🌺✨🌺✨
✨🌺✨
🌺✨
✨
💠بیانات #امام_خامنه_ای در یادمان شهدای #هویزه
🌺من در همین جا(هویزه) از شهید #علم_الهدی پرسیدم:
♨️شما از#سلاح و تجهیزات چه دارید که این گونه مصمّم به #جنگ دشمن
میروید؟ 😢
دیدم اینها دلهایشان آن
چنان به نور ایمان و توکّل به خدا📿
محکم است که از #خالی_بودن
دست خود هیچ باکی ندارند.❤️
◀️حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند؛ چون میدانستند حقّند. ✌️
🌷شهدای ما در هر نقطه ی این جبهه ی عظیم، با همین روحیه و با همین ایمان، جنگیدند.🌷
📢عزیزان من! برادران و خواهرانی که از منطقه ی دشت آزادگان، از هویزه، از سوسنگرد، از بُستان و از مناطق دیگرِ عشایرِ مختلف عرب در این جا هستید و یا کسانی که از نقاط دیگر آمده اید!
✨این صحنه های زیبا از جوانان رزمنده، یک #درس است.
👈یک درس بزرگ برای امروزِ ملتِ ایران و برایِ همیشه ی تاریخ👉
✋در انقلاب هم، ما با دست خالی به میدان آمدیم؛ اما با دلی سرشار از #ایمان و #عشق، با دستگاهِ تا دندان مسلّحِ دشمن، جنگیدیم و بر او پیروز شدیم. 😊❤️✌️
✌️البته، مبارزه زحمت دارد؛ اما #حق_بر_باطل_پیروز_است✌️
🌺(بیانات در گلزار شهدای هویزه 1375/12/20).🌺
💠#سید_محمد_حسین_علم_الهدی
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
✨محمودرضا همیشه #معطر بود... همیشه #شیک میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پس
#خاطرات_شهدا🌷
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
@shahidhojatrahimi
🔰باشهید حجت الاسلام مصطفی خلیلی🌷 خاطرات زیادی برای گفتن دارم که سراسر #درس است. یادم نمیرود که در ۱۷ربیع الاول📆 چندسال پیش که مجری جشن #تعمیم طلاب بودم
🔰شهید حجت الاسلام خلیلی بعد از اینکه به دست مبارک حضرت آیت الله #جزایری (مدظله العالی)نماینده ولی فقیه دراستان "خوزستان" #معمم شدن بعدازمراسم عمامه گذاری، وقتی بارفقا👥 به ایشون تبریک میگفتیم🌺 #شهید باخوشحالی میگفتن بچه هابه نظرتون لباس #روحانیت بهم میاد⁉️ هر کی بعد تبریک چند تا تیکه ی آخوندی بهش میزد و میگفت آره بهت میاد.
🔰ولی امشب یک دفعه به ذهنم رسید آن روزی که #شهید معمم شد قبل از اینکه لباس روحانیت به دید ما دوستانش زیبا باشد به دید خـ♥️ـدا زیبا بود. وقتی کسی از طلاب ملبس به لباس مقدس روحانیت میشود ما روحانیون بعد از تبریک گفتن به کسی که جدیدا معمم میشود میگوییم لباس #تقوا باشد ان شاءالله و این لباس شهید شیخ مصطفی خلیلی🌷 را در مدت زمانی کوتاه به #خلیل_خدا تبدیل کرد و ایشون دربین رفقای روحانی ما بهترین خلیل خدا شد💖
🔰 #اخلاص عجیبی داشت و اصلا به دنبال اسم و رسم نبود❌ و فقط به دنبال "عمل به تکلیف خود" بود. ازشهید شیخ مصطفی خلیلی جزء 🔅رجال صدقوا ماعاهدوالله علیه🔅 بود که به عهد و پیمانش باخدا ماند و با روحیه ی #شهادت_طلبی جزء (منهم من ینتظر) شد و منتظرشهادت🕊 بود. و در این راه تغییری در #عقیده او پیش نیامد و (مابدلوا تبدیلا) وسرانجام مزد سربازی امام عصر(علیه السلام) را از #حضرت_زینب_کبری(سلام الله علیها)گرفت...
شهادت جامونده هاصلوات...
#شهید_مصطفی_خلیلی
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
❣﷽❣
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
1⃣ #قسمت_اول
📝اصفهان، #میدان_انقلاب زندگی میکردیم. زمان شاه میگفتن میدان مجسمه، مجسمه شاه آنجا بود. بغل سی و سه پل تا زاینده رود راهی نبود. خونمون جمع و جور و کوچیک🏡 بود، از پشت خانه هم یک نهر آب رد میشد. اصفهانی ها ب این نهرها میگویند: "مادی" خیلی #باصفا بود و دوروبرش پر از درخت
📝نزدیک امتحانهای اخر سال تحصیلی خیلی شلوغ میشد. دانش آموز و دانشجو می آمدند آنجا برای #درس خواندن، مثل پارکهای حالا. مادرم زن خانه داری بود که به نسبت آن زمان خیلی روشن فکر بود👌 با اینکه تحصیلاتی هم نداشت ولی خیلی دوست داشت تا درس بخونیم
📝خیلی با هم دوست بودیم؛ صمیمیِ صمیمی💞 همین حالا هم بچه های خودم گاهی که بهشون سخت میگیرم میگن: "مادر بزرگ خیلی باشما خوب بودند چه رفتار آروم دوستانه ای داشتن" #هیچ_چیزی را از مادرم قایم نمی کردم
📝دانشگاه که میرفتم یکی دوتا خواستگار پیدا کردم راحت به مادرم گفتم. بدون ترس یا #خجالت. مادر بزرگ مادریم هم خیلی ما رو دوست داشت، سرش خیلی به دعا و روضه و جلسه و قرآن📖 بود. خواندن قرآن رو او به من و خواهرم یاد داد تشویقمان میکرد و داستانهای قرآنی برایمان میگفت
📝شب های #عید که میشد رقابت ما خواهرها هم شروع میشد. مادر که پارچه میگرفت برای دوختن لباسهایمان هر کداممان اصرار می کردیم؛ باید اول مال من رو بدوزی. بابا هم با اینکه سواد و تحصیلاتی نداشت ولی به همه چیز و همه کار وارد بود از تعمیر لوازم برقی و رادیو ضبط📻 لوله کشی و بنایی گرفته تا آشپزی برای مهمان های پرجمعیت و آبغوره گرفتن و رب گوجه فرنگی درست کردن، همه را انجام میداد.
📝امکان نداشت بعد از #نماز_صبح بخوابد حتی زورخانه هم میرفت. پدرو مادرم مراتشویق میکردن به درس خواندن در تمام دوران دانش آموزی و دانشجویی ام رتبه اول🥇 بودم. یادم هست توی سالهای اول دبیرستانِ آنموقع که اول و دوم راهنمایی الان می شود، یونی فرم مدرسه بلوز سفید و صورتی راه راه با دامن سرمه ای بود
📝یکروز مدیرمان گفت: بچه هایی که شاگرد اول میشوند باید دامنهای #سفید بپوشن. از هرکلاسی یک نفر دامن سفید بود و دامن سفید کلاسمان هم من بودم😍
#ادامه_دارد ...
@shahidhojatrahimi
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
3⃣ #قسمت_سوم
📝# من باز هم با چادر و روسری می رفتم دانشگاه، ولی سر #کلاس چادرم را
برمی داشتم. هرکس هرکه دلش💓 می خواست می پوشید. کاری به کار هم نداشتند. ولی همین که من
با بقیه فرق داشتم، خیلی سخت بود.
📝 پیش خودم
گفتم «اگه نتونستم #تحمل کنم، دیگه #دانشگاه نمی رم.»
ولی رفتم. سرم گرم #درس📚 شد.همه ی این چهارسال شاگرد اول شدم.
آن موقع از ما شهریه می گرفتند. شهریه اش هم برای آن زمان #سنگین بود; سالی #هزار تومان.
📝برای بعضی ها مشکل بود که این پول را یک باره بدهند. سال اول برای #خانواده ی خودم هم سخت بود.
رفتم فرمی پر کردم که این #مبلغ💴 را وام بگیرم تا بعد از تمام شدن درسم، پس بدهم.
📝قانونی هم بود که اگر معدلمان بالا بود، از #پرداخت شهریه معاف بوديم. من هم فقط سال اول وام گرفتم، چون هر ترم #معدلم بالا بود.
📝توی #دانشکده دختری بود که حجابش از همه ی ما کامل تر بود"زهرا زندی زاده"
من و #بچه های دیگر روسری و لباس معمولی ای که کمی هم راحت بود، می پوشیدیم، ولی #زهرا برای خودش مانتوی گشادی دوخته بود و همیشه مانتو شلوار می پوشید. روسری اش را هم محکم گره می زد. آن موقع ها مانتوی گشاد، مثل حالا که همه راحت و عادی می پوشند، مد نبود.
📝زهرا بعدها شهید شد. اوایل انقلاب منافق ها شهیدش کردند. الآن هم در اصفهان یک مدرسه به نامش هست. توی #دانشگاه هميشه به
او نگاه میکردم.برایم الگو بود.
📝تا قبل از دانشگاه، خیلی از سیاست و رژیم و این حرف ها سر در نمی آوردم. حواسم به درس بود. یکبار در# مسجد🕌 امام اصفهان (مسجد شاه آن موقع) نمایشگاه عکسی زده بودند که همه اش #عکس شاه بود؛ شاه کنار #ضریح امام رضا، شاه در حال نماز خواندن، شاه در حال احرام کنار کعبه و این طور عکس ها
آن وقت ها فکر میکردم چرا می گویند شاه بد است. این که مکه رفته و# نماز هم می خواند، اما وقتی رفتم دانشگاه کم کم از سیاست چیزهایی فهمیدم. البته فقط از #دانشگاه نبود.
📝حسن آقا رب پرست، پسرِ خاله بتول هم که خودش ارتشی بود، برایمان حرف میزد. مستقیم مخالفت نمی کرد، ولی حرفهایش کمی بودار بود.
📝خاله بتول همیشه توی خانه شان جلسه ی #تفسیر قرآن و روضه😭 داشت. توی همین #جلسه ها حسن برای ما دخترخاله ها و پسرخاله ها حرف میزد. تقریبا #معلممان بود.
📝برای زهرا هم مانند بقیه ی دختر های در این سن وسال#خواستگار می آمد، بعضیشان هم#نظامی بودند، اما او همیشه
می گفت «با هر کس #ازدواج کنم، با نظامی جماعت ازدواج نمی کنم. نظامی ها اگر شاه دوست باشند، که من خوشم نمی آد، اگه هم با شاه مخالف باشند، که همیشه جونشون در خطره»
#ادامه_دارد
@Shahidhojatrahimi
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🏕خیمہ زدے بہ #چادر خاکے ِ مادرٺ
تا #درس نوکرے بدهے بر تبار ما
🏕اے #ڪاش با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ #ڪربلا رویم
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
@shahidhojatrahimi
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🏕خیمہ زدے بہ #چادر خاکے ِ مادرٺ
تا #درس نوکرے بدهے بر تبار ما
🏕اے #ڪاش با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ #ڪربلا رویم
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
@shahidhojatrahimi