6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ی شنیدنی #شهید_سردار_حاجی_زاده از دختر یک #پاسدار که کم حجاب بود...
#سلام_فرمانده
@Quranahlebayt
🔸 آن شب، شیفتۀ دین پدر شدم!
📝 (خاطرهٔ فرزند آیت الله حائری شیرازی از پدر)
تازه نه سالم تمام شده بود. شب ٢١ ماه مبارک رمضان داشتیم آماده میشدیم برای احیای شب قدر. مراسم مسجد شهداء -مسجد بزرگ شهر- را پدر برگزار میکرد. او امام جمعه و نمایندۀ ولی فقیه در شیراز بود. مسجد شلوغ میشد. هر سه شب، من و برادرها هم همراه مادر و پدر به مسجد میرفتیم.
ساعت ٩ شب، پدر داشت وضو میگرفت. رفتم کنارش ایستادم و گفتم: «چرا همۀ ما باید حرفهای یک نفر رو که خداست گوش کنیم؟ اصلاً خدا کیه؟». پدر نگاهی به من کرد و مسح سرش را کشید. ادامه دادم: «من تا ندونم خدا کیه نمیتوانم براش دعا کنم و نماز بخونم. من اصلاً نمیتونم برای کسی که نمیبینمش کاری انجام بدم». پدر مسح پایش را کشید و نشست کنار من.
- خب برو ببین خدا کیه!
- از کجا بشناسم؟ شما که خدا رو میشناسید برام بگید تا بشناسم.
پدر دستم را گرفت و آورد توی ایوان خانه و نشاند کنار خودش. برایم از خدا گفت، مثال آورد و گفت و گفت و گفت. یک ساعتی که گذشت، مادر آمد.
- حاج آقا، مگر مسجد نمیروید؟ دیر میشود. بقیه حرفتان را بگذارید برای فردا.
- میدانم اما امشب باید این بحث را برای فاخره به نتیجه برسانم.
مادر با تعجب به من و پدر نگاه کرد و گفت: «حاجی، پس تکلیف این جماعتی که آمدهاند احیا چه میشود؟ نمیتوانی به آن جمعیت بگویی من باید بحث را برای دخترم تمام کنم!».
پدر بلند شد و رفت سمت تلفن: «درستش میکنم».
شماره گرفت و با کسی حرف زد. تلفن را گذاشت و دوباره شماره گرفت و حرف زد. مادر چشمانش خیره به پدر مانده بود. چیزهایی که میشنید را باور نمیکرد.
پدر تلفن را گذاشت و رو کرد به مادر و گفت: «درستش کردم؛ یکی از دوستان به جای من میرود مسجد برای برگزاری مراسم احیاء. شما هم که ماشین میآید دنبالتان با پسرها بروید احیاء. من با فاخره در خانه میمانم. میخواهیم تا صبح حرف بزنیم».
نمیدانستم چه باید بگویم. از این که بیموقع سؤال کرده بودم، کمی از دست خودم دلخور شدم، اما از این که پدر مراسم احیایش را به خاطر من به هم زد تا جوابم را بدهد خیلی خوشحال بودم. باورم نمیشد. تازه به سن تکلیف رسیده بودم و اینکه پدرم به من اهمیت داد و دیده شدم، خوشحالم کرد.
تا سحر با پدر حرف زدیم تا وقتی که مادر و برادرها از مسجد آمدند. اصلاً حرفی نزد که «امشب شب دعاست و من نتوانستم نمازی بخوانم یا دعایی کنم یا به خاطر تو به مسجد نرفتم. همۀ شب برایم با خوشرویی حرف زد. پدر یک شبِ خود را تمام و کمال برای من گذاشت. پدر با این کار، من را تمام عمر، پایبند و شیفتۀ آن یک شب کرد. شیفتۀ دینی که در آن تربیت شده بود. او پدر من بود و به من اهمیت و عزت داد. بعدها بارها و بارها در جاهای زیادی این خاطره را تعریف کردم و هر بار با یک واکنش مشترک و شبیه به هم روبه رو شدم؛ می پرسیدند: «واقعاً؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟»
حالا که برمیگردم و به زندگیام نگاه میکنم، میبینم تمام روزها و لحظههای زندگی من، چنین اتفاقات درخشانی داشته است.
📖 منبع: کتاب «من فاخرهام»؛ پدرانههای تربیتی آیت الله حائری شیرازی (روایتهای فاطمه حائری شیرازی از پدر)
@haerishirazi
🔴 نماز روز جمعه
💠 رفع فتنه و بلاها
✍ هر کس این نماز ساده را بجای آورد
تا جمعه ديگر بلائی و فتنهای به او نرسد و حقّ تعالی جمع كند ميان او و حضرت محمّد صلی الله عليه وآله و حضرت ابراهيم عليه السلام.
🕌 زمان خواندن
بعد از نماز ظهر (قبل نماز عصر)
🕌 کیفیت نماز
دو رکعت:
در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ بخواند
🔹 بعد از نماز بگويد:
﷽ اَللَّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ
الَّتي حَشْوُهَا الْبَرَكةُ
وَ عُمّارُهَا الْمَلائِكَةُ مَعَ نَبِيِّنا
مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ اَبينا اِبراهيمَ عَلَيْهِ السَّلام
خدايا! مرا از اهل بهشت قرار ده، كه درونش همه بركت است و کارکنانش همه فرشتگان هستند، در كنار پيامبر ما حضرت محمّد که درود فرستد خدا بر او و آلش و با پدر ما حضرت ابراهيم عليه السلام.
🔸 علاّمه مجلسی فرموده كه اگر اين دعا را غير سيّد بخواند بجای "وَ اَبينا"، "وَ اَبيهِ" بگويد.
#امام_زمان علیهالسلام
@jelofen_khas🌾
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حکم روحانی اعدام است
🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم
@tahlile_siasi
@tahlile_siasi
🔴 اگر کسانی راه خدا را ترک کنند
🌹امام خامنه ای: 💎اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد.
@rooshanfekr