بسیجی شهید سید روح الله عجمیان زاده ۲۰ بهمن ۱۳۷۴ در کوهدشت استان لرستان از شهدای ناآرامی ها و اغشتاشات اخیر در خرمدشت کرج است که شامگاه (۱۲ آبان ۱۴۰۱) در کرج به شهادت رسید. شهید عجمیان در تجمعات ۱۲ آبان در کرج بر اثر جراحت شدید ناشی از حمله وحشیانه اغتشاشگران با ضربات چاقو مجروح و سپس به شهادت رسید.
@shahid_modafe_haram_miladheidari
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━
هیچ تیری بر پیکر شهید اصابت نمیکند،
مگر آنکه اول از قلب #مادر گذشته باشد
روحالله عجمیان
#مادر
@shahid_modafe_haram_miladheidari
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
خبرنگاری دلنوشتهای از حضورش بر سر مزار شهید سید روح الله عجمیان از شهدای اغتشاشات اخیر نوشته است که
منزل ما کرجه و کارم در تهران. روز تشییع باشکوه سید روح الله نتوانستم بروم
وقتی تشییعش رو از تلویزیون دیدم به خودم قول دادم که فردای تشییع سر مزارش برم.
تنها کلمهای که در ذهنم مدام تداعی میشد مظلومیت روح الله بود.
سه شنبه کارم تمام شد و به خاطر قولی که به خودم دادم مثل همیشه با مترو برگشتم کرج.
اون روزم بعد سرکار به خاطر قولی که دادم رفتم امامزاده تا برم سر مزار تازه شهید، سید روح الله عجمیان
هوا خیلی سرد بود از مترو گلشهر کرج پیاده راه افتادم تا به گلزار شهدای امامزاده رسیدم. از یک بسیجی که از پایگاه بسیج امامزاده اومد بیرون آدرس مزار شهید عجمیان روگرفتم
به سمت آدرس رفتم. سه تا جوون رو دیدم که وایستادن سر مزاری که پرچم ایران روش بود. نزدیک که شدم چشمم به عکس روح الله خورد، بغضم ترکید.
بعد چند دقیقه به خودم اومدم از سه تا جوونی که اونجا بودن و بغضی در گلو داشتن پرسیدم سید رو میشناختین؟ گفتن نه ولی خیلی مظلومانه شهید شد.
من هم فاتحه خوندم و از سر مزارش بلند شدم. رفتم سر مزار شهید عباس آسمیه که تازگی ها پیکرش برگشته و چند قدمی با مزار روح الله فاصله داشت. اما یه دفعه چندتا خانم چادری را دیدم. سرمو بالا آوردم که فهمیدم یکیشون مادر سید روح اللهه. داشتن پیاده میرفتن سر مزار، دوباره برگشتم که شاید بتونم یه کاری برای سید عزیز کرده باشم.
عقب وایساده بودم و حال مادر شهید دوباره منو ریخت بهم. به خواهر شهید که اول نمیشناختمش گفتم من خبرنگارم، دوست دارم درباره زندگی شهیدتون و خاطراتی که دارید مصاحبه بگیرم.
خواهر شهید گفت :خدا شاهده؛ باورتون میشه فیلمایی که این روزا از شهادت برادرم دیدم، باعث شده خاطراتی رو که با روح الله داشتم رو کلا یادم نمیره
@shahid_modafe_haram_miladheidari
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
23.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند فرزند روح الله /شهید روح الله عجمیان
#شهید_اغتشاشات💔
#بسیجی_مدافعامنیت✨
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@shahid_modafe_haram_miladheidari
رضایتنامه کتبی پدر و مادر شهید روح الله عجمیان برای شرکت فرزندشان در جنگ سوریه و یا اعزام به عملیاتهای دیگر مرزی و برون مرزی یگان فاتحین حالا سندی از این خاطرات است که برای خانواده به جامانده است. این رضایتنامه در خرداد ماه سال 96 یعنی 5 سال قبل از شهادت او نوشته شده است .
@shahid_modafe_haram_miladheidari
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحوه ی شهادت شهید سید روح الله عجمیان ..💔
شهیدی که شبیه اربابش حسین غریب گیر آوردنش و شبیه مادرش حضرت زهرا با ضربه به پهلو به شهادت رسید 🌸
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_نوح علیه السلام #قسمت_هفتم
🔹نتیجه اطاعت نکردن از پدر «1»🔹
امّا پسر نوح که جهالت بر او غالب گشته بود، از پدر کناره گیری کرد و از دین او منحرف شد.
او اکنون در میان امواج خروشان دریا با مرگ دست و پنجه نرم می کند و بدنبال وسیله ای می گردد که خود را نجات دهد و یا خود را به تپه یا کوهی برساند تا سبب نجاتش گردد. نوح از عرشه کشتی فرزند خود کنعان را دید که در خطر است و دریافت که مرگ او نزدیک می شود و لحظاتی دیگر در دل امواج محو خواهد شد.
نوح علیه السّلام با مشاهده این منظره دلش سوخت، رحم در دلش ظاهر گشت و عواطف پدری موجب شد که فرزندش را صدا بزند، باشد که این ندا به گوش جان او برسد و ایمان را در قلب او به جنبش درآورد و به نوح بگراید و یا آثار درک حق در او ظاهر گردد و تسلیم دعوت پدر شود.
نوح فریاد زد:
پسرم از قضا و قدر خداوند به کجا فرار می کنی؟ هرجا که باشی از قضا و قدر او گریزی نیست. با ایمان به سوی کشتی بشتاب و تنهایی خود را با پیوستن به بستگان خود برطرف ساز! خویشتن را از آب نجات ده! «فرزندم بر کشتی ما سوار شو و با کافران همراه مباش!» {یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ}
کنعان تحت تأثیر سخنان نوح قرار نگرفت و از روی کبر و جهل، نصیحت پدر را نپذیرفت و فکر کرد که می تواند از این عذاب خود را نجات بخشد و از قضای پروردگار فرار کند، لذا گفت: مرا رها کن «بزودی بالای کوه می روم، کوه مرا از آب نجات می بخشد!» {سَآوِی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ}
نوح علیه السّلام که از شدت غم و غصه بغض گلویش را گرفته بود خطاب به فرزندش گفت:
«ای پسرم! امروز از فرمان خدا گریزی نیست، مگر برای کسی که او در حقش رحم کند. » {لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ}
«نوح ندا می کرد ای پسر تو هم بدین کشتی درآی (که نجات یابی) و با کافران همراه مباش (که هلاک خواهی شد) آن پسر نادان و نااهل پدر را پاسخ داد که من بزودی بر فراز کوه روم و از خطر هلاکم مگه دارد. . . »
#نتیجه_اطاعت_نکردن_از پدر
منبع: کتاب قصه های قرآن
----------------🌱🪴🌱-------------
═✧❁🌸❁✧═
@shahid_modafe_haram_miladheidari
═✧❁🌸❁✧═