📌 محافظ حاج قاسم، تازه دامادی ڪه اِرباً اِربا شد
🔹️ مادر شهید وحید زمانی نیا می گوید: آرزو داشتم پسرم را در لباس دامادی ببینم ولی خداروشکر میکنیم که وحیدم عاقبت بخیر شد ...»
◇ وحید زمانینیا تازه دامادی بود که با ۲۷ سال سن، چهار سال در دفاع از حرم شرکت کرد و دو سال هم در معیت حاج قاسم حضور داشت.
◇ وحید در زمان جاری شدن خطبه عقد، چون شنیده بود دعا در آن لحظه به استجابت میرسد، از همسرش هم خواست که برای شهادت دعا کند و چقدر زود دعایش مستجاب شد.
◇ وحید از محافظان حاج قاسم بود ، بی خود نبود که حاجی، وحید را انتخاب کرد.
◇ او از همه نظر نمونه و بسیار به حاج قاسم نزدیک بود و هر جا که حاج قاسم حضور داشت وحید هم همانجا بود.
◇ وحید تازه عقد کرده بود و میخواست دست همسرش را بگیرد تا سر زندگی اش برود .
◇ چند روز قبل از شهادت گفته بود که با اجازه حاج قاسم می خواهم به کربلا بروم اما قسمت این بود روی دستان مردم در کنار حاج قاسم کربلایی شود.
◇ شهید وحید زمانی نیا بامداد ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد با ۲۷ سال سن در کنار حاج قاسم سلیمانی"سردار بزرگ ایران و اسلام" پر کشیدو در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
🔹️ شهید وحید زمانی نیا
◇ تاریخ تولد: ۳ / ۴ / ۱۳۷۱
◇ تاریخ شهادت : ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸
◇ محل تولد: تهران
◇ محل شهادت : فرودگاه بغداد
◇ محل خاکسپاری :شهر ری - حرم حضرت عبدالعظیم حسنی
#شهید_مدافع_حرم
#محافظ_حاج_قاسم
@shahidmostafamousavi
🔴دادستان تهران دستور جلب ملی پوش سابق والیبال را در خارج از کشور به دلیل توهین به مقدسات صادر کرد.
🔹فرهاد ظریف ملی پوش سابق والیبال با انتشار یک استوری در صفحه مجازی خود به مقدسات توهین کرده و همین امر باعث شد علی صالحی دادستان تهران علیه وی دستور تعقیب قضایی صادر و حکم جلب وی را برای ضابط ارسال کند.
🔷با توجه به اقامت ظریف در خارج از ایران دستور جلب وی به مراجع ذیربط ارسال شده است
http://eitaa.com/akhbaremoqavemateislami
🔺 رضاخان و بمباران هوایی مردم لرستان
🟢شما یادتون نمیاد ولی رضاخان اولین حاکمی در تاریخ بشریت است که مردم کشورش را بمباران هوایی کرد، به طوریکه سرتیپ محمد شاه بختی فرمانده لشگر رضاخان در لرستان و آذربایجان غربی در خاطراتش مینویسد:
🔹۲۴ آذرماه ۱۳۰۶: طیاره امروز صبح در منطقه رومشکان و سر طرحان لرستان پرواز نموده مقداری بمب برای متمردین قسمت شرقی رومشکان پرتاب کرد.
🔹۲۶ آذر ماه ۱۳۰۶: یک فروند طیاره مطابق دستوری که بدواً داده شده بود به طرف رومشکان و پران پریز رفته مواضع اشرار را بمباران کرده بود.
🔹 منبع: کتاب عملیات لرستان/نوشته سرتیپ محمد شاه بختی (فرمانده لشگر رضاخان در لرستان و آذربایجان غربی)/به کوشش کاوه بیات/صفحه ۲۴۹_۲۵۰
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
@shahidmostafamousavi
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۰۷)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و هفتم:پناهندگی با چه انگیزهای؟
💥منافقین با تبلیغات فراوان وانمود میکردند که پناهندگی جمع محدودی از اسرا به اونها با انگیزه ایدئولوژیکی و ضدیت با نظام اسلامی و پذیرش ایدئولوژی سازمان صورت گرفته، امّا واقعیت غیر از این بود و از همون تعداد کم پناهنده که به چهار درصد کل اسرا هم نمیرسید، تعداد انگشت شماری با انگیزه های ایدئولوژیکی به منافقین پیوستن و بیش از ۹۰ درصد از اونها صرفاً بهعلت عدم تحمل شرایط سنگین و طولانی شدن دوران اسارت و به قصد#رهایی از وضعیت موجود بود. شخصا تعدادی از این افراد رو میشناسم که بچههای خوبی بودن و به شدت با منافقین دشمنی داشتن، ولی دیگه خسته شده بودن و به پناهندگی صرفاً بعنوان ابزاری برای خلاصی و آزادی نگاه میکردن.
♦️من با بعضی از اینها صحبت میکردم و میگفتم فلانی مگه تو ماهیت اینهارو نمی دونی؟ چطور حاضر شدی به اینها پناهنده بشی؟ میگفتن بخدا ما برای همکاری به اینها پناهنده نمیشیم و هدفمون اینه وقتی به اروپا رفتیم یه جوری خودمون رو به ایران برسونیم و بریم پیش خونواده هامون.
⚡تعدادی از اسرا هم مریض بودن و هیچ دارو و درمانی در کار نبود و هر آن، وضعیت جسمی شون وخیمتر میشد و امیدی به آزادی نداشتن فقط میخواستن شرایطی براشون فراهم بشه که کمتر اذیت بشن و مجروحیتشان مداوا و از درد خلاص بشن. از اونجا که به علت ضعف نفس چارهای جز این کار نمیدیدن، به سمت منافقین رفتن.
📌البته شکی در ساده لوحی و فریب خوردن این افراد از شگردهای تبلیغاتی و وعدههای رنگارنگ منافقین نبود؛ ولی حرف در اینه که اینها صرفاً فریب خوردن! نه اینکه اعتقادات آنها تغییر کرده و جذب ایدئولوژی سازمان شده باشن. به هر حال این بیچارهها نه تنها به اروپا نرفتن و در رفاه و آسایش قرار نگرفتن، بلکه به جز تعداد محدودی از اونها که بعد از سالها شبه اسارت مجدد در دام و چنگال منافقین، به ایران برگشتن، اکثریت اونها همانجا تلف شدن و هیچگاه پاشون به ایران و بین خونواده هاشون نخورد و به علت حوادث گوناگون سپر بلای منافقین واقع شدن و به فراموشی سپرده شدن.
🔸️وقتی انسان در شرایطی اینچنین سخت قرار میگیره، تنها ایمان راسخ، امید و توکل هستش که می تونه انسان رو حفظ کنه، تا بتونه با صبر و استقامت این شرایط رو پشت سر بذاره و نا امید نشه. باید قبول کرد که ایمان همه در یه حد و اندازه بود و با تشدید فشار و تحمیل رنجهای طاقت فرسا و طولانی شدن شرایط سخت، بعضیها میشکنن و تسلیم میشن و از پا می افتند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشه
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید ، شهید رو می شناسه۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت بیست و هشتم
۰۰۰ واسه هر کدومتون پنج روز تشویقی جایزه صادر شده ، علی شاهرخی در حالی که می خندید صدا زد ، حسن ؟ لیوان چایی رو بگیر ، یه دفعه به خودم اومدم ُ و دیدم تُو اطاق لوطی صالحم ُ و آقای ولی زاده داره بِهم چایی تعارف می کنه ، چایی رو برداشتم ، لوطی صالح با مهربونی خاصی گفت : پسرم ؟ شما با محمد ِ من دوست بودی ؟ گفتم بله ، پرسید از کِی می شناختیش ؟ گفتم از اوایل اردیبهشت ماه ۶۷ ، گفت کجا ؟ گفتم اولین بار ایشون رو در عقبه اول خط مقدم شاخ شِمران کردستان عراق دیدم ، پرسید ؟ خوب این عگس رو کجا باهاش انداختی ، گفتم ، وقتی که از جبهه غرب واسه عملیات بیت المقدس هفت اومدیم پادگان دوکوهه ، این عگس رو آقا میثم بغدادچی ازمون گرفته ، گفت : راست میگی ؟ همین آقا میثم خودمون ، گفتم : من ایشون رو ندیدم ، ولی احتمالا" باید خودش باشه ، چون سی و هف هشت ساله ازش اطلاعی نداشتم ، گفت عگسش رو ببینی می شناسی ؟ گفتم بله می شناسمش ، دستش رو برد زیر تُشک تختخوابش و چند تا عگس دراورد ُ و بین اون ها یکی رو انتخاب کرد ُ و پرسید ، نگاه بکن ببین اینه ، عگس رو گرفتم ، با دقت نگاش کردم ، صحنه یه لحظه واسم عوض شد ، (حسن جوونه مادرت عگس رو قشنگ بگیری ها ، می خام بفرستم واس نامزَدم ، گفتم تُو خودت رو آماده کن ، تفنگ قناسه رو بگیر بالا ، چرا کمربند فشنگ ها رو به کمرت نبستی ؟ با اونا قشنگتر می شدی ، کمربند فشنگ رو بست ، با دوربین که بهم داده بود یه نگاه به تیپش انداختم ، هنوز یه چیزی کم بود ، لباس کردی که بود ، شال کردی رو سرش بود ، چفیه گردنش بود ، خنجرش لای شال کمرش بود ، کیسه شیمیای رو دوشش بود ، پس چی به نظرم کم اومد ؟ میثم پرسید پس چرا عگس رو نمی گیری ، گفتم ، کاک میثم یه چیزی کمه ، هر چی فکر می کنم یادم نمی یاد ، یه کمی به خودش نگاه کرد و گفت : کمه ، چی کمه ؟ گفتم چی کمه ، بزار فکر کنم ، آهان ، آهان ، یادم افتاد ، دستمال یزدی ؟ دستمال یزدی کمه ، کجاست ؟ دست کرد تُو جیب شلوارش ُ و دستمال درآورد گفت : اینهاش ، دستمال پیچید دور دستش و من عگس رو گرفتم ، یه هو لوطی صالح صِدام کرد ، پسرم ؟ پسرم ؟ خودشه ، این همون آقا میثم شماست ، به خودم اومدم ُ و خندیدم ُ و حوشحال گفتم : آره خودشه ، من این عگس رو تُو عقبه دوم شاخ شِمران وقتی رفته بودیم مهمّات بیاریم ازش گرفتم ، خودم گرفتم ، می خواست بفرسته واسه نامزدش ، حاجی ؟ الان کجاست ؟ سالمه ، حالش خوبه ؟ میشه ببینمش ، لوطی صالح که از جواب من خوشحال شده بود گفت : بله سالمه ، حالش خوبه ، قراره فردا بیاد منو ببره حموم ، بی بی گفت : این آقا میثم بعد مفقود شدن محمد ُ و پایان جنگ ، مثل پسرمون به ما خدمت کرده ، جای محمد رو واسه ما پُر کرده ، مخصوصا" بعد فوت پدر و مادرش ، هفته ایی دو سه مرتبه به ما سر می زنه ، سالی یه بار تابستونا ما رو می بره مشهد ، کارای لوطی صالح رو انجام میده ، خلاصه ما رو شرمنده خودش کرده ، پرسیدم ، بی بی ، فردا کِی می یاد ، میشه بِگی ، و اَگه شما و لوطی صالح اجازه بدید ، من از آقای قلعه قوند ، فرمانده من ُ و محمد ُ و آقا میثم هم دعوت کنم بیاد اینجا ، تا دیداری تازه بشه ؟ بی بی یه نگاهی به لوطی صالح انداخت ، لوطی گفت : فردا حوالی ساعت چهار بعد از ظهر می یاد خونه ما ، شما می تونید ده دقیقه به چهار اینجا باشید ، اون شب تا رسیدم خونه ، شماره آقای قلعه قوند رو گرفتم و قضیه رو سیر تا پیاز واسش توضیح دادم ، از خبر شهادت محمد هم ناراحت شد و هم شاد و گفت پس چهار تا از پسرای من شهید شدن (احمد و ناصر و علی و محمد) البته دوتاشون برگشتن ، دوتاشون مفقود الاثر شدن ، پشت تلفن گریه اش گرفت ، من رو هم به گریه انداخت ، گفتم آقا ، یادت هم اینا به ما می گفتن : نور بالا می زنیم ُ و شهید می شیم ، اما قضیه برعگس شد ، نگو تابش نور بهشتی خودشون اونقدر زیاد بوده که انعکاسش رو در ما می دیدند ، از قدیم گفتن شهید ، شهید رو می شناسه ، و نور شهادت رو تُو وجود دوستش درک می کنه ، ان شاءالله ماهم شهید می شیم ، چون اون ها نور شهادت رو در ما دیدند ،صدای گریه آقا قلعه قوند بیشتر شد ُ و گفت حسن ؟ خیلی دلم براشون تنگ شده ، مخصوصا" واسه ناصر و محمد ، که مفقود الاثرند ، گفتم آقا ان شاء الله بزودی برمی گردن ، قرار گذاشتیم فردا ساعت سه بعد از ظهر برم دنبال آقای قلعه قوند ، چون آقا بازنشسته شده بود ُ و حالا تُو امام زاده حسن(ع) محله قدیمشون محضر ازدواج ُ و طلاق داشت و کار ازدواج پسر من رو هم خودش انجام داده بود ، فرداش حول ُ و حوش ِ ساعت سه راه افتادم ، عیال پرسید چرا انقدر زود میری ، گفتم : می خام برم یه سر زیارت امام زاده حسن(ع) و ازش واسه پیدا شدن پیکر ناصر و محمد ، مدد بگیرم ، می خام آقا رو قسم بدم به مادرش خانم حضرت زهرا(س) ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
دنبال رفیق شهید
هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_