حرف خاص - خودشناسی_1.mp3
زمان:
حجم:
14.39M
حجت الاسلام والمسلمین شجاعی
• اهل گناه نیستید؟
• برای عبادت، همیشه هم مشتاق،و هم موفقید؟
• اهل جهاد، و دست به خیرید؟
شما ممکن است دقیقاً در همین اوضاع،
در خطرناکترین شرایط روحی،
و در دورترین فاصله از خداوند باشید❗️
#شجاعی
═✧❁🌸❁✧═
🏳باید در تاریخ ثبت ڪرد🏳
☀️امام خامنه ای :
یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختـر و پسـر جوان -زن و شوهر- متولّـدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسی شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند!
به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.
پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) می شود؛
گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر -به خانمش- می گوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد!
و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم!
ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است،
مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛
اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه،
بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل.
این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است.
وضعیّت اینجوری است.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَــــرج
📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
📜 نامه به اميران سپاه خود
1⃣پرهيز از غرورزدگی در نعمتها
♦️از بنده خدا، علی بن ابيطالب ، امير مومنان ، به نيروهای مسلح و مرزداران كشور پس از ياد خدا و درود! همانا بر زمامدار واجب است كه اگر اموالی به دست آورد، يا نعمتی مخصوص او شد، دچار دگرگوني نشود، و با آن اموال و نعمتها، بيشتر به بندگان خدا نزديك، و به برادرانش مهربانی بیشتری روا دارد.
2⃣مسئوليتهای رهبری و نظاميان
♦️آگاه باشيد حق شما بر من آن است كه جز اسرار جنگی هيچ رازی را از شما پنهان ندارم، و كاری را جز حكم شرع، بدون مشورت، با شما انجام ندهم، و در پرداخت حق شما كوتاهی نكرده، و در وقت تعيين شده آن بپردازم، و با همه شما بگونه ای مساوی رفتار كنم. پس وقتی من مسئوليتهای يادشده را انجام دهم، بر خداست كه نعمتهای خود را بر شما ارزانی دارد، و اطاعت من بر شما لازم است، و نبايد از فرمان من سرپيچی كنيد، و در انجام آنچه صلاح است سستی ورزيد، و برای رسيدن به حق تلاش كنيد، حال اگر شما پايداری نكنيد، خوارترين افراد نزد من انسان كج رفتار است، كه او را به سختی كيفر خواهم داد، و هيچ راه فراری نخواهد داشت، پس دستورالعملهای ضروری را از فرماندهانتان دريافت داشته و از فرماندهان خود در آنچه كه خدا امور شما را اصلاح می كند، اطاعت كنيد، با درود.
📜 #نهج_البلاغه، #نامه50
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜
سه بار برایش
درجــه تشویقی آمــد، نگرفت.
تهِ دلش این بود که کار برای #خدا این حرف ها را ندارد.
بـی هیچ ادعایـی میگفت:
اگــر برای همهٔ بچه های لشکــر ، تشویقی آمد،
چشــم؛ من هم میگیرم...!
سردار بی ادعا #شهید #محمود_رادمهر 🌹
شهادت ۱۳۹۵ خانطومان ، سوریه
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیکر شهیدی که با صحبتهای همسرش اشک ریخت!
همسر شهید مرتضی عطایی میگوید: وقتی بهش گفتم سلام خوبی؟ دلمون برات تنگ شده بود، یهو رَگِ چشمش سبز شد و...
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📚#حکایت
استادی با شاگردش از باغى میگذشت.
چشمشان به یک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین...
قدرى پول درون آن قرار بده .....
شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ،
فریاد زد خدایا شکرت ....
خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى ....
میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت....
استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن
براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی....