✅شهید"ولی الله چراغچی":تا این ها آب نشود، خدا ولی را قبول نمی کند
ولی الله هر وقت می خواست از شهادت حرف بزند، طفره می رفتم و حرف را عوض می کردم. اما او کار خودش را می کرد.
هر بار که تشییع شهیدی را می دید، می گفت: «تهمینه! حتما توی مراسمش شرکت کن. شاید روزی هم بیاید که ولیِ تو را هم روی دست ببرند». می گفت: «می خواهم فاطمه را هم بیاوری تو مراسمم. جلوی جنازه ام».
بعد دستی به بازوهایش می زد و می گفت: «اما تا این ها آب نشود، خدا ولی را قبول نمی کند». گریه می کردم و نمی خواستم معنای حرف هایش را بفهمم.
وقتی خبر آوردند که در بخش آی سی یو ی بیمارستان بستری است، حال خودم را نمی فهمیدم. با قطار خودم را رساندم تهران . وقتی دیدمش نشناختمش از بس که لاغر شده بود.
وقتی پرستارها پیکر نیمه جانش را نیم خیز کرده و محکم به پشتش می زدند، دنیا روی سرم خراب می شد. داشتند ریه هایش را شست و شو می دادند.
آنجا بود که حرفش یادم افتاد: «تهمینه! تا این ها آب نشود، خدا قبولم نمی کند.» کم کم داشت باورم می شد که خدا دارد قبولش می کند.
🔰راوی: همسر شهید
#شهید_ولیالله_چراغچی❤️🌿
#یادشهیدانصلوات ♥️🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌺💐
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوند مقربترین بندگانِ خویش
را از میان عشاق برمیگزیند و هم
آنانند که گره کور دنیا را به معجزهی
عشق میگشایند..♥️!
#شهیدانهــ
در دنیایی که عدالت را
قدرتمندان تفسیر میکنند،
مظلومیت ، گناهی نابخشودنیست...
"شهیدسیدمرتضیآوینی"
#شهید_آوینی
شهید محمدخانی میگفتن:
دعا کن بازی نخوریم،
دنیا بدجوری آدما رو بازی میده...
#کلام_شهدا
📝مدرکهایدانشـگاهیشان
را نادیده گرفتند
و رفتند، نخبه هایی که
هم اخلاص داشتند
و هم بصیرت...
🌷شهید مصطفیچمران
(دکترای فیزیک وپلاسماازدانشگاہ کالیفرنیا)
🌷شهیدحسن باقری
(رتبه۱۰۶علوم انسانی حقوق قضایی دانشگاہ تهران)
🌷شهید مهدی زین الدین
(رتبه۴دانشگاہ شیرازتجربی)
🌷شهید محسن وزوایی
(رتبه۱شیمی دانشگاہ صنعتی شریف)
🌷شهید احمدرضا احدی
(رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️
☑️ یادمان باشد!
چه کســانی را از دست دادیــم
تا چه چـیزهـایی بدست بیاوریــم
از شهید آوینی پرسیدند شهدا چہ
ویژگی خاصی داشتند کہ بہ این مقام
رسیدند؟ گفت: یکی را دیدم سہ روز
در هواے گرم در خط مقدم جبهہ روزه گرفتہ بود هرچہ از او سوال کردم
برادر روزه مستحبی
در این شرایط جائز نیست خودت را
چرا اذیت میکنی جواب نداد...
وقتی شهید شد دفترچہ خاطراتش
را ورق میزدم نوشتہ بود خب آقا
مجید یک سیب اضافـہ خوردے
جریمہ میشوی سہ روز روزه
میگیرے تا نفس سرکش را مهار
کرده باشی!♥️
#شهیدسیدمرتضیآوینی
نگاه تندی کردی:
با این کارات هم خودت هم من رو اذیت میکنی!
من فقط نگران تو هستم!
همیشه آدم با چیزایی که دوست داره امتحان میشه.
من نگران امتحانی هستم که تو باید پس بدی!🙃🌱
همسر#شهیدمصطفیصدرزاده
ما دلمون رو گره میزنیم به همه چیز؛
به این ، به اون..!
وقتی دلِ این و اون میلرزه،
دلِ ما هم میلرزه.
دلمون رو گره بزنیم به امام رضا
که اگه همه عالم لرزید، دلِ ما نلرزه ..
#امامرضاےمن ♥️