eitaa logo
🕊از میلاد تا خدا🕊
355 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
974 ویدیو
8 فایل
وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و‌شہـید‌می‌شوی ولادت:۹ رمضان ۱۴۱۲(ه.ق) شہادت:۹ رمضان ۱۴۴۴(ه.ق) محل‌‌شہادت:حومه دمشق حضور شما در این کانال اتفاقی نیست🕊🦋 |کانال رسمی زیر نظر خانواده‌ معظم شھید| خادم کانال: @Khadem_shohada_78
مشاهده در ایتا
دانلود
برادرم دلگرمی من بود صدای اذان مغرب آمد. خانم خسروی برای خواندن نماز خداحافظی کرد و زهرا، خواهر شهید علی‌دادی، شروع کرد از رابطه خواهر و برادری گفتن: «وجود مصطفی خیلی برای من دلگرمی بود. خیلی از دور و اطرافیان از کل‌کل خواهر و برادری می‌گویند، اما من هر وقت مصطفی را می‌دیدم یک لیوان چای برایش می‌ریختم و شروع می‌کردیم به حرف زدن. مصطفی عاشق بچه‌ها بود. بعضی وقت‌ها می‌دیدیم کیک خریده آورده. وقتی پرس‌وجو می‌کردیم متوجه می‌شدیم برای یکی از بچه‌های یتیم که تولدش هست کیک خریده. موقع تحویل دادن هم زنگ در خانه را می‌زد، کیک را پشت در می‌گذاشت و می‌رفت. می‌گفت: "دوست ندارم یاد پدرشان بیفتند، من را نبینند بهتره"….همسرم آقا مهدی زندیه ۹ سال بود که با مصطفی دوست بود و یکی از صمیمی ترین دوستانش بود.» @shahid_modafe_haram_miladheidari
کار جهادی تا پای جان آقای زندیه را صدا می‌کند تا از مصطفی بگوید: «الگوی مصطفی، سردار سلیمانی و سردار همدانی و سردار طهرانی‌مقدم بود. مدام از آن‌ها صحبت می‌کرد و هر کتاب و کلیپی می‌دید که از این سرداران بگوید را خوانده بود و دیده بود. از بعد از شهادت سردار سلیمانی هم که خیلی عجیب شده بود، هر بحث و دعوایی که می‌دید عمیقاً به آن فکر می‌کرد. نمونه بارز "در جمع و دلش جای دگر است" شده بود! اگر مصطفی عمرش به دنیا بود، قطعاً بعد از جلسه‌ای که مقام معظم رهبری در روز شنبه برگزار کردند و از مردم خواستند که برای مقابله با ویروس کرونا همکاری داشته باشند، میزان فعالیتش ده‌ها برابر بیشتر از قبل می‌شد مصطفی همیشه آرزوی شهادت داشت. خیلی هم تلاش کرد که بتواند راهی پیدا کند و برود سوریه، ولی به خاطر شرایط شغلی این امکان برایش وجود نداشت. @shahid_modafe_haram_miladheidari
از وقتی شرایط کرونا به وجود آمد، مصطفی اصلاً آرام و قرار نداشت حتی در این ۵۰ روزی که در بیمارستان بستری بود با آن شرایط جسمی بدی که داشت و نمی‌توانست صحبت کند، از طریق پیامک دادن کارها را مدیریت می‌کرد؛ قبض آب و برق و گاز نیازمندان را پرداخت می‌کرد، برای تهیه بخاری یکی از مستمندان پول فرستاد، به ما پیام می‌داد که برای کادر درمان آب هویج و شیر موز ببریم. مصطفی برای خدمت کردن بی‌قرار شده شده بود و تا جایی که توان داشت دست از تلاش کردن بر نداشت. این را من که در کل مدت بیماری و بستری بودنش در بیمارستان همراهش بودم، به چشم دیدم.» هوا تاریک شده بود و ما همچنان در بهشت زهرا بودیم. بیان کارهای جهادی که مصطفی علی‌دادی در طول این چند ماه انجام داده و فعالیت‌هایی که خیلی‌هایش را حتی خانواده‌اش هم نمی‌دانستند، ساعت‌ها زمان نیاز دارد. @shahid_modafe_haram_miladheidari
به قول مادر مصطفی: «اگر مصطفی عمرش به دنیا بود، قطعاً بعد از جلسه‌ای که مقام معظم رهبری در روز شنبه برگزار کردند و از مردم خواستند که برای مقابله با ویروس کرونا همکاری داشته باشند، میزان فعالیتش ده‌ها برابر بیشتر از قبل می‌شد.» @shahid_modafe_haram_miladheidari
دنیای مصطفی از شبی عوض شد که شهید سلیمانی را آوردند فرودگاه و مصطفی چند ساعتی را کنار پیکر سردار ماند. از بعد شهادت سردار انگار پسرم هم آسمانی شده بود. به دوستانش گفته بود "برات شهادتم رو از سردار گرفتم". @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌺🌿 🌺🌿 🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹ابراهیم علیه السّلام در خرمن آتش «2»🔹 پیروان نمرود در هر جا به جمع آوری هیزم پرداختند و این عمل را موجب تقرب و خدمت به خدایان خود می دانستند. حتی اهمیت این عمل به جایی رسیده بود که آن را وسیله ای برای شفای از بیماری و برآورده شدن حوایج خود می دانستند و از همه نقاط، مردم برای شرکت در این مراسم دعوت شده بودند. مردم روزهای پی درپی به جمع آوری هیزم پرداختند، تا اینکه هیزمی انبوه جمع آوری و کوهی از چوب فراهم شد، سپس زمین همواری را دیوار کشیدند و آتش را در میان این حصار، شعله ور ساختند. آتش روشن و زبانه های آن سوی آسمان روان شد و هنگامی که از شدت حرارت هیزم آن سرخ شد، ابراهیم را دست بسته در میان آتش افکندند. درحالی که هنوز کینه وی را به دل داشتند و از عذاب او شادمان بودند. ابراهیم علیه السّلام در حالی در آتش شعله ور می افتاد که قلبش لبریز از ایمان بود، اعتمادش به خدا قوی و ارتباطش با او محکم بود و به نجات خویش یقین داشت و به همین دلیل وقایع جاری او را نلرزاند و متزلزل نساخت و از آتش، هراسی به دل راه نداد. بلکه با آغوش باز آن را استقبال کرد و با روحی مطمئن وارد آتش شد. اکنون ابراهیم علیه السّلام در دل آتش است، او در میان دودها ناپدید می گردد، شعله های آتش او را در آغوش گرفته و فریاد و خروش مردم، را به صدای ابراهیم علیه السّلام نمی دهد، در چنین شرایطی آتش با ابراهیم چه می کند؟ آتش قید و بندهای ابراهیم را سوزاند و او را آزاد ساخت و خدای مهربان، غضب آتش را آرام و حرارت آن را مطبوع ساخت و ابراهیم را از شعله های سوزان آن نجات داد و آتش را بر ابراهیم سرد و سلامت نمود! منبع: کتاب قصه های قرآن ----------------🌱🪴🌱------------- ═✧❁🌸❁✧═ @shahid_modafe_haram_miladheidari ═✧❁🌸❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا