بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید مدافع حرم
محمد حسین معز غلامی
نام پدر : علی اکبر
محل تولد : امیدیه - خوزستان
تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۱/۶
تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۱/۴
محل شهادت: حماه- سوریه
مدت عمر: ۲۳ سال
محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران
قطعه و ردیف و شماره : ۱۸ - ۱۱۶ - ۵۰
📚کتاب مربوط به این شهید: سرو قمحانه
مجروحیت شهید معز غلامی در فتنه ی ۸۸
فتنه ۸۸ و دیدن گریه های سید مظلوم امام خامنه ای، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب بسیج کرد و در درگیری با عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز قابل درمان نبود.
شهید مداح
هیئت و مداحی و به قول معروف نوکری دستگاه حضرت اباعبدالله علیه السلام یکی دیگر از نمایه های زندگی اوست، حسین دانش آموخته و مبلغ مکتب عاشورا بود.
شهید معز غلامی عشق به آل الله داشت؛ عشق به ابا عبدالله و عشق به خانم زینب (س) و سه ساله امام حسین (ع).
خط قرمز شهید معز غلامی ولایت فقیه بود
حسین میگفت در بیرون از کشور در عراق، سوریه و لبنان و جاهایی که ما رفتیم، دیدیم رهبری عزیز ما را با عنوان امام خامنهای میشناسند و مورد خطاب قرار میدهند
شهید معز غلامی حافظ قرآن بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود.
#وصـــیــت_نـامــه 🌷
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست
این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر
چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام
سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین علیه سلام
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید حسین معز غلامی صـلوات🌼
فرازی از وصیت نامه برادرشهیدمون😭:
شهید حسین معز غلامی
هروقت بر سر قبرم آمدید
سعی کنید یک روضه
از حضرت علی اکبر (ع)
و یا حضرت زهرا (س) بخوانید
و مرا به فیض بالای گریه برسانید
هر وقت قصد داشتید
خیری به بنده حقیر برسانید
آنرا به هیئت های مذهبی
به عنوان کمک بدهید...😭💔
سالگرد شهادتت مبارک 💛😔
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شهید مدافع حرم محمد کامران
چهل دومین سالگرد شهید هشت سال دفاع مقدس شهید محمد خدامی
دایی شهید مدافع حرم محمد کامران
دایی جان شهادتت مبارک
درآستانه پنجم فروردین ماه روز شهادت امدادگران یاد و خاطره این عزیزان گرامی باد نثار روح مطهرشان ۱۴#صلوات بر محمد و آل محمد🌷
#خبر_شهادت
#ازلسان_پدر_معزز
#شهید_دفاع_مقدس
#حسنعلی_احمدی
حسنعلی و همرزمانش جزو نیروهای هلال احمر بودند و بعنوان امدادگر به جبهه مریوان اعزام شدند. پنجم عید هواپیماهای دشمن آن منطقه ای که آنان چادر زده بودند را بمباران کرد. تعدادی از امدادگران همان روز به شهادت رسیدند که سه تا از آنها بچه های دستجرد بودند. بنام شهیدان محمد هاشمپور و محمد خدامی و حسنعلی احمدی که فرزند ما می شد. و تعدادی نیز مجروح شدند که به بیمارستانها فرستاده شدند. حسنعلی هم بر اثر موج انفجار به هوا پرتاب شده بود و از ناحیه سر زمین می خورد که خورده سنگ ها در سرش فرو می رود و پشت سرش را می شکافد و یک ترکش هم به گلویش اصابت کرده بود و سخت مجروح می شود و ایشان را به بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران می فرستند. ما وقتی با خبر شدیم دشمن چادر امدادگرها را بمباران کرده است بواسطه یک آشنایی که اصفهان داشتیم پیگیر شدیم تا بفهمیم حسنعلی کجاست و در چه وضعیتی به سر می برد. که به ما اطلاع دادند حسنعلی مجروح شده و در بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران بستری شده است. ما می خواستیم به تهران برویم که گفتند احتیاجی نیست شما تشریف بیاورید ما خودمان حسنعلی را به اصفهان می فرستیم که بعد متوجه شدیم حسنعلی بر اثر جراحتهای زیاد در هفتمین روز از عید به شهادت رسیده است و پیکر مطهرش را به اصفهان فرستادند و سه روز قبل از شهیدان خدامی و هاشمپور ما حسنعلی را تشییع و به خاک سپردیم. پیکر بقیه ی شهدای امدادگر تا از جبهه فرستادند چند روز دیرتر از حسنعلی در روز سیزدهم عید تشیبع شد. این سه شهید عزیز باهم شهید شدند اما باهم تشییع نشدند.
#مراسم_تشییع
#ازلسان_پدر_معزز
#شهید_دفاع_مقدس
#حسنعلی_احمدی
حسنعلی پس از اینکه در جبهه مریوان مجروح شد و به بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران منتقل شد و دو روز پس از مجروحیتش به شهادت رسید پیکر پاکش را به اصفهان فرستادند و از آنجا به معراج شهدای روستای زیار انتقال دادند. ما برای استقبال از فرزند شهیدمان باید به زیار می رفتیم ولی فرزندان برادرم که در روستای کنجوان زندگی می کردند گفتند عمو اول شما به اینجا بیائید بعد باهم به معراج شهدای زیار می رویم. ما هم اول به کنجوان رفتیم و تا ساعت یک بعد ازظهر به زیار رفتیم. آنجا حسنعلی را کفن پیچ داخل تابوتش دیدیم که آرام خوابیده بود اما نظارگر ما از عالم بالا بود. من بعنوان یک پدر شهید از اینکه خدا فرزندم را لایق شهادت دانسته بود و مدال پر افتخار شهادت را به حسنعلی عطا کرده بود فقط دستمان را در آن لحظه به آسمان بلند کردم و خدا را شکر کردم. و اگر دوباره خدا حسنعلی را به ما عطا کند و مجدد بخواهد به جبهه برود حتما به ایشان اجازه رفتن به جبهه را خواهم داد چون اگر آن زمان که شهید شد هنوز زیاد با تفسیر شهید و شهادت آشنا نبودم ولی اکنون آگاهتر از قبل شده ام که شهدا زنده اند و چه مقام و منزلت و چه جایگاه با شکوهی نزد خداوند رحمان و رحیم دارند. پس از دیدار با پیکر حسنعلی آن را به دستجرد بردیم و چون ایام عید بود و همه از تهران و اصفهان برای عید دیدنی به روستاهایشان آمده بودند چنان جمعیتی برای بدرقه حسنعلی آمده بودند که حد و حساب نداشت و ماشینهای بسیاری از زیار تا دستجرد پیکر حسنعلی را همراهی کردند و در دستحرد هم جمعیتی زیادی به استقبال پیکر حسنعلی آمدند و تا گلزار شهدای دستجرد حسنعلی را تشییع کردند و بعداز مراسمات خاکسپاری حسنعلی را داخل قبرش گذاشتیم و امانتی خدا را به خدا باز گرداندیم و وعده ی دیدار مجدد ما ان شاء الله در محضر خدا در بهشت باشد.