کنار قدمهای #جابر سوی نینوا رهسپاریم
ستونهای این جاده را ما به شوق #حرم میشماریم
#حب_الحسین_یجمعنا
#شهید_محمدامین_کریمیان🌷
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
کنار قدمهای #جابر سوی نینوا رهسپاریم ستونهای این جاده را ما به شوق #حرم میشماریم #حب_الحسین_یجمع
🌸🍃
🍃| محمدامین چون #اعتقاد داشت و مجرد بود، نیازی به اینچیزا [مبالغ زیاد حقالزحمه بعد از هر سفر تبليغى] نداشت.
🍃🌹جمله معروفی داشت که میگفت:
فقط اینقدری به من #پول بدید که پول سفر #اربعینم جور بشه ...
🍃🌹 #دغدغه این آدم فقط اینا بود ...
تا کارای #کربلاش کامل درست نمیشد آروم و قرار نداشت. اینقدر میدوئید حتی شده بود گوشیشو فروخته بود که از #سفر_کربلا جا نمونه.
🍃🌹بعد از شهادتش خیلی از دوستای متأهلش #کارتهای شهریهشو برامون آوردن و گفتن؛ کارتهاش دست ما بود ...
🍃🌹میگفت: من یه نفرم ... نیازی ندارم ... شما زن و بچه دارین ... باشه برای شما ... 🌷
خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷
#شهید_محمدامین_کریمیان
#شهید_طلبه_مدافع_حرم
#شهید_مدافع_حرمی که مزارش در مسیر زوار اربعین است
پیکر او طبق #وصیت خودش در وادی السلام #نجف، واقع در عمود۳۹۴ نزدیک مزار هود و صالح به خاک سپرده شده است
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
@Shahidhojatrahimi
نام: محمد تورجی زاده
تولد : ۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳
فرزند: حسن
شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶
محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای ۱۰
علی تورجی (برادر شهید) :
از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید.
قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به گلستان شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.
رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند.
ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا دفن کنیم.
محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :
شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.
همانطور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد.
مصاحبه با شهید :
در نوار مصاحبه به عنوان آخرین سوال از محمد پرسیدند :اگر پیامی برای مردم دارید بفرمایید.
محمد گفت:
آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را بدانید.
خداوند میگوید : اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون میکنم، اگر هم کفران نعمت کنید از شما میگیرم.
شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه اطاعت از فرمانهای اوست.
قدر امام را بدانید، مواظب باشید دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان شکایت نکند.
ما بر اساس نیازی که به اسلام داریم باید تلاش کنیم، اسلام به ما هیچ نیازی ندارد.
خداوند در قرآن میفرماید :
اگر شما امت، اسلام را یاری نکردید، شما را برمیدارم و امت دیگری را قرار میدهم که اسلام را یاری کنند.
مسئله دیگر حمایت از شخصیتهای مملکتی است که پشت سر ولایت قرار دارند. مثل آیت الله خامنهای و مشکینی و...
کلام آیت الله جوادی آملی در خصوص شهید تورجی زاده:
به نقل از شهید سید محمد حسین نواب (روحانی وارستهای که در سال ۷۳ در منطقه بوسنی به شهادت رسید)تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یکبار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت.
از آنچه فکر میکردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتی داشت؛ بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبهها نوارهایش را گوش میکردیم.
بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد.
شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.
ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجرهها و طلبههایشان سر میزدند.
سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشهای از اتاق نشستند، بعد گفتند :اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.
صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود.
استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟گفتم : محمد رضا تورجی زاده.
استاد پس از کمی مکث فرمودند :
ایشان (در عشق خدا) سوخته است.
گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.
استاد ادامه داد:
ایشان قبل از شهادت سوخته بوده.
مصاحبه با شهید محمود اسدی (از فرماندهان گمنام و بی مزار گردان یا زهرا) :
بعد از شهادت محمد تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجاتهای محمد را پخش میکردند،
بیشتر مناجاتها و مداحیهای محمد در مورد امام زمان بود؛ خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم،
خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم سپاه بر تنش بود، چهرهاش خیلی نورانیتر شده بود؛ یاد مداحیهای او افتادم. پرسیدم :
محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟محمد در حالی که میخندید گفت :
من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم.
༻﷽༺
#جانم_به_فدات_یا_رقیه_س
این روزها قافیه ى شعر گشته اربعین
امسال هم اگر نروم مى خورم زمین
اینبار من مدد زِ رقیه گرفته ام
نازى ڪند به پیش پدر راهیم همین
#الدخیلك_یابنت_الحسین
@Shahidhojatrahimi
و شهادت آن حضرت
صاحب (مصباح الحرمين) مينويسيد:
طفل سه ساله ي امام حسين ع شبي از شب ها پدر را در عالم رؤيا ديد و از ديدارش شاد گرديد و در ظلّ مرحمتش آرميد و فلكِ ستيزه جو، اين نوع استراحت را براي آن صغيره نتوانست ببيند. چون آن محترمه از خواب بيدار شد پدر خود را نديد. شروع به گريه كرد. هر چه اهل بيت: او را تسلّي دادند آرام نشد. سبب گريه از او پرسيدند، آن مظلومه در جواب فرمود:
« أيْنَ اَبِي ايتُونِي بِوَالِدِي وَ قُرَّةُ عَيْنِي».
پدر من كجاست؟ پدر و نور چشم مرا بياوريد.
پس آن مصيبت زدگان دانستند كه آن يتيمه پدر را در خواب ديده است، هر چند تسلّي دادند آرام نشد. خود اهل بيت نيز منتظر بهانه براي گريه بودند، لذا گريه سكوت شب را شكست. همه با آن صغيره هم آوازه شده مشغول گريه و زاري و ناله شدند. پس موهاي خود را پريشان نموده و سيلي بر صورت ها ميزدند و خاك خرابه را بر سر خود ميريختند، و صداي گريه ي ايشان چنان بلند گرديد كه به گوش يزيد پليد كافر رسيد.
در نقل ديگر چنين آمده است:
هنگامي كه زن غسّاله، بدن حضرت رقيّه ص را غسل ميداد، ناگاه دست از غسل كشيد و گفت: سرپرست اين اسيران كيست؟
حضرت زينب ص فرمود: چه ميخواهي؟
غسّاله گفت: اين دخترك به چه بيماري مبتلا بوده كه بدنش كبود است؟
حضرت زينب ص در پاسخ فرمود: « اي زن، او بيمار نبود، اين كبودي ها آثار تازيانهها و ضربههاي دشمنان است» .