eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
10.4هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم میگفت: دنبال‌ شهادت‌ نرو که‌ بهش‌ نمیرسی ؛ یه‌کاری‌کن شهادت دنبال‌ تو باشه...
گفت‌:حاج‌آقامــن‌توبه‌کردم‌خدامی‌بخشه؟! گفتم:چی‌میگی‌توکه‌باپای‌خودت‌‌اومدی! خدادنبالِ‌فرارکرده‌هاست . .
شھادت ... اجࢪ ڪسانۍاست ڪہ دࢪ زندگۍخود مدام دࢪحال دࢪگیࢪ؎ با‌نفسند ‌و‌زمانۍڪہ نفس سࢪڪش خود ࢪا ࢪام نمودند،خداوند‌ بہ مزد این جھاد ‌اڪبـࢪ، شھادت ࢪا ࢪوز؎آن‌ها‌خواهد‌ڪࢪد . .(:‌
تنِ مَن قایق لنگر زده در طوفان است... خودم اینجا دل من پیشِ تو سرگردان اَست! :)
‏اما... کاش می‌شد که تو با معجزه‌ای برگردی...
◾️برام عجیب بود که چرا مادر آرمان وقتى توى ICU میرسه بالاى سرش هى ميگفته نه این آرمان نیست! پسر من اصلا این شکلی نبود. تا اینکه خبر رسید اون جسم تکه‌تکه هفتاد نفر متهم داره... 💔 ✍️چقدر این حرف آشناست 😭 درسته ... وقتي (س) غروب عاشورا رفت در گودی قتلگاه ... صدا زد آیا تو برادر منی ؟!😭😭😭 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
🌱🌺🌱 وقتی نبود،وقتی منطقه بود و مدتها می شد که من و بچه ها نمی دیدمش،دلم می گرفت.توی خیابان زن ها و مرد ها را می دیدم که دست در دست هم راه می روند،غصه ام می شد.زن شوهر می خواهد بالای سرش باشد. می گفتم:«تو اصلا می خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟» می گفت:«پس ما باید بی زن می ماندیم» می گفتم:«اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می گفت:«اشکال ندارد ولی کاری نکن اجر زحمتهایت را کم کنی،اصلا پشت پرده همه این کارهای من بودن توست که قدم هایم را محکم تر می کند» نمی گذاشت اخمم باقی بماند.کاری می کرد که بخندم و آن وقت همه مشکلاتم تمام می شد.. به توان
🌱🌺🌱 لحظه ای که خطبه ی عقد خوانده میشد گفت: (فرزانه دعا کن، از خدا بخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه.) نگاهی به چهره ی حمید انداختم نمیدانستم دعایش چیست، دوست داشتم بدانم در چنین لحظه ای به چه دعایی فکر میکند، از ته دل خواستم هر چیزی که از خدا خواسته اگر به خیر و صلاحش است همانطور بشود❤️... حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد، گل را چیدم ، گلاب را آوردم، بعد گفتم (اعوذباالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم با اجازه ای امام زمان(عج)🌿🌸 پدر و مادرم و بزرگتر ها بله☺️❤️ ؛ حمید هم دقیقا همین جمله را گفت ، عاقد خیلی خوشش آمده بود گفت :(خیلی ها اومدن اینجا عقد کردن، ولی نه بسم الله گفتن ، نه از امام زمان (عج) اجازه گرفتند.) لحظه ی عقد این بار هم تا بله را گفتم اذان مغرب شد،حمید خندید،دست مرا گرفت و گفت: (دیدی حکمت داشته،قسمت این بوده بله ها رو به من موقع اذان بگی).😌💞 برگرفته از کتاب "یادت باشد" به توان