفت شاید شهید شوم، پسرم یک عکس با من داشته باشد اما اصلاٌ فرصت این کار را پیدا نکرد. بعد از شهادتش وقتی که پیکرش را آوردند یکی از دوستانش هادی را برد کنار شهید و عکس دو نفره از آنها گرفت.
در عملیات والفجر ۹ دشمن بعثی به ارتفاعی که محل استقرار شهید فرهنگیان و نیروهایش بود با تمام توان حمله کرد، او یک تنه در مقابل دشمن ایستاد و پس از مدتی تعدادی از رزمندگان از جان گذشته به او ملحق شدند و مقاومت دلیرانه او قوت گرفت و دشمن مجبور شد بدون کسب نتیجهای منطقه را ترک کند. پس از آرامش منطقه جانشین فرماندهی کل سپاه سردار شمخانی و سردار ایزدی به او ابلاغ کردند که فرهنگیان تو دینت را به اسلام ادا کردی.
در اوایل پیروزی انقلاب، استان کرمانشاه و شهرستان سنقر و کلیایی به دلیل همجواری با استان کردستان و شهرهای کامیاران، قروه و دهگلان محل استقرار گروهک دموکرات و حزب کومله بود. سپاه سنقر برای مبارزه با این گروهکها فعالیت چشمگیری داشت. شهید فرهنگیان بعد از ورود به سپاه به عنوان مدیر داخلی سپاه سنقرمشغول به خدمت بود که برای یک مأموریت دو ماهه به همراه تعدادی از نیروهای سپاه سنقر به منطقه بازی دراز سرپلذهاب رفت.
قبل از هجوم افراد کومله و دمکرات به روستاهای سنقر شهید اسمعلی فرهنگیان به عنوان فرمانده عملیات سپاه سنقر منصوب شد. وی با توجه به رشادت و شجاعت و ایثارگری که از خود نشان داد توانست به کمک همرزمانش تعداد زیادی از ضد انقلاب وابسته که به اطراف سنقر رخنه کرده بودند را به هلاکت برسانند.
در سال ۱۳۶۱ با توجه به هجوم گروهک دمکرات و کومله به دستور فرماندهان سپاه در منطقه کرمانشاه برای مبارزه با این گروهکها یک گردان عملیاتی مستقل در منطقه سنقر و کلیایی تشکیل و شهید فرهنگیان به عنوان فرمانده گردان (گردان ۲۰۷ شهید بهشتی ) معرفی شد.
این گردان توانست تا اوایل سال ۱۳۶۲ ریشه گروهک دمکرات و کومله را در مناطق سنقر برای همیشه نابود کند که توسط فرمانده جنگهای نامنظم سردار شهید محمود کاوه، شهید فرهنگیان و همرزمانش مورد تقدیر قرار گرفتند.
سردار دلاور سپاه اسلام در عملیات کربلای ۵ حال و هوای دیگری داشت و یکی از همرزمانش گفته است که شب قبل در خواب دیده بودم که فرهنگیان به شهادت رسیده است به او گفتم امروز من به جای شما به مقر تیپ میروم اما او نپذیرفت و من دستش را محکم گرفتم و موضوع را برایش بازگو کردم، اما او خندید و خندهای بود که از فرا رسیدن وصلش به معبود بر لبانش نشسته بود و ۱۰ دقیقه بعد توسط تک تیرانداز دشمن مورد اصابت قرار گرفته و به خون غلطید و خضاب خون کرده و شهید شد.
رادیوی دشمن بعثی خبر شهادت اسمعلی فرهنگیان فرمانده دلاور اسلام را تنها چند ساعت بعد از شهادتش اعلام کرد و دوستان و همرزمانش به ماتم او نشستند و در تاریخ ۲۴ دیماه ۶۵ در عملیات پیروزمندانه کربلای ۵ کربلایی شد و شربت شیرین شهادت را سر کشید.
شهید اسمعلی فرهنگیان بعد از عملیات والفجر ۹ توسط فرماندهان ارشد سپاه مورد قدردانی قرار گرفت و حواله خرید یک دستگاه یخچال به قیمت ۱۳۰۰۰ تومان به او اهدا شد. گویا در منزلش هم یخچال نداشت. با شنیدن درد و دل "حیدری" از بچههای گردان تبوک و بیان مشکل عمل چشم برادرش، گفت: "این حواله رو بگیر و برای خودت بفروش و با پولش برادرت رو معالجه کن". هزینهی عمل حدود ۸۰۰۰ تومان شد و حیدری ۵۰۰۰ تومان مابقی را برگرداند، اما شهید فرهنگیان با تعجب از او پرسید: "این چیه آوردی؟" پاسخ داد: "مابقی پول حواله است. خدا رو شکر مشکلم حل شد." شهید فرهنگیان معاون گردان را صدا زد: "سلیمانی! این ۵۰۰۰ تومان پیش تو امانت باشه. ببین کی گرفتاره؛ هر کی مشکلی داشت، از این پول کمکش کن." بعد هم چون سلیمانی اهل کنگاور بود، به شوخی به او گفت: "مواظب باش پارتیبازی نکنی و همه رو به کنگاوریها بِدیها! ببین کی گرفتاره؛ به او کمک کن."
@shahid_modafe_haram_miladheidari
در وصیتنامه این شهید آمده است که وصیت دیگر من در مرحله اول به همرزمانم و بعد به برادرم که اسلحه مرا زمین نگذارند و پیروی از امام و دولت جمهوری اسلامی را شعار خود قرار دهند، یاور ضعیفان و دشمن مستکبران باشند و در پایان از برادران هم پیمان که اسم آنها را نمیآورم عذر میخواهم که این دم آخر نتوانستم شما را زیارت کنم، در آخرت و در جهان دیگر شما را با شهدای کربلا دیدار خواهم کرد.
@shahid_modafe_haram_miladheidari