eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد کامران
379 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.9هزار ویدیو
7 فایل
کانال شهید مدافع حرم محمد کامران #حاج_احسان 🔸 تاریخ ولادت :1367/02/09 🔹تاریخ شهادت:1394/10/23 🔴محل شهادت: حلب سوریه 💮مزار شهید: بهشت زهرا (س) تهران قطعه 50 ردیف 115 شماره 18 مدیر کانال : @majid065 ⚠️کپی مطالب تولیدی با ذکر صلوات بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مرتضی کریمی شالی -۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ - لبخند اشک | شبکه قرآن خاطره گویی خواهر گرامی شهید مدافع حرم مرتضی کریمی 🌷 بر روی لینک بزنید 👇👇👇 https://telewebion.com/episode/0x63bdcab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز عبرت شما هستم و فردا در ميان شما نخواهم بود. خدا مرا و شما را بيامرزد. اگر در اين لغزشگاه [دنيا] جاى پاى استوار باشد و زنده بمانم، كه مطلوب شماست و اگر پاى بلغزد و مرگ در رسد، نه عجب، در سايه شاخه هاى درختان و در معرض بادهاى وزنده و در سايه ابرها، ابرهايى كه خود در فضا پراكنده مى شدند و از ميان مى رفتند و سايه شان نيز از روى زمين ناپديد مى گشت، به سر برديم. روزهايى همسايه شما بودم، تنم در جوار شما بود. بزودى از من جسدى خواهد ماند، بيجان. پس از آن همه تلاش و جنبش، ساكن و بى حركت و پس از آن همه سخنورى، ساكت و خاموش. آرام خفتن من، از حركت بازماندن ديدگانم و، دستها و پاها و سر و گردنم، براى آنان كه پند مى پذيرند، از هر بيان بليغ و سخن شنيدنى، اندرزدهنده تر است. وداع كردن من با شما، همانند وداع كردن كسى است كه منتظر ديدار ديگرى است. فردا به ياد روزهايى زندگى من مى افتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آن گاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت.  
 ترجمه و شرح خطبه 149 نهج البلاغه؛ بخش سوم: عبرت از مرگ دیگران متن نهج البلاغه نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح ) أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ أَنَا الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ، غَفَرَ اللَّهُ لِي وَ لَكُمْ. إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِي هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاكَ، وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا كُنَّا فِي أَفْيَاءِ أَغْصَانٍ وَ [مَهَبِ] مَهَابِّ رِيَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ، اضْمَحَلَّ فِي الْجَوِّ مُتَلَفَّقُهَا وَ عَفَا فِي الْأَرْضِ مَخَطُّهَا. وَ إِنَّمَا كُنْتُ جَاراً جَاوَرَكُمْ بَدَنِي أَيَّاماً وَ سَتُعْقَبُونَ مِنِّي جُثَّةً خَلَاءً، سَاكِنَةً بَعْدَ حَرَاكٍ وَ صَامِتَةً بَعْدَ نُطْقٍ، [لِيَعِظَكُمْ هُدُوئِي] لِيَعِظْكُمْ هُدُوِّي وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِي وَ سُكُونُ أَطْرَافِي، فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِينَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِيغِ وَ الْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ. وَدَاعِي لَكُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِي. غَداً تَرَوْنَ أَيَّامِي وَ يُكْشَفُ لَكُمْ عَنْ سَرَائِرِي وَ تَعْرِفُونَنِي بَعْدَ خُلُوِّ مَكَانِي وَ قِيَامِ غَيْرِي مَقَامِي.  من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز عبرت شما هستم و فردا در ميان شما نخواهم بود. خدا مرا و شما را بيامرزد. اگر در اين لغزشگاه [دنيا] جاى پاى استوار باشد و زنده بمانم، كه مطلوب شماست و اگر پاى بلغزد و مرگ در رسد، نه عجب، در سايه شاخه هاى درختان و در معرض بادهاى وزنده و در سايه ابرها، ابرهايى كه خود در فضا پراكنده مى شدند و از ميان مى رفتند و سايه شان نيز از روى زمين ناپديد مى گشت، به سر برديم. روزهايى همسايه شما بودم، تنم در جوار شما بود. بزودى از من جسدى خواهد ماند، بيجان. پس از آن همه تلاش و جنبش، ساكن و بى حركت و پس از آن همه سخنورى، ساكت و خاموش. آرام خفتن من، از حركت بازماندن ديدگانم و، دستها و پاها و سر و گردنم، براى آنان كه پند مى پذيرند، از هر بيان بليغ و سخن شنيدنى، اندرزدهنده تر است. وداع كردن من با شما، همانند وداع كردن كسى است كه منتظر ديدار ديگرى است. فردا به ياد روزهايى زندگى من مى افتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آن گاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت.   من ديروز همراه شما بودم، امروز مايه عبرت شما هستم، و فردا از شما جدايم. خداوند من و شما را بيامرزد. اگر در لغزشگاه دنيا گامم استوار بماند (و زنده باشم) كه مراد شماست، و اگر گامم بلغزد (و از دنيا بروم) چنان بوده كه مدتى زير سايه شاخه ها، و گذرگاه بادها، و در سايه ابرهاى متراكمى كه در فضاى آسمان نابود شد، و آثارشان روى زمين از بين رفت به سر برده ايم. من همسايه شما بودم كه مدتى جسمم با شما مجاورت داشت، و به زودى از من بدنى بى جان: ساكن پس از حركت، و ساكت پس از گويايى به جا خواهد ماند. آرميدن من، از گردش افتادن زبانم، و بى حركت شدن دست و پايم بايد شما را پند دهد، چرا كه اين وضع براى آنان كه بخواهند پند گيرند از هر منطق رسا و گفتار با اثر پند آموزتر است. وداع من با شما وداع كسى است كه مهيّاى ديدار خداست.  فردا كه نيستم ارزش حيات مرا خواهيد يافت، و رازهاى درونم برايتان آشكار خواهد شد، و آنچنان كه بايد مرا خواهيد شناخت پس از اينكه جايم را خالى ديديد، و ديگرى به جاى من قرار گرفت.