.
🌿| عاطفه است كه جوان را از منزل جدا نمیکند... عاطفه است كه اگر مادر پير شود، پدر پير شود؛ هرگز فرزند حاضر نيست او را به خانه سالمندان بفرستد...عاطفه چشيدنی است نه شنيدنی، عاطفه چشيدنی است نه خواندنی، عاطفه يافتنی است نه فهميدنی، عاطفه را در دانشگاه هفت ساله پدر و مادر، كودك بايد دريابد؛ اين عاطفه میشود ملات، وقتی ملات شد، جامعه را با اين عاطفه میشود حفظ كرد.| "
🔹+ آیت الله جوادی آملی- ٩٣/٩/٢٧.
#درس_اخلاق | #خاطره
#شهید_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
.
+| خانم فریده مصطفوی دختر حضرت امام می گوید:
" هیچ وقت ما ندیدیم ایشان به خانم بگویند فلان کار را برای من انجام بده یا حتی یک چای برای من بریزید. همیشه ما یا کارگر منزل را خطاب می کردند. اگر یک وقت هیچکس نبود، صدا می زدند:
" خانم ! بگویید یک چای برای من بیاورند"
اگر کسی در منزل نبود قهراً خانم این کار را خودشان می کردند ولی ایشان چنین دستوری نمی دادند. همیشه خیلی به خانم احترام می گذاشتند و مقید بودند اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان علنی کنند. |
📚پا به پای آفتاب، ج1، ص97،همسر حضرت امام .
#خاطره | #امام_خمینی
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
. 💔🎥•| به قول شهيد سيد مرتضي آويني : " هر شهید کــــربلايي دارد . . ." و اما كربـــلايِ شما حســـن
.
+| یکی از دوستان گرامی شهید حسن عزیز در مأموریت مربوط به ایام فتنه بنزین سال 98 ، با هم بودند می گفت :
" ما رفتیم و ماموریت به نحو احسن تمام شد آمدیم مقر ، ماموریت در تهران بود. . . .
حالا امدیم و نشستیم وسر به سر حسن می گذاریم و می گوییم : پس چی شد ؟ تو گفتی من شهید می شم . . . نشدی ! سر به سر گذاشتیم وخندیدیم به حسن . . .
+ حسن گفت : " حالا خواهید دید من شهید خواهم شد اونم در اینجا ( یعنی تهران و اشاره میکند با دستش به زمین ) . . . |+
🔹نقل به مضمون از پدر گرامی شهید .
#خاطره | #شهادت
#شهید_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
حسن ها مادری اند . . . .mp3
زمان:
حجم:
5.03M
.
♦️• |حسنهامادریند...| •
.
🎙گوینده:آقایامیناخگر
#دل_نوشته | #خاطره
#شهيد_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
.
🔹(۴) آشنایی با فرهنگ ایثار و شهادت🔹
البته الفبای شهادت را یاد گرفته بود ولی برای کارورزی و خاکی شدن وعطر شهدای گرفتن در ایام تعطیلات سال نو که همه دنبال گشت و گذاربودند، ایشان به یادمان شهدا در مناطق عملیاتی خادم الشهدا می رفتند.وخود را مقرب می کردند.
در این تصویر شهید حسن مختارزاده را در سن ۱۴ سالگی می بینید.نشسته دومین نفر از سمت راست.
یادش گرامی و پررهرو باد.🌷
#خاطره | #شهید_حسن_مختارزاده
#راهیان_نور
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ @shahidhassanmokhtarzade ]
.
🌿-|همان آخرین باری که از خانه راهی شده بودید سمت تهران برای آرام سازی همان ایام اغتشاشات به مادر گرامیتان گفته بودید :
" ما به خاطر رهبری میریم . . . "|-
#خاطره | #حضرت_آقا
#شهید_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
. 🌿- |موکب شهید مدافع امنیت طلبه بسیجی حسن مختارزاده|-🌷 — به یاد شهید حسن مختارزاده و به مناسبت ای
.
—✨| و اما امشب ،
اولین شبی بود که موکب فعالیتش را آغاز کرد . . .
نشسته بودم روی یکی از صندلی های غرفه شهداء ، عکس های شهداء روی پرده ها جا گرفته بود . . .
عکس حضرت آقا ، عکس حاج قاسم ، عکس شهید حسن مختارزاده ، شهید آرمان ، شهید آوینی و . . .
با صدای دوستم توجهم به یک گوشه از غرفه شهداء جلب شد . . .
دوستم از کسی میخواست که این لحظه را ثبت کند . . .
خانمی که چادر مشکی بر سر داشت ، وارد موکب شده بود ، زاویه دیدم طوری بود که چهره اش را نمی دیدم. . . اما آمده بود و دست میکشید روی عکس های شهدایی که روی پرده غرفه شهدا قرار گرفته بود، روی پرده کنار که عکس حضرت آقا قرار داده شد بود هم دست کشید و مکثی کرد . . .
لحظه ایی به همان حالت در حال خودش رفته بود ، و چه صحنه ایی بود و دیدن چنین لحظه هایی چه حسی داشت . . . بعد که برگشت که از غرفه بیرون برود ؛ چهره اش را تازه دیدم. . .
اشک هایش را پاک میکرد و صورتش خیس شده بود ؛ حال و هوایش بارانی بود . . .
کاش میشد توصیف کردن حس خوب دیدن این لحظه هارا . . .
او چه حس کرده بود که اینطور حالش منقلب شده بود . . .؟
و شهدا زنده اند و دارای تاثیر . . . |—
🌿به وقت 4 اسفند ماه 1402 ، دو روز مانده به میلاد آخرین امام عزیز ما ،
#روایت_موکب_نیمه_شعبان | #موکب
#خاطره
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
.
🌿-|همان آخرین باری که از خانه راهی شده بودید سمت تهران برای آرام سازی همان ایام اغتشاشات به مادر گرامیتان گفته بودید :
" ما به خاطر رهبری میریم . . . "|-
#خاطره | #حضرت_آقا
#شهید_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
5.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🎥-| خاطره ایی از شهید کاوه . . . |-
#شهادت| #خاطره
#شهید_کاوه
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
.
✨مادر شهید میگفتند :
<< حسن ماه رمضان را خیلی دوست داشت ، روز شماری
می کرد برای رمضان . . . >>
#خاطره | #رمضان
#شهید_حسن_مختارزاده
.
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
.
🍃+| سحر ها بنا به مشغله ، حسن جان دیر سر سفره حاضر میشد.20 دقیقه مانده به اذان ، با سرعت و با مزاح سحری میخورد. مثلا به یکی می گفت :.....|
🔸خاطره به نقل از پدر گرامی شهید .
#ماه_رمضان | #خاطره
#شهید_حسن_مختارزاده
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]
.
.
{ ما تحویل سال اکثرا به مشهد میرفتیم . اصرار داشتیم که سال تحویل مشهد باشیم ... }
' عکس از سفر شهید به مشهدالرضا نوروز1401 '
-بهنقلازمادروخواهرگرامیشهید
#نوروز | #خاطره
#شهید_حسن_مختارزاده
.
ڪانال "شهیدحسنمختارزاده"
•🌱•
[ https://eitaa.com/joinchat/475726088C2e997a476a ]