eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
یادکنیم: 《تمامی‌شهدا❤️‍🩹》 را‌با‌ذکرفاتحه‌والاخلاص‌معَ‌الصلوات🕊 شهیدمهدی‌زین‌الدین: هرگاه‌درشب‌جمعه‌شهدارایادکنید؛آنها شمارانزداباعبدالله‌یادمی‌کننددرهرشب جمعه‌یادشان‌کنیم🕊💚 🕊 🌹
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانی‌که‌مدام‌از‌فرجت‌می‌گفتند؛) عکس‌شان‌قاب‌شد‌و‌از‌تو‌نیامد‌خبری....") 🕊
|دل‌اگرلایق‌باشد...| آقا رو عاشقانه دوست داشت، می‌گن دل به دل راه داره. همیشه می‌گفت «جانم فدای رهبر»... _به‌روایت‌ازمادربزرگوارشهید 🌱 🕊
|هم‌سفرخوش‌‌خنده ما...| آنقدر شیرین صحبت می‌کرد و خوش‌صحبت بود، که همه ما لذت می‌بردیم وقتی می‌خندید و حرف می‌زد. کربلا که رفته بودیم، با این که درست نمی‌توانست منظورش را به عراقی‌ها برساند، ولی آنقدر قشنگ و با خوش‌رویی صحبت می‌کرد که عراقی‌ها هم دوست داشتند بیشتر با او ارتباط بگیرند. شاید حرف هم را درست نمی‌فهمیدند؛ ولی سربه‌سر هم می‌گذاشتند. عراقی‌ها از آرمان بیشتر از ما خوششان می‌آمد؛ از بس که خوش‌خنده بود... _به‌روایت‌ازدوست‌ِشهید 🌱 🕊
| آرمــٰانم هســت؟! | هرکس می‌خواست بیاد خونه خواهرم یا جایی می‌رفتن، می‌پرسیدن: «آرمانم هست؟» از بس خوش‌اخلاق و شوخ بود. وقتی که آرمان توی جمع بود، به همه بیشتر خوش می‌گذشت... _به‌روایت‌ازخاله‌شهید 🌱 🕊
|شهادت‌‌نصیب‌هر‌کسی‌نمیشود...| آرمان می‌گفت :(مامان مردن حق‌است مردن را که همه می‌میرند؛ این شهادت است که نصیب هر کسی نمی‌شود . چه خوب است که با شهادت از دنیا برویم و رو سفید باشیم) _به‌روایت‌ازمادربزرگوارِ‌شهید 🌱 🕊
|خوش‌اخلاقی| چند گروه شده بودیم و هر روز یک گروه آتش‌ به اختیار می‌رفتیم بازار تهران برای تبلیغ آرمان برخلاف بقیه‌ی طلبه‌ها ، هر رزو می‌آمد . انگار که کار و زندگی‌اش راتعطیل کرده باشه برای انتخابات . آن روز جمعیت زیادی دورِ آرمان جمع شده بودند . هم خوب حرف می‌زد و هم تحلیل داشت . به همین راحتی‌ها هم عصبانی نمی‌شد وسط بحث جوانی از کوره در رفت. شروع کرد به بدوبیراه گفتن :《 شما هم همتون جیره خورید . جمع کنید این بساط رو ، چقدر بهتون دادن؟》آرمان با لبخند دست جوان را گرفت و کنار کشید . یک لیوان چای برایش ریخت و گفت :《این طوری که شما میگی نیست . این چایی رو هم با پولِ خودمون گرفتیم . اگه دادو بیداد نمی‌کنی بیا با هم حرف بزنیم.》 چیزی نگذشت که صدای خنده‌شان بلند شد. آن جوان صورتِ آرمان را بوسید . عذرخواهی کردو رفت. _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید 🌱 🕊
شهدای مدافع امنیت و حرم
|ازبچگی‌نترس‌بود...| آرمان از بچگی خیلی نترس بود. یک روز با هم رفتیم استخر(حدوداً سه چهار سالش بود). آمد سمت لبه استخر، گفتم: آرمان جلو نرو، می‌افتی‌ ها! با همان زبان بچگانه‌اش گفت: میله رو گرفتم نیفتم... همین که آمد بنشیند... _به‌روایت‌ازپدربزرگوارِشهید 🕊 🌹
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شمعشو که فوت کرد بهش گفتم: چی آرزو کردی؟ گفت: حالا نمیگم... گفتم بگو واقعا چی آرزو کردی؟ گفت: آرزوی شهادت؛) پ‌ن؛دومین‌تولدی‌که‌در‌کنار‌ما‌نیستی..❤️‍🩹 _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید 🕊 🌱
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست! 🌱 🕊
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙صدای شهید آرمان علی‌وردی امیرالمومنین(علیه‌السلام): مومن در دنیا صادق است و حرکت او مودبانه است و سخنش همراه با خیرخواهی است و پندش نرم و آرام است و از کسی جز خدا نمی‌ترسد... 🌹 🕊