◾️ آجرکاللّه یامُولاي یا صاحِـبالزَمــان
(أرواحُناله الفِداه)
⚫️ ايـام شهـادت مظلـومانـه و غـريبانـه حضـرتبـابالحـوائج موسيبـنجعفـر حضـرتامـامموسيكاظـم ( عليهالسلام ) را به پيشگاه مقدس حضرت صاحبالعصروالزمان (عجلاللهتعالیفرجة) و شيعيان،محبين حضـرتش تسليت عرض مينماييم.
◼️ #اللهـمعجللوليكالفرج.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
4_5834905885582825991.mp3
زمان:
حجم:
3.27M
🔳 #شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
🌴هنگام وداع با ناله شده
🌴گویی غم دل صد ساله شده
🎤مهدی #رسولی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
4_5840223136699646152.mp3
زمان:
حجم:
5.34M
روضه در سوگ امام موسی کاظم(ع)؛ کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت
با نوای حاج محمود کریمی
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
4_5836794872329144613.mp3
زمان:
حجم:
6.27M
🔳 #شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
🌴سال ها سوخته ام تا شررم گردانی
🌴جگرم خون شده تا خون جگرم گردانی
🎤مهدی #سلحشور
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
3.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشکل اساسی کشور ما چیست؟
مشکلی که از زمان قاجار تا الان وجود دارد، ولی بزک کردنهای غربزدهها مانع از آگاهی اکثر مردم میشود.
⛔️خیانتهایی که نباید از یاد ببریم.
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
بعد از عدم الفتح، ناامیدی در نیروهای رزمنده ایجاد شد. همهی فرماندهان
مضطرب و نگران بودند. دیگر نميشد روی زمین و با امکانات محدود و گاهی
با کمبود نیرو با صدام مقابله کرد. هر کدام از فرماندهان هر کاری که ازدستش
برمیآمد انجام ميداد.
ً مثلاً صیاد شیرازی با اینکه موافق نبودم اما طرح عملیات والفجر یک را داد که
آن هم موفق نبود.
طرحها و راهکارها بود که داده ميشد اما فایده نداشت. در قرارگاهها نیز
مراسم دعا و توسل برگزار ميشد تا گشایش و فرجی ایجاد شود. خودم هم
آرام و قرار نداشتم.
یک روز صبح فرستادم دنبال علی هاشمی. قبل از ظهر وارد اتاقم شد. بعد ازاحوالپرسی گفتم: با همهی توان و قدرت و رعایت اصول حفاظتی ميخواهم منطقه ی هور را برای یک شناسایی وسیع آماده کنی. وجب به وجب آن را در
نظر بگیری.علی هاشمی مثل همیشه بیهیچ حرفی گفت:《طبق فرمان از این لحظه حاضرم مأموریت را انجام دهم》
از سکوت، نجابت و حرفپذیریاش خوشم آمد. به علی گفتم: فعلاً زیر نظر
فرماندهی قرارگاه کربلا برادرمان احمد غلامپور کار کن و سعی کن هیچ کس
حتی نیروهایت از هدف کار مطلع نشوند.
طوری رفتار کن که انگار تنها قصد داری منطقه را شناسایی کنی، ولی برای
چه و چرا، هرگز کسی نباید بفهمد. من را هم در جریان کار قرار بده و دربارهی
نحوهی کار و جزئیاتش خودت تصمیم بگیر.هر بودجهای هم که لازم داشتید در اختیارتان ميگذاریم. فقط باز هم
ميگویم حسابشده و کاملاً سرّی و با رعایت اصول حفاظتی کار را انجام
دهید. قرار شد حتی خود من هم به مقامات بالا چیزی نگویم!
علی گفت:《آقا محسن، روی من و نیروهایم حساب کن》
بعد از این جلسه، علی به سرعت نیروهایش را جمع کرد و وارد منطقه شد. کار شناسایی با دقت شروع شد.
برای اختفای بیشتر، روی ماشینهایی که به قرارگاه میآمدند، آرم جهاد
نصب شد! تا کسی به کار اطلاعاتی مشکوک نشود. بومیهای منطقه هم تصورکنند که کارهای سازندگی انجام ميشود.
٭٭٭
در همان اوایل که شناساییهای هور آغاز شد، نیروهای بومی راهی پیداکردند که از سعیدیه آغاز ميشد و پس از چند مرحله به جادهی ترانزیتی العماره ـ بصره ميرسید. اما هنوز استفاده از هور به دلیل وضعیت جغرافیایی خاص، امکانپذیر نبود.جلساتی با حضور علی هاشمی و برادر محسن رضایی در محل عملیات سپاه سوسنگرد برگزار شد.
در این جلسات علی هاشمی اطلاعات نیروهای شناسایی را مطرح کرد، قرار
شد عدهای از نیروهای خُبرهی اطلاعاتی که سرپرستی آنان با حمید رمضانی بود
ً و تا آن زمان در لشکر قدس بودند، کار اطلاعات و شناسایی را مستقلاً در هور
آغاز کنند. آنها در منطقه رفَیع در شمال منطقه مستقر شدند.از آن زمان بود که علی هاشمی و حمید در کنار هم قرار گرفتند. انگار که همدیگر را پیداکردهاند!
آنها حرف همدیگر را خوب ميفهمیدند. حمید از بچههای مسجد جزایری بود و در خصوص کارهای اطلاعاتی برای خودش کسی بود. عدهای از بچههای مسجد هم در کنارش بودند.قرار شد حمید رمضانی اطلاعات شناسایی را بیاورد. برادر محسن هم نامهای به علی هاشمی داد که خطاب به مرکز بوشهر، بندرعباس و شمال بود. طبق آن
قرار شد هر چه قایق لازم باشد در اختیارش بگذارند.
علی هاشمی بلافاصله ستادی تشکیل داد و به جمعآوری قایق و کَرَجی وبلم از سراسر ایران پرداخت. طی سه شب بدون کمترین جلب توجه آنها را
به هور منتقل کرد. مدتی بعد دوباره جلسهای در همان محل و با همان گروه
تشکیل شد.
با توجه به اطلاعاتی که جمعآوری شده بود، نتیجه گرفتیم که چون شمال
هور آبراهها و گیاهان خاصی دارند، عبور از آنها دشوار است.
زمان زیادی لازم بود تا شناسایی بهتر انجام شود و تغییرات در آبراهها داده
شود تا شرایط برای ورود گردانهای رزمی به این منطقه و انجام عملیات در آن آماده شود.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از عکس نوشته و استیکرمذهبی
خواند زبان دلم ثنای محمد(ص)
ماند خرد خیره در لقای محمد(ص)
دیده دل، جام جم به هیچ شمار
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص)
#عید_مبعث_پیشاپیش_مبارک🎊
#برمحمد_وآل_محمد_صلوات😊
#مرور_طرح_های_سال_گذشته
@Allah_Almighty
══💝══════ ✾ ✾ ✾
هدایت شده از عکس نوشته و استیکرمذهبی
❤ #یا_رسول_الله❤️
گل،بوے بهشت را ز احمد دارد
این بوے خوش از خالق سرمد دارد
گویند ڪه گل عطـر محمد دارد
نور و شعف از وجود احمد دارد
#عید_مبعث_پیشاپیش_مبارک🎊
#برمحمد_وآل_محمد_صلوات😊
@Allah_Almighty
══💝══════ ✾ ✾ ✾
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کار شناسايی در هور از اواخر سال ۱۳۶۱آغاز شد. هیچ کس از نيروها
نميدانست چرا باید در این منطقهی سخت، کار شناسايی انجام دهیم.
علی هاشمی برای شروع کار شناسايی با چند نفر از بچههای سپاه سوسنگرد
و نیروهای حمید رمضانی راهی هور شد. ميخواست شرایط را به خوبی ارزیابی
کند.
بعد از آن نیروهای محلی و بچههایی که از ابتدای جنگ با او بودند را مشغول
ً به کار کرد. اما به طور کاملاًمخفیانه.
از زمستان سال ۱۳۶۱ تیمهای شناسایی راهی منطقهی هور و جزایر مجنون
شدند.
اگر قرار بود تیمهای شناسايی ما به طور مستقیم وارد هور شده و به سمت
جزایر مجنون حرکت کنند، مورد توجه دشمن قرار ميگرفتند.
برای همین به دستور علی آقا از منطقهی رُفیع که در شمال هور قرار داشت
حرکت ميکردیم. شاید حدود شصت کیلومتر راه ما دورتر ميشد، اما دشمن
شک نميکرد.
ُرُفیع منطقهای بود در ساحل شمالی هور که سه بار توسط دشمن تصرف شد.
مسجد جامع رفیع به عنوان اولین قرارگاه سرّی انتخاب شد.
این مسجد درست در ساحل آبراههای هور بود. بچهها قایق را در نیمهشب
از مسجد بیرون آورده و داخل هور میانداختند و کار را آغاز ميکردند.
اما سختی کار هور فقط در طولانی بودن مسیر نبود. ما با مشکلاتی مواجه
شدیم که تحمل آنها بسیار سخت بود.
در منطقهی رُفیع حیوانات وحشی بسیار زيادی وجود داشت. دستههای بزرگ
گُراز و گاوميش و گاوهای وحشی در منطقه وجود داشت که وحشتآفرین
بودند!
هور هم شرایط اقلیمی خاص خودش را داشت. در داخل آب، مارهایی
وجود داشت که وقتی نیش ميزدند، گویی برق انسان را ميگرفت!
در نیزارهای منطقهی هور، نوعی لاک پشت های بزرگ وجود داشت به نام《رُفیش》که گوشت هم ميخوردند.
اگر در داخل آب ثابت میایستادیم، پای ما را گاز ميگرفتند! به این حیوانات
باید موشهای وحشتناک هور را هم اضافه کرد!
از دیگر مشکلات ما وجود پشه و مگسهای سمج در هور بود! من دیده بودم
برخی از بچهها برای رهایی از دست پشه، به صورتشان گازوئیل ميماليدند!
به این موارد باید اضافه کرد که نیزار هور دارای راههای باریک و شبیه هم
بود.
بارها ميشد که در این آبراهها گم ميشدیم و... لذا داشتن قطبنمای
مناسب و راهنمای محلی بسیار به ما کمک ميکرد.
حالا همهی اینها به کنار، در جایجای هور با نیروهای دشمن و ستون پنجم برخورد ميکردیم!
ما باید طوری برخورد ميکردیم که آنها شک نکنند. لذا لباسهای محلی و
ً کاملاً شبیه به بومیهای آن منطقه استفاده ميشد.
یادم هست وقتی که در دل شب داخل هور بودیم، صدای قورباغهها که در
دستههای بزرگ و منظم با هم اُپرا اجرا ميکردند لحظهای قطع نميشد!
به قول دوستان، قورباغهها مثل بقیهی موجودات دارند تسبیح خدا راميگویند.
باید گفت که هر مأموریت شناسايی ما بین یک تا ده روز طول ميکشید.
هر تیم ما هم شامل سه یا شش نفر بود، كه باید داخل همان بَلَمهایباریکوکوچک در این مدت زندگی ميکردیم.
بارها ميشد که وقتی از بَلَم بیرون میآمدیم، پاهای ما قادر به حرکت نبودند!
اما از همهی این موارد بدتر دستشويی رفتن در این شرایط و در حین مأموریت
شناسايی بود!
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸