eitaa logo
🕊از میلاد تا خدا🕊
355 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
974 ویدیو
8 فایل
وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و‌شہـید‌می‌شوی ولادت:۹ رمضان ۱۴۱۲(ه.ق) شہادت:۹ رمضان ۱۴۴۴(ه.ق) محل‌‌شہادت:حومه دمشق حضور شما در این کانال اتفاقی نیست🕊🦋 |کانال رسمی زیر نظر خانواده‌ معظم شھید| خادم کانال: @Khadem_shohada_78
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوۀ شهادت شهادت، هنر مردان الهی است و مردان خدا زیبنده شهادت اند و به راستی که خط سرخ شهادت، میراث بزرگ انبیای الهی است. در هشت سال جنگ تحمیلی خداجویان مخلص ایران اسلامی، با این عشق سرخ هم آغوش شدند و بر فراز قله سعادت گام نهادند. مهدی زین الدین از جمله مردان الهی بود که به این فیض رسید. سرانجام آن حادثه بزرگ و خبر وحشت انگیزی که هموراه لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب قم از آن هراسان بود، به وقوع پیوست و خبر پرواز سید مهدی زین الدین، به گوش رسید. شهیدزین الدین در مأموریتی که از کرمانشاه به سوی سردشتِ آذربایجان غربی در حرکت بود، با گروه های ضد انقلاب درگیر شد و به فیض شهادت نائل گردید. مزار ایشان در گلزار شهدای علی بن جعفر قم، زیارت گاه عاشقان شهادت است. روحش شاد و یادش جاودان باد. @shahid_modafe_haram_miladheidari
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 نماهنگ | شهادت نامه مروری بر زندگی شهید مهدی زین الدین ♦️ فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام 🗓 شهادت شهید مهدی زین‌الدین ۲۷ آبان ۶۳ بر اثر کمین دشمن در مسیر سردشت @shahid_modafe_haram_miladheidari
عراق پاتک سنگینی کرده بود. آقا مهدی طبق معمول سوار موتورش توی خط این طرف و آن طرف می‌رفت و به بچه‌ها سر می‌زد. یک مرتبه دیدم پیدایش نیست. از بچه‌ها پرسیدم، گفتند رفته عقب. یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور از این طرف به آن طرف. بعد از عملیات، بچه‌ها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند. مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط. 📚 @shahid_modafe_haram_miladheidari
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری‌ شهدا 📌رفقا برای یاری دین خدا باید دغدغه داشت. 🔹مثل شهید مهدی زین الدین که در مسیر تقویت دین و انقلاب روز و شب نمی‌شناخت حتی به خانمش می‌گفت:... 🎙 شیخ سعید آزاده @shahid_modafe_haram_miladheidari •❁꧁-•°❄️🕊❄️°•-꧂
موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. سر که بلند کردم، دیدم آقامهدی زین الدین، فرمانده لشکر هفده علی بن ابیطالب (ع) توی صف ایستاده، به احترامش بلند شدم. خواستم با احترام بیاورمش جلوی صف. اشاره کرد، نیامد و ایستاد تا نوبتش بشود. موقع رفتن، بدرقه اش کردم. بعد به او گفتم: «آقامهدی، وسیله هست تا شما را برسانند؟ » گفت: «آره! » هر چه نگاه کردم، ماشینی آن دور و بر ندیدم. رفت سمت یک موتورِ گازی تا سوار بشود. رفتم کنارش، گفت: «مال خودم نیست، از برادرم قرض گرفتم» 📚 یادگاران @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا