دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم 🥀🥀🥀🥀🥀 عاشق نشدی، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم 🥀🥀🥀🥀🥀 کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟ 🥀🥀🥀🥀🥀 بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم 🥀🥀🥀🥀🥀 گشتم همه جا را پی چشمان پر از شوق تو اما،،، 🥀🥀🥀🥀🥀 فرسنگ به فرسنگ نبودی، که بدانی چه کشیدم... 🥀🥀🥀🥀🥀 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔😭 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

‍ ‍ ✍شاعر شدنم را         بگـذارید بـہ پایش ...🕊 او بود ڪہ اینگونہ            مرا در بہ درم ڪرد ...💔 #شهیدمحمدرضاالوانی🌹 #همسرانه‌های‌شهدا💞 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

دیشب توی یکی از موکب ها دعوت شده بودم که ادمین بزرگوار کانال شهیدالوانی رو دیدم؛ بعد از سلام و احوال پرسی گفت نمی دونم چه سرّی هست که من هر وقت یاد شهید الوانی میکنم، شما رو توی اون روز می بینم؟! بهش گفتم اگه واقعا راست میگی و اینقدر سیمت وصله، از آقارضا بخواه که به خواب خانومش بره؛ چون خیلی وقته که به خوابم نیومده...💔😔 با چشمانی پر از اشک گفت باشه بهش میگم...🕊 بعد از نماز صبح بود که خواب دیدم دو ردیف آقا که بیشترشان پاسدار بودن، ردیف جلو نشسته بودن و پشت سرشان هم ما خانم ها نشسته بودیم؛ یه آقایی هم روبرو و پشت میز نشسته بود و لیست همه ما دستش بود. منم توی پاسدارها دنبال آقارضا بودم؛ بعد دیدم درست نیست به نامحرم ها نگاه کنم. به همین دلیل به یکی از پاسدارها گفتم: ببخشید آقای الوانی اینجا هستند؟ گفت بله؛ اینجا نشسته! تا این حرف رو زد، آقارضا هم که لباس پاسداری تنش بود، بلافاصله از جاش بلند شد و به لیستی که روی میز بود، نگاه کرد که دیدم عکس آقارضا و اسمش روی همه لیستهاست... بعد از برنامه، شنیدم که گفتن آقارضا هم کربلاست؛ محمدقاسم رو هم بیارید...🕊🌷 #شهیدمحمدرضاالوانی🌷 #همسرانه‌های‌شهدا💔 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

رضاجان کجایی ...؟! کاش باز هم به گوشیم زنگ بزنی و بگی من نزدیک شهرکم...🕊 منم بهت پیام بدم و بگم: آب زنید راه را، اینکه نگار می رسد مژده دهید باغ را، بوی بهار می رسد...🌦🌈 رضاجان! کاش دوباره زنگ خونه رو بزنی و بگی درو باز کن؛ من پشت درم...😭😭😭 دلتنگتم رضاجان!💔🥀💔 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔 #یادشهداباصلوات💐 @shahidmohammadrezaalvani

آقارضا خیلی بامحبت و بااحساس بود؛ محبتش رو به هر شکلی ابراز میکرد و وقتی هم که دور بود و توی ماموریت بود، باز هم با پیام و یا تماس تلفنی محبتش رو ابراز میکرد... بعضی وقتها که من بهش پیام می دادم، بلافاصله پیام می داد و میگفت: "اینو بارها بهت گفتم...هر وقت زنگ میزنی یا پیامی بهم میدی، تمام خستگی از تنم بیرون میره" آخرین پیامی که آقارضا بهم داده بود، این بود: "سلام عزیزم دلم برات و برای پسر گلم تنگ میشه ازت ممنونم بخاطر تحمل سختی ها و دوری ها... و دعایم کن و بدان که سخت محتاج دعایت هستم" در آخر هم (۱۲ بار) نوشته بود" دوستت دارم؛ دوستت دارم؛ دوستت دارم...💔😭💔 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔 #شبهای‌جمعه‌ویادشهداباصلوات💐 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

رضا جان! "...اَمّا حُزنی فَسَرمَدُُ" تا زنده ام از غم فراق تو محزون و غمگینم...😭🏴😭 #فاطمیه‌نمک‌برزخم‌عاشقان‌است🏴 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

این اولین عکسی بود که آقارضا بعد از آشنایی مون بهم داده بود. سیمایی پر از تقوا، ادب، حیا، نجابت، پختگی، جوانمردی، عاطفه، صداقت و نور ایمان رو میشد در چهره اش دید...💐 به قول معروف، آنچه خوبان همه دارند، تو یک جا داری، شده بود مَثَل آقارضا👌 با همه اینها وقت امتحان خیلی زود فرا رسید و باید با #غم‌عشق‌ آشنا میشدم...🏴💔🏴 اگرچه سخت بود و هست، اما‌ همه‌ی عشق های پاک دنیا به فدای زینب کبری سلام الله علیها😭🕊😭 #یعرفونهم‌بسیماهم #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

تازه از سوریه اومده بود؛ منو مادرش و خواهراش خونه عمه‌ی آقارضا مهمون بودیم؛ به آقارضا هم اطلاع داده بودیم که بیاد اونجا... وقتی زنگ خونه رو زد، خیلی دلم میخواست قبل از همه به استقبالش برم اما یه جورایی حیا کردم و توی اتاق منتظرش موندم که بعد از ۴۵روز دلتنگی ببینمش...😭💔😭 وقتی منو دید، یواشکی گفت: چرا دم در نیومدی استقبالم؟! از همه بیشتر دلم برای تو تنگ شده بود و انتظار داشتم قبل از هر کسی تو رو ببینم... حالا میگم پیش همه؛ مخصوصا به متاهلها: تا میتونید قدر همو بدونید...💞 محبت همسرها به همدیگه عین عبادته💫 یه روایت خوندم که نوشته بود اگه قرار بر این بود که غیر از خدا هم میشد انسانی رو سجده کرد، اون شوهره که همسرش باید بهش سجده کنه؛ این دیگه برای خانوما یعنی اتمام حجت!🤔 #شهیدمحمدرضاالوانی 🕊 #همسرانه‌های‌شهدا🥀 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم 🥀🥀🥀🥀🥀 عاشق نشدی، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم 🥀🥀🥀🥀🥀 کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟ 🥀🥀🥀🥀🥀 بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم 🥀🥀🥀🥀🥀 گشتم همه جا را پی چشمان پر از شوق تو اما،،، 🥀🥀🥀🥀🥀 فرسنگ به فرسنگ نبودی، که بدانی چه کشیدم... 🥀🥀🥀🥀🥀 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔😭 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

یکی از بهترین لحظه های زندگی من با آقارضا این بود که گاه گاهی بعد از نماز صبح (بین‌الطلوعین) باهم می‌رفتیم توی خیابونها و بوستان ها قدم می زدیم... توی اون هوای قشنگ و کوچه های خلوت و شسته شده از بارون بهاری، جا داشت از تهران تا خود همدان پیاده قدم می زدیم... یادش بخیر بعضی روزها هم می‌رفتیم هیئت حاج منصور و زیارت عاشورا میخوندیم... بعدِ روضه و یه بارون دیگه، برای شروع یه روز تازه، کلی انرژی می گرفتیم. اون روزهای قشنگ رفت... ولی هیچ وقت اون خاطراتی که پر بود از عشق و طراوت و زندگی از ذهنم پاک نمیشه... #رضاجان! چقدر زندگی شیرین میشه اگه دوباره برگردی...💔 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا💔 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

آخرین سفری که با آقارضا رفته بودیم شمال، این صوت "نمیشه باورم" رو توی ماشین گذاشته بود...💔 منم آروم آروم گریه میکردم؛ به آقارضا گفتم: دیدی بعضی روضه ها چقدر سوزناکه؟! انگار تا مغز استخوان آدم رو می سوزونه...💔🏴😭 من اون موقع نمی دونستم منظور آقارضا از پخش اون نوحه توی ماشین چی بود ولی بعدها فهمیدم که آقارضا میخواست بهم بگه دیگه وقت رفتته و بار این سفر از این به بعد روی شونه توئه...🔥🏴😭 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 #همسرانه‌های‌شهدا🥀 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani

امروز داشتم با ماشین از مسیر جدیدی میومدم گلزار شهدا که به صورت خیلی ناگهانی، در جایی که قبلاً عکس آقارضا نبود، چشمم افتاد به عکس روی ماه آقارضا... با اینکه به مسیر دور زدن رسیده بود، فراموش کردم و مسیرم دورتر شد. وقتی از مسیر بعدی هم داشتم میومدم سرِ مزارِ آقارضا، باز هم از بین همه تصاویر شهدا، دقیقا چشمم افتاد به عکس زیبای آقارضای عزیزم !! راستی آقارضا! اگه تو هم دنبال من نمی گردی، پس علت این کارها چیه ؟!!💖 می دونم داری نگام میکنی،،،، خودت هم می دونی که هر جا میرم، یادت تو هستم...🕊 بی زحمت میشه هیچ وقت از قلبم نری ؟!!😭💔😭 #همسرانه‌های‌شهدا🥀 #شهیدمحمدرضاالوانی🕊 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani