eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد کامران
377 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.9هزار ویدیو
7 فایل
کانال شهید مدافع حرم محمد کامران #حاج_احسان 🔸 تاریخ ولادت :1367/02/09 🔹تاریخ شهادت:1394/10/23 🔴محل شهادت: حلب سوریه 💮مزار شهید: بهشت زهرا (س) تهران قطعه 50 ردیف 115 شماره 18 مدیر کانال : @majid065 ⚠️کپی مطالب تولیدی با ذکر صلوات بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱"حجاب" در وصیت‌نامه شهدا شهید رضا ناصر پور: شما را به جان فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) حجاب خود را حفظ کنید. خواهرم به دیگر خواهران توصیه کن که مواظب اخلاق، رفتار و حجاب خود باشند چون حجاب یکی از پیروزی‌هاست. 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹
✅به حضرت زهرا (س) متوسل‌شدم و نجات يافتم... 🍀نمی‌دانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر سیم‌های خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر می‌شد. 🔰می‌دانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود،‌ چون توجه دشمن را به سمت من جلب می‌کرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم. یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم. دعا کردم. 🌠در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم». احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند. 🌷🌷 📙برگرفته از کتاب مهر مادر. اثر گروه شهید هادی 🕊🥀 ✨ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹
🔴شهیدی‌که‌برای‌آب‌نامه‌ می‌نوشت!! شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد در ۶ ماهگی پدرش را در ۶ سالگی مادرش را در ۸ سالگی مادر بزرگش را و برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد... زمان شهادتش هم غریبانه دفنش می کنند🖤🥀 🔹همرزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هرروز؟ یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، کسی را ندارم که.. 🔸بیاییم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و به هرکس که میتوانیم ارسال کنیم تا سِیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم تا ابد مدیون شهداء هستیم.. 🥀📿 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
لباس فرم معلم‌های زن کت‌های بلند با شلوار بود. زنگ‌های تفریح کت‌هاشون را در می‌‌آوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود. با دیدن این صحنه خیلی‌ ناراحت شد. گفت: " چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند. می‌خوام ادبشان کنم... جواد دوید جلو و گفت: می‌خوای چی‌ کار کنی‌ نکنه دردسر بشه ! خندید و گفت : نه ، فقط می‌خوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه... " مهدی چادر‌های نماز خانه را برداشت؛ رفت بالای پشت بام. آهسته پرید توی حیات. کت‌های معلم ها را بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آنها چادر گذشت... بعضی‌ معلم‌ها که نمیتوانستند با این وضع ‌‌ جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر ها را سر کنند و به خانه روند . "شهید مهدی کازرونی" 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
"نوشته ی شهید حجت اللّه رحیمی درباره امام زمان ارواحنا فداه نیازی نیست، بری جمکران، آقا رو ببینی، آقا میاد پیشت. اگر نمی‌تونیم اینطوری باشیم، حداقل بیایم سفیرهای خوبی برای امام زمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) باشیم. ماها امام زمانمون رو قدّ رفیقمونم دوست نداریم، خیلی بدیم!!! اگر دوستت بهت بگه به ​​خاطر من فلان کار و نکن، یا نزدیک ترین کست بگه مثلا زنت. زودی میخوایم خودمونو تو دلش جا کنیم، میخوایم شیرین کنیم، جلوه کنیم، زودی میگم به خاطر تو این کار رو نمیکنم!!!... بیاید جان ابالفضل علیه السّلام، سفیرهای خوب و با وفایی برای امام زمانمون که تولّدش نزدیکه باشد. به خودش قسم آقا کشته، مرده‌ای این چراغونی‌های توی خیابون ما نیست. هر چند کار پسندیده ای است از جانب ما، امّا آقا بیشتر با این کارهامون دلش می‌سوزه و می‌گیره. شاید بگه آخه تو که آنقدر ما رو دوست داری حیف نیست ..." 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
یادیاران ❤️ 🥀✨ من و آقارضا و شهید صحرایی با هم از مقطع کارشناسی در دانشگاه همکلاسی بودیم، من درسم زیاد خوب نبود و میثم نیز زیاد درس نمیخواند لذا به رسم دیگر دوستان، ریزنوشته‌هایی را با خود به جلسه امتحان می‌بردم، من از آن ریزنوشته‌ها کمکهایی می‌گرفتم و به رضا هم می‌دادم تا شاید به کارش آید اما او اعتنایی به کاغذها نداشت و دوست نداشت در امتحانات تقلب کند، وقتی به آقارضا می‌گفتیم که چرا تقلب نمیکنی می‌گفت: من قراره با این مدرک حقوق بگیرم اگه مدرکم از راه درست نباشه، پولی که می‌گیرم و به خانوادم می‌دهم درست نیست. راوی:دوست شهید 🌷 هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷 🕊🥀 ✨ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💠 پدر شهید: آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام. گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند. گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت... 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹
خواب (س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از گذشتی ما هم شهیدت میکنیم. موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های میکرد. . هر خانمے ڪہ چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (ع) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد. 🌷 هدیه محضر همه شهدا صلوات 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🦋تزکیه و برنامه ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم 🦋 مادر بزرگوار این شهید : «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت، نماز به‌موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله، نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم ،دعا کردن در صبح و ظهر و شب،کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه ناهار و شام دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می زد...» 🌹 🕊🥀 ✨ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷بارها با لبخند به شوخى خطاب به ابراهیم و زهرا می‏گفت: «اگر باباى شما شهید شد، چه کار می ‏کنید؟» یا می ‏گفت: «باباى شما باید شهید شود!» 🌷او می ‏خواست پدیده شهادت را در دل و دیده فرزندانش عادى جلوه دهد و بر این باور بود که: «نباید کلمه شهید و شهادت، بچه‌‏ها را ناراحت کند و یا در روحیه آنان اثر منفى بگذارد.» 🌷وقتى شهید شد آرامش خاطرى در ابراهیم ۶ ساله دیده می ‏شد و سخن او در فراق پدر چنین بود: «پدرم شهید شده و اکنون در بهشت است.» راوی همسر شهید 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍂 دلنوشته شهید محسن حججی برای سرداری که او را الگوی خود قرار داد و شد حجت خداوند... 🍂شهید حاج احمد کاظمی🍃 🕊🥀 ✨ 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷