امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۸ مرداد ۱۳۹۷
میلادی: Thursday - 09 August 2018
قمری: الخميس، 26 ذو القعدة 1439
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹خروج پیامبر گرامی اسلام از مدینه برای حجة الوداع، 10ه-ق
روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️10 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️12 روز تا روز عرفه
▪️13 روز تا عید سعید قربان
▪️18 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
🕪⚘⚘ 21 روز به عید الله اکبر عید غدیر خ
movazeb zaban bashim.fateminia.mp3مواظب زبان باشید
زمان:
حجم:
2.62M
🎤 آیت الله #فاطمی_نیا
❄مواظبت از زبان
بورس گرفت ، رفت آمریکا .
بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی .
خبر کارهایش به ایران می رسید .
از ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند :
" ما ترمی چهار صد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبارزه کند . "
پدر گفت :
" مصطفی عاقل و رشیده ، من نمیتوانم در زندگیش دخالت کنم . "
بورسیه اش را قطع کردند ، فکر میکردند نمی تواند درس بخواند ، بر می گردد ، اما مصطفی با کارهای پژوهشی که در دانشگاه انجام می داد خرجیش را تامین کرد شهید دکتر مصطفی چمران
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
یه آرزو داشت که همیشه به زبون مےآورد.
مےگفت"میخام روز عاشورای امام حسین ع عاشورایے بشم"
روز عاشورا،داشت جعبه های مهمات رو جا به جا مےکرد،که صدای انفجار بلند شد!
وقتی گرد و غبار خوابید،
دیدم سرش از بدنش جدا شده؛
سر جدا،پیکر جدا...
شهید محمد تکلو
می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم.
صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت :
" من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید. "
بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن .
حالا تو شهید شو .. !
شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی .
سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. !
تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت #حاج_عبدالله رو شنیدیم .
محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود .
شهید شد و پیکرش هم موند دست #تکفیری_ها .
سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت .
بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم .
چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ...
حاج عبدالله به آرزوش رسید ...
شهید حاج عبدالله اسکندری
📝 به روایتی از دوست شهید :
اتاق كوچكى از ساختمان نهضت
سوادآموزى اهواز در اختیار سید
حسین بود، سید و چند نفر از
دوستاش از جمله من، به اونجا
رفت و آمد داشتیم✌️
یكى از شبها، من و حسین توی
همون اتاق مشغول مطالعه
بودیم.📚
نیمه هاى شب بود كه نهج البلاغه
میخوند.
نگاهم افتاد بهش ، دیدم صورتش
برافروخته شده و داره اشك
میریزه 😞✋
زیر چشمی ، شماره صفحهء
نهج البلاغه رو نگاه كردم و به ذهنم
سپردم 👌
بعد از مدتى، سید حسین نهج
البلاغه رو بست و براى استراحت
رفت بیرون.
صفحه نهج البلاغه رو باز كردم،
دیدم همون خطبهاییه كه حضرت
على (ع) در فراق یاران باوفایش
ناله میكنه و می فرماید :أین َ
عمار؟ أین َ ذوالشهادتین؟
كجاست عمار؟ كجاست ... 😭
✍ از کتاب : سفر سرخ
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی