خطبه در يك نگاه:
اين خطبه در واقع از سه بخش تشكيل شده كه همه مرتبط با يكديگر است. در بخش اوّل اشاره به يك مرد الهى مى كند كه اساس كار خودرا بر هدايتهاى قرآنى مى گذارد و در سايه آن پيش مى رود و غالب شارحان نهج البلاغه اين مرد الهى را با توجه به اوصافى كه در ادامه مى آيد همان حضرت مهدى (عج) مى دانند.
در بخش دوّم به حوادث خونينى اشاره مى كند كه با قيام آن مرد الهى براى اقامه حكومت عدل صورت مى گيرد پس آرامش و عدالت و غنا و بى نيازى صفحه زمين را پر مى كند.
در بخش سوّم به حوادث خونين ديگرى اشاره مى فرمايد: كه از شام برمى خيزد و مردم را شديداً گرفتار مى كند (اين بخش ممكن است اشاره به حكومت بعضى از «بنى مروان» بوده باشد و يا به ظهور افرادى مانند «سفيانى» قبل از قيام حضرت مهدى عليه السلام).
ويژگى حضرت مهدى (عليه السلام):
اين خطبه از حوادث آينده پيش گويى مى کند، و به سه حادثه مهم اشاره مى نمايد که نخستين آن را غالب شارحان نهج البلاغه اشاره به حضرت مهدى (عليه السلام) مى دانند; زيرا مى فرمايد : «او خواسته هاى دل را پيرو هدايت قرار مى دهد در زمانى که مردم هدايت را پيرو خواسته هاى دل قرار داده اند، و رأى و فکر را پيرو قرآن مى سازد در آن زمان که مردم قرآن را تابع فکر خود قرار مى دهند» (يَعْطِفُ(1) الْهَوى عَلَى الْهُدَى، إذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى، وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ).
آيا اين دو جمله داراى يک مفهوم و يک محتواست و در واقع تاکيد يکديگر است ؟ يا اين که جمله اوّل اشاره به هدايتهاى عقلانى و جمله دوّم ناظر به هدايتهاى قرآنى است ؟
معنى دوّم صحيح تر به نظر مى رسد، يعنى در آن روز که مردم به خاطر هواپرستى منطق عقل و هدايتهاى خردمندانه را به فراموشى سپرده اند، پرده هاى هواپرستى را کنار مى زند و هدايتهاى عقلانى را حاکم مى کند، و آن روز که توجيه گران براى رسيدن به خواسته هاى نادرست خويش قرآن را از طريق تفسير به رأى برخواسته هاى خويش تطبيق مى کنند او فرمان وحى را معيار سنجش و برنامه کار خويش قرار مى دهد و تفسير به رأى و توجيه گرى را کنار مى زند.
اگر درست دقت کنيم ريشه همه بدبختى ها همين دو چيز است : حاکم کردن هواى نفس بر عقل و تطبيق خواسته هاى دل بر آيات قرآن از طريق تفسير به رأى، و اگر اين دو از ميان برود جادّه براى رسيدن به حکومت عدل الهى هموار مى گردد.
تمام مسائلى که دامان مسلمين را از آغاز تاکنون گرفته بخاطر همين دو انحراف است و طريق اصلاح نيز اصلاح همين دو مى باشد.
خطبه ۱۳۸نهج البلاغه
🌹🌹🌹
💞معرفی شهید💞
به روایت مادرشهید💚
مادر شهید با بیان اینکه بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود، گفت: مشارکت در مشارکت های اجتماعی و عام المنفعه مانند هلال احمر یکی از فعالیت های بابک است.
وی با بیان اینکه بابک مسجدی، هیئتی، ورزکار، بسیجی و ... بود، تصریح کرد: من و پدرش و کل خانواده بابک را پس از شهادتش شناختیم.
خداحافظی بانگاه🧡🍃💥
وقتی بابک به خانه آمد به برادرها، پسرها و دخترم زنگ زدم گفتم که گمان می کنم بابک به سوریه می رود شما بیایید، خاطرنشان کرد: بعد اینکه بابک رفت به همه گفتم بروید و بابک را بدرقه کنید چون دیگر بابک بر نمی گردد و آخرین باریست که او را می بینید.
به همه این حرف را زدم ولی خودم توان اینکه از صندلی بلند شوم و با بابک خداحافظی کند را نداشتم و نه اینکه بابک طاقت این را داشت با من خداحافظی کند و ما فقط با چشمانمان با هم خداحافظی کردیم.
✅ بخشی از وصیتنامه 🦋
به تو حسادت میکنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی بهقدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟
🌺یادشهداباصلوات 🌺
#شهیدمدافعحرمبابکنوریهریس🕊🌷
تاريختولد:۱۳۷۱/۷/۲۱
شهادت:۱۳۹۶/۸/۲۷
محل شهادت:ابوکمال سوریه
آرامگاه:گلزارشهدای رشت
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
#اطلاعیه 📣📣📣
هیئت رزمندگان دستجرد
اولین جلسه هیئت رزمندگان ؛ بنیاد حفظ آثار شهدای دستجرد برگزار می گردد.
زمان : شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
ساعت : ۲۱ الی ۲۳
مکان : تهران؛ اتوبان شهید محلاتی ؛ خیابان شهیدناصر وفایی برومند (خیابان مسجد سنگی) انتهای خیابان ؛ سمت چپ کوچه پارس ؛ پلاک ۲۴ ؛ موقوفه مرحوم حاج ابراهیم فصیحی
(این هیئت مخصوص برادران است و همه برادران می توانند شرکت کنند. بنام رزمندگان است اما جوانان عزیز نیز تشریف بیاورند و از خاطرات و تجربیات پیشکسوتان دفاع مقدس بهرمند شوند)
#لطفا_اطلاع_رسانی_شود
منتظر قدوم سبز عاشقان راه حق هستیم
گروه فرهنگی بنیاد حفظ آثار شهدای دستجرد
حوزه مقاومت بسیج امام محمدباقرعلیه السلام
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
ترجمه و شرح خطبه 137 نهج البلاغه؛ بخش اول: نکوهش جنگ افروزان جمل
متن نهج البلاغه
و من كلام له (علیه السلام) في شأن طلحة و الزبير و في البيعة لَه:
طلحة و الزبير:
وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً وَ لَا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نِصْفاً، وَ إِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَكُوهُ؛ فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَ إِنْ كَانُوا وَلُوهُ دُونِي، فَمَا الطَّلِبَةُ إِلَّا قِبَلَهُمْ، وَ إِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَسْتُ وَ لَا لُبِسَ عَلَيَّ، وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ [الْمُغْدَفَةُ] الْمُغْدِفَةُ، وَ إِنَّ الْأَمْرَ لَوَاضِحٌ وَ قَدْ زَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ نِصَابِهِ وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ شَغْبِهِ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ، لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيٍّ وَ لَا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ.
النِصف: انصاف.
الطَلِبَة: خوانخواهى، آنچه در خواست مى شود.
الْحَمَاء: خويشاوند، در اينجا منظور زبير پسر عمه پيامبر است.
الحُمَة: مار، نيش حشرات گزنده.
الْمُغْدِفَة: پوشاننده، «اغدفت المراة قناعها»: زن روبنده زد، «اغدف الليل»: شب پرده تاريكى را گستراند. مقصود اين است كه شبهه خونخواهى عثمان همچون پرده ايست كه پوشاننده حق است.
زَاحَ: دور شد و رفت.
النِصَاب: اصل، ريشه.
الشَغَب: تهييج شر و بدى، آشوبگرى.
افْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً: حوضى بر ايشان پر سازم، مقصود حوض مرگ است.
مَاتِحُه: كشنده آب آن.
لا يَعُبُّونَ: لا جرعه آب را نمى نوشند، «العبّ»: لا جرعه خوردن آب.
الْحَسى: زمين نرمى كه آب در آن جمع مى شود.
طَلِبَة: چيز خواستنى، قصاص و انتقام
قِبَلَهم: نزد ايشان، پيش ايشان
فِئَة باغِيَة: گروه ستمگر
حَمَأ: خويش نزديك، گل سياه و متعفن
حُمَّة: نيش زنبور و عقرب، منظور از حمأ و حمة زبير است كه خويشاوند حضرت و صاحب شمشير بود، و يا منظور سياهى دل و اذيت ايشان ميباشد
مغدقة: پائين انداخته شده، آويزان پرده فرو افكنده شده، غَدق: شاخه آويزان
زَاحَ: دور شد، برطرف شد
شَغب: سر و صدا نمودن براى تحريك شر
لا يَعُبّون: به يك نفس نمى نوشند، عُبّ: آب را بيك نفس نوشيدن
حَسىٍ: زمينى كه آب در آن كم كم جمع مى شود كه قسمت اول نوشيده بعد جاى آن پر مى شود
سخنى از آن حضرت (ع) در باره طلحه و زبير:
به خدا سوگند، كه از انتساب هيچ منكرى به من خوددارى ننمودند و، در رفتار ميان من و خود رعايت انصاف نكردند. ايشان حقى را طلب مى كنند كه خود آن را واگذاشتند و خونى را مى خواهند كه خود آن را ريخته اند. اگر من در آن كار با آنان شريك بوده ام آنان خود بى نصيب نبوده اند و اگر آنان خود و بى من چنان كرده اند، پس آنهايند كه بايد بازخواست شوند و نخستين گامى كه در راه عدالت برمى دارند، بايد به زيان خود حكم دهند.
هر آينه، بصيرت و بينايى من با من است. من امرى را بر كسى مشتبه نكرده ام و امرى هم بر من مشتبه نشده است. اينان گروه ستمكاران اند. در ميان ايشان گل سياه فتنه است و زهر كژدم گزنده و كارشان به شبهه افكندن است، شبهه اى ظلمانى. و حال آنكه، حقيقت آشكار است و باطل خود درختى است از ريشه بركنده. زبانش بريده است و شرانگيزى نتواند. به خدا سوگند برايشان به دست خود آبگيرى كنم كه سيراب از آن بيرون نروند و از آن پس از هيچ آبگيرى آبى ننوشند.
از سخنان آن حضرت است در باره طلحه و زبير:
به خدا قسم نتوانستند گناهى را به من نسبت دهند، و بين من و خودشان انصاف ندادند، اينان حقّى را مى خواهد كه خود ترك كردند، و خونى را مى طلبند كه خود ريختند. اگر در ريختن آن خون همدستشان بودم آنان نيز نصيب داشتند، و اگر من در كار نبودم و كار دست خودشان بود پس بايد از خودشان خونخواهى كنند، و نخستين عدل آنان در حكم اين است كه عليه خود حكم كنند.
قطعا مرا در كار خود بصيرت است، مسأله اى را بر كسى مشتبه نكرده و هيچ امرى هم بر من مشتبه نيست. اينان همان قوم ستمكارند كه در ميانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاريك است. و قطعا حق روشن است، و باطل از ريشه برطرف شده، و زبانش از تحريك بريده. به خدا قسم براى آنان حوضى را پر خواهم كرد كه آب آن را خودم خواهم كشيد، آنان از آن حوض سيراب بيرون نشوند، و جاى ديگر هم آب نخواهند خورد.
(در باره طلحه و زبير در سال 36 هجرى در آستانه جنگ فرمود):
1. شناسايى طلحه و زبير:
به خدا سوگند (طلحه و زبير) و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند.