فرمانده شهید سید رضا(رضی) موسوی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: 1342
محل ولادت: زنجان
تاریخ شهادت: 1402/10/4
مسئولیت: ایشان یکی از سرداران نیروی قدس سپاه پاسداران بود که در سوریه به عنوان مسئول «پشتیبانی از جبهه مقاومت» حضور داشت
محل شهادت: سوریه
مزار: تهران_امامزاده صالح تجریش
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@shahid_modafe_haram_miladheidari
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
💐#خاطره 👆
« سید تو هم باید شهید بشی »
✨خاطره ای از شهید سید رضی موسوی با سردار سلیمانی...
📚 منبع: کتاب:
سلیمانی عزیز۲
شهید#سید_رضی_موسوی🌹🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🔴نحوه شهادت سید رضی موسوی:
اسرائیل «ساعت ۱۶ به وقت تهران با شلیک ۳ موشک از آسمان جولان اشغالی محل حضور سردار موسوی در منطقه زینبیه دمشق را مورد هدف قرار داد که منجر به شهادت این فرمانده سپاه پاسداران شد»
این شهید از همرزمان سردار شهید حاجقاسم سلیمانی و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه بود.
سردار شهید سید رضی موسوی، اصالتا زنجانی بود و در دوران دفاع مقدس در بسیاری از عملیاتها در مقابل رژیم بعثی عراق ایستادگی کرد.
سید رضی نبوی چاشمی پسرخاله شهید سردار سید رضی موسوی چاشمی است، که میگوید ۲۱ ماه در هشت سال جنگ تحمیلی برای دفاع از وطن نقشآفرینی کرد و پنج سال به اسارت رژیم بعثی درآمد.
پسرخاله شهید سردار سیدرضی موسوی نقل میکند که سردار شهید سلیمانی و سیدرضی موسوی دوستی بسیار نزدیکی با هم داشتند. ۲ یاری که در مسیر کمک به جبهه مقاومت دور از وطن بسیار از دل و جان مایه گذاشتند تا جان به معبود سپردند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🔰سید رضی کلکسیون بیماری بود
🔹 همسر شهید سید رضی موسوی: سید رضی یک جورهایی کلکسیون بیماری شده بود.(خنده) او دیسک گردن و کمر داشت که عمل کردند، قلبش را هم فنر گذاشتند و ولی باز سرپا بود. شب ها 10، 15 قرص می خورد و چون وقت نداشت همه قرصها را یکدفعه می ریخت داخل دهانش و چند لیوان آب هم روی آنها میخورد، میگفتم: سید! حداقل بین این قرصها یک فاصله بگذار! میگفت تو دکتر میروی ولی قرص نمیخوری، من مثل شما نیستم! هر طور شده داروها را می خورم. از بس وقتش پر بود حتی نمی توانست دارو را سر وقتش بخورد. شاید اگر یک دکتر میرفت تا 20 سال همان دارو را ادامه میداد، چون وقت دکتر رفتن مجدد را هم نداشت.
#خاطرات_شهدا
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🔰پانزده سال در خانه با حجاب کامل زندگی کردم
🔹همسر شهید سید رضی موسوی: حاج آقا بسیار مهماننواز بود. محل زندگی ما کمی با دمشق فاصله داشت، ساختمانی دو طبقه بود که 4، 5 اتاق داشت. میگفت هر کسی می آید اینجا، بیاید با ما زندگی کند تا بعد از چند ماه بتواند یک خانه خوب بگیرد.
در چند سال اخیر مخصوصاً قبل از شروع جنگ داعش، یکبار نشد در خانه خودمان چادر از سر من بیفتد یا روسری از سرم بردارم، چون هر کسی که به سوریه میآمد و خانه نداشت با ما زندگی میکرد، یا اگر کسی مجرد بود میگفت بیاید با ما زندگی کند که تنها نباشد. یک اتاق محل کارش بود، اتاقی دیگر دست یک زن و شوهر بود. و یک اتاق هم دست آقایی دیگر بود. تصور کنید! حدود 15 سال با حجاب کامل در خانه خودمان زندگی میکردم. سید رضی خیلی دوست داشت من بهترین لباس ها را بپوشم و شیک باشم.
البته مدل خودم هم همین است. حاج آقا می گفت: ما که اینجا را اجاره کردیم بگذار دیگران هم زندگی کنند، می گفتم الان همه زندگیشان جداست چرا من باید با همه زندگی کنم؟
میگفت تو به خاطر من این همه صبر و گذشت کردی اینجا هم برایم گذشت کن. خودم هم ناراضی از این موقعیت نبودم. در 10، 12 سال اخیر یادم نیست که صبحانه و ناهار و شام را تنها خورده باشیم. سر سفره هم باید همه می آمدند می نشستند و حواسش بود مبادا از روی خجالت کم بخورند، خودش برای آنها غذا میکشیدند و به ما میگفت جا باز کنید بچههای دیگر هم بیایند.
#خاطرات_شهدا
#سبک_زندگی
@ shahid_modafe_haram_miladheidari
🔰حاج قاسم با ناراحتی گفت سید تو اینطوری شهید شوی بهشت نمیروی!
🔹همسر شهید سید رضی موسوی: تقریبا جز سیدرضی و چند نفر دیگر، هیچ کسی آنجا نبود. سید در آن اوضاع آشفته و البته خطرناک می ماند فرودگاه. هواپیمایی هم با یکسری وسایل فرودآمده بوده که بعد از این زدن ها، همه افرادی که باید وسایل را خالی می کردند فرار کرده بودند مبادا ترکش بخورند. سید می ماند تا با همان چند نفر هم وسایل را جا به جا کند و هم افراد مستأصلی که آنجا بودند را به مهمانسرا برساند. پس از چند ساعت آنقدر درگیر بوده که ناگهان متوجه می شود انگار دیگر نمی تواند راه برود. نگاه می کند می بیند چند ساعت هست که پایش ترکش خورده و کفشش پر از خون است اما او اصلا متوجه نشده بوده و همان موقع از شدت ضعف روی زمین می افتد. او را می برند بیمارستان و پزشکان سوری و لبنانی میگویند اصلا نباید مدتی راه بروید و بهتر است کاملا استراحت کنید تا پایتان خوب شود. ما هم هیچ کدام سوریه نبودیم و به خاطر فوت پدرشوهرم آمده بودیم تهران.
3-4 روز بعد خبر می رسد حاج قاسم سلیمانی برای سر زدن به بچه ها قرار است بیاید سوریه. سیدرضی می گوید هر طور شده باید وقتی حاجی میآید من فرودگاه باشم و از او استقبال کنم. با همان وضعیت می رود فرودگاه.
وقتی پرواز حاجقاسم می نشیند و از هواپیما می آید بیرون، سید را می بیند که با عصا ایستاده. حاجی با دیدن این صحنه بسیار ناراحت می شود و می گوید: تو 4 روز است عمل کردی، برای چه آمدی اینجا؟! سیدرضی می گوید: مگر میشود شما بیایید و من نباشم؟!
حاج قاسم می پرسد: حاجخانم و بچهها از وضعیت شما خبر دارند؟ شهید موسوی می گوید: نه! سردار هم با ناراحتی می گوید: بابا تو دیگه کی هستی؟! یک خانه و ماشین برای آنها گرفتی فکر می کنی همه کار برایشان کردی؟ پایت اینطوری شده، آنها خبر ندارند؟! فکر نکن شهید شدی می ری بهشت! حق زن و بچهات را ادا نکردی.
من شک کرده بودم که یک چیزی شده اما از موضوع خبر نداشتم. به دوستانش گفتم: خبری شده؟ به من بگویید، من خیلی قویتر از این حرفها هستم! گفتند نه حاجخانم. حاجی دو هفته دیگر میآید. یک شب زنگ زد و گفت دارم میآیم، با دوستانش آمد، دیدم پاهایش را گچ گرفته! ما همینطور شوکه شدیم! به او گفتم: حس کردم یک اتفاقی در دمشق افتاده! چرا به ما نگفتید؟ گفت: حالا به فرض میگفتیم، چه کار میخواستید بکنید؟! به غیر از غصه و ناراحتی و آه و ناله چیز دیگری عاید شما میشد؟ پس بهتر است آدم اینطور چیزها را نگوید. آمد و یک هفته پیش ما بود و بعد از چهلم پدرش هم مجدد برگشت سوریه.
#خاطرات_شهدا
@shahid_modafe_haram_miladheidari
چرا سید رضی هیچ وقت کربلا نرفت؟
🔺همسر شهید سید رضی موسوی:
🔹 بعد از شهادت سید رضی برخی مسئولین آمدند برای گفتن تسلیت. گفتم زحمت بکشید ما را همراه هم بفرستید کربلا. چون تا حالا نرفتیم! شهید موسوی میگفت: حاجخانم! این یکجا را میخواهم با هم برویم! می خندیدم و می گفتم: حاجآقا! من را خجالت نده. گفت: نه کربلا را باید با هم برویم!
🔹قرار بود پارسال دی ماه برویم که نشد. امسال هم قرار بود اواخر دی برویم که دیگر به شهادت رسید. برای همین به آقایان گفتم اگر شما میخواهید در حق من محبت کنید، پیکر سید رضی را به ایران نبرید، اول ما را به کربلا بفرستید.
🔹گفتند بارکالله به فکر شما! ذهن ما درگیر از دست دادن آقا سید بود و مانده بودیم چه کنیم؟ گفتم: لطف کنید ما را بفرستید کربلا یک زیارت کنیم بعد برگردیم ایران. رفتیم و بالاخره مأموریت سید رضی موسوی با شهادت تمام شد!
#همراه_شهدا
@shahid_modafe_haram_miladheidari
25.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دیدار به یادماندنی حاجقاسم با خانواده سیدرضی
🔸خواهر شهید موسوی در خصوص تنها دیداری که حاج قاسم میهمان خانه مادرش بود میگوید:
وقتی سردار را دیدم شروع کردم گلایه و اینکه ما بیش از ۳۰ سال است که دلتنگ برادرمان سید رضی هستیم. ایشان جملهای گفت که بسیار متعجب شدم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@shahid_modafe_haram_miladheidari
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شهید موسوی:
حاج قاسم در سفر آخر هرچه ما گفتیم چشم میگفت
💥سردار شهید سید رضی موسوی:
دفعه آخر حاج قاسم دیگر بالاتر از گل به بچه ها نگفت انگار آمده بود بخاطر سختی ها از بچه ها دلجویی کند و خداحافظی کند و برود
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@shahid_modafe_haram_miladheidari
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان سید حسن نصرالله در مورد فرمانده شهید مقاومت سید رضی موسوی که اخیراً در سوریه ترور شد. (فاقد ترجمه)
#سوریه #آرشیو_مقاومت
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
@shahid_modafe_haram_miladheidari
نقش سید رضی موسوی در فیلم قلب رقه چه بود
نشست خبری فیلم سینمایی قلب رقه در سومین روز از چهلودومین جشنواره فیلم فجر برگزار شد.
در ادامه این نشست پروینی درباره اینکه آیا این فیلم درباره شهید سید رضی موسی است یا خیر توضیح داد: این فیلم کلاژی از قصههای واقعی بود. شهید سید رضی در تولید این اثر خیلی به ما کمک کردند و از روز اول تا پایان به ما کمک کردند. بعد از شهادت ایشان قرار شد که این فیلم را به ایشان تقدیم کنیم اما این فیلم درباره زندگی شهید نبود.
@shahid_modafe_haram_miladheidari