🔪 «اسماعیلهایت را قربانی کن؛ این آخرین امتحان توست...»
🤍 یعقوب برای دیدار دوباره یوسف، باید دل از هرچه غیر او بود میبرید، حتی از بنیامینش که جای یوسف را برای او پُر کرده بود و باید او را راهی سفر دور و درازِ مصر میکرد...
🔻 شاید لازمهی رسیدن به یوسف، دل بریدن از غیر اوست. آمادهای اسماعیلهایت را قربانی کنی!؟
📎 #تلنگر ؛ ویژه #عید_قربان
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت، بالاتر از ثواب است...
صحبتِ زنده کردن روح است...
#شهید_مطهری🌹
#تلنگر
✍راستی، امسال هیچ کشوری جز عربستان به حج نرفت و باب زیارات تا حدود بسیار زیادی بسته شد؛ چقدر بیمارستان و مدرسه ساخته شد و چقدر از فقرا دستگیری شد!؟!
https://t.me/shahidmohammadrezaalvani
...#تلنگر
اگه بخوایم جواب یه قطره خون یکی از شهدا رو بدیم، باید چی کار کنیم؟!
اگه نامه اعمالمون دستشون باشه و یه نگاهمون بکنن، چی جوابشون رو بدیم؟
پس فراموش نکنیم که؛
شهدا #شاهدان_اعمال ما هستند...
راستی اگر من و تو در آن زمان بودیم، امام خود را چقدر معامله میکردیم؟!🤔
#تلنگر
💠آیت الله بهجت (ره):
🍃🌸امام اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت (عج) باشند.
کسانی منتظر فرج هستند که ؛
برای خدا و در راه خدا مـنـتـظـر آن حضرت (عج) باشند
نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!
#تلنگر
#جهتتعجیلدرفرجصلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shahidmohammadrezaalvani
#تلنگر‼️
✅ خدا نڪند ڪه حرف زدن و نگاه ڪردن
به نامحرم برایتان عادے شود..!
پناه میبرم به خدا از روزے ڪه گناه،
فرهنگ و عادت مردمم شود...!😔
🔺سخن شهید #حمیدسیاهڪالیمرادی
@shahidmohammadrezaalvani
•°【#تلنگر】°•
آدمیزاد، موجود عجیبی است
برای هدایتش، صد و بیست و چهار هزار پیامبر کفایت نکرد!
اما برای گمراه کردنش، یک شیطان کافی بود ...!
#تلنگر
شهیدمحمدابراهیمهمت
️یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم؛ دارن در مىزنند. در رو که باز کردم؛ دیدم شهید همت با یه موتور تریل جلو در خونه واساده و میگه: سوار شو بریم. ازش پرسیدم: کجا؟! گفت: یه نفر به کمک ما احتیاج داره. سوار شدم و رفتیم. سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس خیابونها رو خوب ببینم. وقتی رسیدیم از خواب پریدم!
️از چند نفر پرسیدم که تعبیر این خواب چیه؟ گفتن: خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره! هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم. در زدم؛ در رو که باز کردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در.
️ نه من اونو مىشناختم؛ نه اون منو. گفت: بفرمایید چیکار دارید؟ ازش پرسیدم که: با شهید همت کاری داشته؟ یهو زد زیر گریه! گفت: چند وقته مىخوام خودکشی کنم. دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم و به این فکر میكردم که چه جوری خودم رو خلاص کنم که یه دفعه....
كه يه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود اتوبان شهید همت. گفتم: میگن؛ شماها زندهاید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم و الان شما اومدید اینجا و میگيد که از طرف شهید همت اومديد....
راوی: استاد دانشگاه
@shahidmohammadrezaalvani