eitaa logo
🕊از میلاد تا خدا🕊
355 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
974 ویدیو
8 فایل
وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و‌شہـید‌می‌شوی ولادت:۹ رمضان ۱۴۱۲(ه.ق) شہادت:۹ رمضان ۱۴۴۴(ه.ق) محل‌‌شہادت:حومه دمشق حضور شما در این کانال اتفاقی نیست🕊🦋 |کانال رسمی زیر نظر خانواده‌ معظم شھید| خادم کانال: @Khadem_shohada_78
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر شهید‌ اندرزگو بنّا بود و در بازارچه گمرک تهران حوالی میدان شوش و پایین خیابان صفاری مغازه داشت. پدرش پس از ورشکستگی به خرده‌فروشی رو آورد و در همان حوالی میدان شوش به کار و کسب پرداخت. سید علی آخرین فرزند خانواده و دارای ۳ برادر و ۳ خواهر بود. شهید‌ اندرزگو در سال ۱۳۴۹، با کبری‌ سیلسپور ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار فرزند است. @shahid_modafe_haram_miladheidari
نحوه طلبه شدن حجت الاسلام حسین غفاریان، یکی از دوستان شهید‌ اندرزگو در قم، می‌گوید: «روزی آیت‌ الله خزعلی تشریف آوردند قم و دست او را گذاشتند در دست من. من از شاگردان ایشان بودم، گفتند: «غفاریان! مراقب این باش تا من به تو بگویم چه کارش کنیم.» چند ماه از او در خانه‌مان پذیرایی کردیم تا آیت‌ الله خزعلی آمدند و گفتند: «حسنعلی منصور را این کشته. اسمش هم سید علی‌ اندرزگوست. اسمش را عوض کنید. جا به او بدهید. معمم و طلبه‌اش کنید.» خلاصه عمامه سرش گذاشتیم و شروع کرد به درس خواندن. ما، ماه‌های رمضان و محرم می‌رفتیم تبلیغ و به فرمایش آیت‌ الله خزعلی، او را هم با خود می‌بردیم.» @shahid_modafe_haram_miladheidari
شکل گیری شخصیت شهید در دوران شکل‌گیری شخصیت شهید‌ اندرزگو، کشور دست‌خوش حوادث بسیار بود. جنبش ملی شدن نفت، تغییر دولت‌ها، حکومت نظامی مکرر در تهران، ترور شاه، هژیر، رزم‌آرا و دکتر فاطمی، اعدام امامی، تبعید و بازگشت آیت‌ الله کاشانی، جلسات مکرر آیت‌ الله کاشانی و فدائیان اسلام، تعطیلی بازار تهران و نقش بازاریان در این حرکت‌ها را می‌توان از آن جمله برشمرد. @shahid_modafe_haram_miladheidari
آشنایی با شهید نواب صفوی شهید‌ اندرزگو در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد. منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر او اثری ژرف گذاشت و فرآیند این تاثیر روحی، آشنایی با تشکیلات فدائیان اسلام و راه مبارزاتی آن‌ها بود که در تعیین مشی مبارزاتی شهید‌ اندرزگو نقش‌آفرین بود. شهید‌ اندرزگو علاقهٔ زیادی به شهید نواب صفوی داشت و همین مسئله باعث شد که وی با تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شود. وی که در آن سال‌ها به سلاح علم و ایمان، خود را مسلح می‌ساخت، سرانجام با درک و لمس روح نهضت ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به رهبری امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در سن ۱۸ سالگی گام به عرصه مبارزه با رژیم پهلوی نهاد. شهید‌ اندرزگو در جریان قیام ۱۵ خرداد خود یکی از عاملین تظاهرات پرشور مردم بود که همان شب با اهدای کتابی از حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه)، مورد تقدیر قرار گرفت. @shahid_modafe_haram_miladheidari
در آستانه دهه ۱۳۴۰، گروه‌های مختلفی که در عرصه جامعه فعال بودند و وجهه مذهبی و اقتصادی داشتند، در رویارویی روحانیون با رژیم، به نفع روحانیت وارد صحنه شدند و از مراجع خود حمایت کردند. افرادی چون شهید‌ اندرزگو جزء آن دسته گروه‌هایی بودند که به مرجعیت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) پس از وفات آیت‌ الله بروجردی گرویده و از مدت‌ها قبل ارتباط‌های مداوم با قم و بیت امام (رحمة‌الله‌علیه) را آغاز کرده بودند و با شروع حوادث سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ فعالانه وارد صحنه مبارزات و حمایت از امام (رحمة‌الله‌علیه) شدند @shahid_modafe_haram_miladheidari
شهادت در سال ۱۳۵۱، به دنبال دستگیری یکی از دوستان شهید‌ اندرزگو ساواک سرنخ‌هایی از وی به دست آورد و مجدداً تلاش‌ها برای دستگیری وی افزایش یافت. از آن جایی که ماموران ساواک به طور دایم در جستجوی وی بودند، توانستند اطلاعاتی حین شکنجه تعدادی از مبارزان اسلامی، از‌ اندرزگو به دست آورند. ساواکی‌ها در چارچوب این اطلاعات تلفن‌های قسمت وسیعی از شهر تهران را تحت کنترل گرفتند تا توانستند، رد مکالمات او را به دست آورند و با جستجوی پرونده‌ها یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام "حاج اکبر صالحی" که لبنیات فروشی داشت را پیدا کردند، و از همین‌جا پی بردند شهید‌ اندرزگو با نام مستعار "جوادی" در مشهد سکونت دارد و روز ۱۹ ماه مبارک رمضان افطار را در منزل او خواهد بود. شهید‌ اندرزگو، نزدیکی غروب آن روز با یک موتورگازی راهی منزل دوستش شد؛ ماموران ساواک قبلاً منطقه را به محاصره در آورده بودند. وی پس از ورود به خیابان "سقا باشی" متوجه حضور ماموران ساواک شد، اما برای فرار از مهلکه، دیگر دیر شده بود. وی با پناه گرفتن در پشت یک اتومبیل سعی در گمراه کردن ماموران داشت، اما ماموران رژیم از فاصله دور پاهای او را مورد هدف قرار دادند. قاتل شهید، فردی به نام "تهرانی" بود. شهید‌ اندرزگو در حالی‌که خون، به شدت از پاهایش جاری بود، با خوردن کاغذهای حاوی شماره تلفن دوستان و نزدیکانش و آغشته کردن بقیه مدارک به خون خود و نابود کردن آن‌ها، مانع از آن شد که نشانی کسی به دست ساواک بیفتد. سیّد همواره گفته بود: «زنده مرا نخواهند یافت» و سرانجام نیز چنین شد. شهید‌ اندرزگو پس از سال‌ها مبارزه با رژیم پهلوی ۱۹ رمضان برابر با ۲ شهریور ۱۳۵۷، در کمین نیروهای ساواک گرفتار شده و به شهادت رسید. شهید‌ اندرزگو چریکی بود که دامنه مبارزاتش، از لبنان تا افغانستان گسترده بود. ساواک ۱۵ سال سایه‌وار دنبال او می‌گشت، لکن هر وقت به مخفیگاه وی می‌رسید، او توانسته بود از دام ماموران بگریزد. @shahid_modafe_haram_miladheidari
خاطره از همسر شهید یک‌دفعه کارتر با همسرش به ایران آمده بود، شهید نشسته بود (و از تلویزیون) نگاه می‌کرد؛ گفتم: آقا! برای این قضیه هیچ‌کار نکردی! ؟ (چون گفته بود ۶ ماه می‌خواهم زحمت بکشم و ان شاءالله پهلوی را از بین ببرم) گفتم پس چه شد؟ چرا راهی پیدا نمی‌کنی؟ باز دوباره آمریکایی‌ها به ایران آمدند! گفت: پهلوی یا به دست من یا با خون من از بین می‌رود! بعد از آتش قلیان یک ذغال سرخ برداشت و روی دست گرفت، گفت حفظ دین برای مردم در آخر الزمان مثل تحمل کردن آتش این ذغال می‌ماند! قشنگ کف دستش بود؛ گفتم: آقا! دستت نمی‌سوزد؟ گفت بدن ما به آتش جهنم هم نمی‌سوزد. بعد گفت دو سال اول انقلاب همه ملت ایران مورد امتحان خدا قرار می‌گیرند و بعد از دو سال سید علی نامی می‌آید رئیس‌ جمهور می‌شود. من گفتم: سید علی خودت هستی دیگر؟ خودت می‌خواهی رئیس جمهور بشوی؟! گفت آن‌موقع من نیستم، آن موقع کس دیگری است می‌آید رئیس جمهور می‌شود و بعد از چند سال که بگذرد آقا امام زمان ظهور می‌کنند. برای من خیلی تکان‌دهنده بود. بعد از این‌که آقا رئیس‌جمهور شده بود به بچه‌ها گفتم که به ایشان بگویند و بچه‌ها هم گفتند. این خاطره‌ای بود که من از زبان خودشان شنیدم و این آتش هم برای فهم چگونگی دین‌داری مردم در آخر الزمان واقعاً برای من جالب بود که دستش نسوخت، یعنی همان‌طوری که (ذغال) را کف دستش نگه داشت، دوباره آن آتش سرخ را گذاشت روی همان قلیان. @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مزار شهید سید علی اندرزگو @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹محاوره ابراهیم علیه السّلام با ستاره پرستان «۴»🔹 آنگاه که ابراهیم علیه السّلام سکوت قوم را در مقابل تعرض به خدایانشان دید و دریافت که از اهانت نسبت به خدایانشان چشم پوشی می کنند، به طریق روشن تری به کنایه زدن به خدایانشان پرداخت و با ابراز نارضایتی برای آنها روشن ساخت که روحش متزلزل و فکرش ناراحت است و هنوز طریق حق را نیافته و به آن هدایت است. ابراهیم علیه السّلام به آنان وانمود کرد که در طریق جستجوی خدای خویش و کشف حقیقت ناامید نیست و به نجات از این گمراهی امید فراوان دارد تا شاید انوار هدایت شب تاریک و ظلمانی او را منور سازد، زیرا آنچه را که قوم پرستش می کنند، مخلوقی در حرکت است و نفع و ضرری را مالک نیست. با طلوع سپیده دم ابراهیم خورشید را در حال نورافشانی دید، به گونه ای که شعاع آن در هرجا گسترده و جهان را لباس زرین پوشانده است و این خورشید است که زمین را سرشار از حیات و زندگی ساخته و به سرتاسر جهان نور و روشنایی بخشیده است، لذا گفت: این خورشید، پروردگار من است، خورشید از تمام ستارگان بزرگتر و نفعش زیادتر و مقامش والاتر است ولی چون غروب فرا رسید و خورشید نیز مانند سایر ستارگان ناپدید و از چشم عبادت کنندگان خود پنهان گشت، ابراهیم آنان را به شرک متهم ساخت، و داغ کفر بر پیشانی آنان نهاد و گفت: من از آنچه شما برای خدا شریک قرار می دهید، بیزارم. این ستارگانی که مکانشان عوض می شود و حال آنان تغییر می کند، باید آفریننده ای داشته باشند که آنان را اداره کند و حرکت دهد. خدایی وجود دارد که آنان را به طلوع و غروب وامی دارد و حرکت می دهد این ستارگان کذایی شایسته پرستش و سزاوار احترام و تعظیم نیستند. منبع: کتاب قصه های قرآن ----------------🌱🪴🌱------------- ═✧❁🌸❁✧═ @shahid_modafe_haram_miladheidari ═✧❁🌸❁✧═