🔴✍ این معجون سمّی چگونه ساخته شد؟
🔹جهانگیری معاون اول رئیس جمهور اخیرا گفت "#هیچ_وقت_فکر_نمی_کردیم کشور مستقلی مثل هند هم نفت ما را نخرد".
♦️حتما دولت در شرایط دشواری به لحاظ درآمدی به سر می برد، اما خود دولتمردان و مشاوران آنها، بزرگ ترین مقصر این وضعیت هستند.
🔹ما قبل از برجام، با وجود همه تحریم های مالی و بانکی و نفتی سنگین، توانسته بودیم ضمن دور زدن تحریم های سنگین، روزانه 1/5 میلیون بشکه (حتی به کشورهایی مانند هند و ژاپن و کره جنوبی) نفت بفروشیم؛ این رقم اکنون به چند صد هزار بشکه رسیده است. چرا؟
♦️دولتمردان متهم در قفل شدگی اقتصاد کشور، غیر از عدم اهتمام به "رونق تولید و صادرات غیر نفتی" و "لزوم دور زدن تحریم ها"، دو تقصیر بزرگ دیگر هم داشته اند: اعتماد مطلق به آمریکا و عدم پیش بینی مواردی که از سوی صاحب نظران منتقد، بارها پیش بینی و هشدار داده شد..
🔹دولت و وزارت خارجه، برجام را با منطق موهوم "آمریکا کدخداست و بستن با او راحت تر است" و "امضای کری تضمین است"، امضا کردند و متاسفانه وقتی کار از کار گذشته بود، تازه آقای ظریف گفت "هر توافقی با دولت آمریکا، حتی به اندازه جوهر هم ارزش ندارد"!
♦️آمریکایی ها برای چند سال، از دولت ما زمان خریدند و مقارن خواب برخی دولتمردان، سراغ شرکای ما رفتند. این اتفاق نه فقط در دولت ترامپ، بلکه در دولت اوباما صورت گرفت که تحریم ویزایی و همچنین گسیل هیئت های تهدید به کشورها از آن جمله بود.
🔹دولت اوباما بارها به کشورها و شرکت ها هشدار داد که همه تحریم های غیر هسته ای ایران سر جای خود باقی است. و این در حالی است که آقای روحانی روز اعلام توافق، ادعا می کرد "همه تحریم های مالی و بانکی و نفتی، در روز اجرای توافق، بالمرّه (یکجا) لغو می شود".
♦️تازه اوایل شهریور امسال بود که روحانی گفت "این سال 98، آن 98 که ما میخواستیم نیست. آن 98 که ما اول انتخابات در سال 96 طراحی کرده بودیم این نیست".
🔹همچنین واعظی رئیس دفتر روحانی، 25 اسفند 97 و در پاسخ این سوال روزنامه سازندگی که "آیا دولت پیشبینی میکرد آمریکا ممکن است از برجام خارج شود؟"، گفت #پیش_بینی_این_رفتار_آمریکا_را_نداشتیم.
🔹واعظی فروردین 98 هم به خبرگزاری پانا گفت: "می دانستیم آمریکا از برجام خارج می شود اما #پیش_بینی_نمی_کردیم به این سرعت از آن خارج شود".
♦️مشکل از کجا بود؟ اعتماد به دشمنی که زبان فریب به کار گرفته بود. بنابراین توافقی توام با تعهدات ناهمزمان (نقد/ نسیه) و فاقد کمترین تضمین معتبر امضا شد.
🔹البته مشکل دولت در جا ماندن از پیش بینی ها، فقط منحصر به برجام نیست و انواع بی تدبیری های اقتصادی، فرهنگی و ارتباطاتی، محیط زیستی و ... را شامل می شود. #پیش_بینی_نمی_کردیم، معجون مسمومی است که از ترکیب نادانی و غرور و تعصب لیبرالی ساخته شد؛ و البته با چاشنی نفوذ.
✍ به قلم: #محمد_ایمانی
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی)
✍️خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده
گروه جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
گروه
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
کانال ایتا
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
شروش
کانال
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
گروه سروش
https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
کانال تلگرام
https://t.me/shahidmostafamousavi
گروه
https://t.me/joinchat/CW_QXkSGmuKJ8SamNubStQ
○°●•○•°💢🦋💢°○°●°○
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_نهم✍ برگرد کوین
🌹توی اداره پلیس به شدت با من برخورد می شد ... اما کسی برای شکایت نیومد ... و چون شاکی خصوصی نداشتم چند روز بعد ولم کردن ... .
🌹پدرم جلوی در منتظرم بود ... بدون اینکه چیزی ازم بپرسه با هم برگشتیم ... مادرم با دیدن من، گریه اش گرفت... من رو در آغوش گرفته بود ... هر چند لحظات و زمان سختی رو پشت سر گذاشته بودم اما سعی می کردم قوی و محکم باشم ...
🌹شب، بالاخره مهر سکوت هم شکست ... مادرم خیلی محکم توی چشم هام نگاه کرد ... .
- کوین، دیگه حق نداری برگردی مدرسه ... آخر این همه زجر کشیدن و درس خوندن چیه؟ ... محاله بتونی بری دانشگاه...
🌹محاله جایی بتونی یه شغل درست و حسابی پیدا کنی... برگرد کوین ... الان بچه های هم سن تو دارن دنبال کار می گردن ... حتی اگر نخوای توی مزرعه کار کنی ... با این استعدادت حتما می تونی توی یه کارخونه، کار پیدا کنی ... .
🌹مادرم بی وقفه نصیحتم می کرد ... و پدرم ساکت بود ... هیچی نمی گفت ... چشم ازش برنداشتم ... اونقدر بهش نگاه کردم تا بالاخره حرف زد ... تو دیگه شانزده سالت شده ... من می خواستم زندگی خوبی داشته باشی اما انتخاب با توئه... اینکه ادامه بدی یا ولش کنی ...
🌹اون شب تا صبح خوابم نبرد ... غم، ترس، زجر و اندوهی رو که توی تمام این سال ها تحمل کرده بودم ... جلوی چشم هام رژه می رفت ... بی عدالتی و یاسی رو که بارها تا مغز استخوانم حس کرده بودم ...
🌹فردا صبح، با بقیه رفتم سر زمین ... مادرم خیلی خوشحال شده بود ... چند روز به همین منوال گذشت ...تا روز یکشنبه از راه رسید ... توی زمین، حسابی مشغول کار بودم که ... یهو سارا از پشت سر، صدام کرد ... .
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_دهم✍ برای زندگی
🌹سارا با چند تا از بچه ها اومده بودن ... با خوشحالی اومدن سمتم ... .
- وای کوین ... بالاخره پیدات کردیم ... باورت نمیشه چقدر گشتیم ... یه نگاهی به اطراف کرد ... عجب مزرعه زیبائیه...
کم کم حواس همه به ماها جمع شده بود ... بچه ها دورم رو گرفتت ... یه نگاهی به سارا کردم ... .
🌹- دستت چطوره؟ ...
خندید ... از حال و روز تو خیلی بهتره ... چرا دیگه برنگشتی مدرسه؟ ... .
سرم رو انداختم پایین ... اگر برای این اومدید ... وقتتون رو تلفکردید ... برگردید ... .
🌹- درسهای این چند روز رو بین خودمون تقسیم کردیم ... هر کدوم جزوه یه درس رو برات نوشتیم که عقب نمونی ... مکث کوتاهی کرد و کیفم رو داد دستم ... فکر نمی کردم اهل جا زدن باشی ... فکر می کردم محکم تر از این حرف هایی ... و رفت ...
🌹چند قدمی از ما دور نشده بود که یکی شون گفت ... ما همه پشتت ایستادیم ... اینقدر تهدیدشون کردیم که نزاشتیم ازت شکایت کنن ... سارا هم همین طور ... تهدیدشون کرد اگر ازت شکایت کنن ... ازشون شکایت می کنه ... دستش 3 تا بخیه خورده اما بی خیالش شد ... خیلی به خاطر اتفاقی که افتاد احساس گناه می کنه ... حس می کنه تقصیر اونه که این بلا سرت اومد ... برگرد پسر... تو تا اینجا اومدی ... به این راحتی جا نزن ...
🌹بچه ها که رفتن ... هنوز کیفم توی دستم بود ... توی همون حالت ایستاده بودم و فکر می کردم ... حرف هاشون درست بود ... من با این همه سختی، هر جور بود تا اونجا اومده بودم ... اما اونها نمی تونستن شرایط من رو درک کنن ... حقیقت این بود که هیچ آینده ای برای من وجود نداشت ...
🌹در حالی که اونها به راحتی می تونستن برن دانشگاه و آینده شون رو رقم بزنن ... فقط کافی بود واسش تلاش کنن ... ولی من باید برای هر قدم از زندگیم می جنگیدم ... جنگی که تا مغز استخوانم درد و زجرش رو حس می کردم ...
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
@shahidmostafamousavi
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔰 این اسامی نمایندگان شهر خود را خوب به خاطر بسپارید تا اگر امسال کاندیدا شدند و تائید صلاحیت ، هرگز به آن ها رای ندهید
👈 نام 127 نفر نماینده ای که در مجلس ششم در طی نامه ای ، به رهبری جام زهر تعارف کردند و گفتند تا مثل امام خمینی ، جام زهر را بخور و از هسته ای دست بکش !!!!!!
1. محسن آرمين (تهران)
2. حسين آفريده (شيروان)
3. مهدي آيتي (بيرجند)
4. غلامحيدر ابراهيمباي سلامي (خواف و رشتخوار)
5. عليمحمد احمدي (اليگودرز)
6. عيسيقلي احمدينيا (ايذه و باغملك)
7. محمد اخوان بازارده (لنگرود)
8. عسگر اسلامدوست (تالش)
9. حبيبالله اسماعيلزاده (فلاورجان)
10. محمدرضا اسماعيليمقدم (قم)
11. جواد اطاعت (داراب)
12. مقصود اعظمي (نقده و اشنويه
13. بهروز افخمي (تهران)
14. جعفر افقهي فريمان (سرخس و فريمان)
15. علي اكبرزاده (ورزقان)
16. حسن الماسي (پارسآباد مغان)
17. شهربانو اماني (اروميه)
18. ابراهيم اميني (نورآباد ممسني)
19. حسين انصاريراد (نيشابور)
20. عبدالغفور ايراننژاد (چابهار)
21. محمدباقر باقري نژاديانفرد (كازرون)
22. قهرمان بهرماني (مباركه)
23. سهراب بهلولي قشقائي (فيروزآباد)
24. رحمان بهمنش (مهاباد)
25. احمد بورقاني (تهران)
26. سمير پورجزايري (خرمشهر)
27. محمد پيران (رزن)
28. نورالدين پيرموذن (اردبيل)
29. عبدالرحمان تاجالدين (اصفهان)
30. علي تاجرنيا (مشهد)
31. محسن تركاشوند (تويسركان)
32. علي تقيزاده (خوي)
33. غلامحسين تكلفي (مشهد)
34. حسن توفيقي (كاشان)
35. علياكبر جعفري (ساوه)
36. جلال جلاليزاده (سنندج)
37. سهيلا جلودارزاده (تهران)
38. علي حسني (اراك)
39. شهباز حسينزاده (مياندوآب)
40. سيد مسعود حسيني (قروه)
41. فاطمه حقيقتجو (تهران)
42. عبدالرضا حيدريزادي (ايلام)
43. فاطمه خاتمي (مشهد)
44. سيد محمدرضا خاتمي (تهران)
45. ناصر خالقي (اصفهان)
46. مصطفي خانزادي (دماوند و فيروزكوه)
47. محمدحسن خليلي اردكاني (كرج)
48. مرتضي خيرآبادي (سبزوار)
49. محمد دادفر (بوشهر)
50. حاصل داسه (سردشت و پيرانشهر)
51. فاطمه راكعي (تهران)
52. سيد ابوالفضل رضوي (نائين)
53. احمد رمضانپور نرگسي (رشت)
54. حسن رمضانيانپور (شهرضا)
55. احمد رهبري (گرمسار)
56. حسين روزبهي (ساري)
57. حسن زحمتكش (آستارا)
58. جليل سازگارنژاد (شيراز)
59. ابوالقاسم سرحديزاده (تهران)
60. محمدعلي سعدايي (جهرم)
61. ميثم سعيدي (تهران)
62. بهيار سليماني (فسا)
63. داوود سليماني (تهران)
64. منصور سليماني ميمندي (شهربابك)
65. عبدالله سهرابي (مريوان)
66. سيد علي سيدآقاميري (دزفول)
67. وليالله شجاعپوريان (بهبهان)
68. علي شكوريراد (تهران)
69. سيد ماشاءالله شكيبي (فردوس و طبس)
70. احمد شيزاد (اصفهان)
71. گلمحمد صالح سلح چيني (لردگان)
72. رضا صالح جلالي آستانه (آستانه اشرفيه)
73. رسول صديقي بنابي (بناب)
74. ذبيحالله صفايي (اسدآباد)
75. محسن صفايي فراهاني (تهران)
76. سيد مهدي طباطبايي (آباده)
77. مصطفي طاهري نجفآبادي (نجفآباد)
78. علي ظفرزاده (مشهد)
79. غلامعلي عابدي (نهبندان)
80. ابوالقاسم عابدينپور (تربت حيدريه)
81. پيمان عاشوري بندري (بندر ماهشهر)
82. محمد عبايي خراساني (مشهد)
83. غلامرضا عبدالوند (درود و ازنا)
84. احمد عظيمي (شيراز)
85. صلاحالدين علائي (سقز و بانه)
86. محمدرضا عليحسيني (نهاوند)
87. نعمتالله عليرضايي (خمينيشهر)
88. كريم فتاحپور (اروميه)
89. حسين فرخي (جيرفت)
90. علي قنبري (اردل و فارسان)
91. سيد ناصر قوامي (قزوين)
92. محمد كاظمي (ملاير)
93. جعفر كامبوزيا (زاهدان)
94. جميله كديور (تهران)
95. سيد منصور كشفي (لارستان)
96. محمد علي كوزه گر (شهريار)
97. الهه كولايي (تهران)
98. حميد كهرام (اهواز)
99. محمد كيانفر (ميانه)
100. محمد كيانوش راد (اهواز)
101. غلامرضا گرزين (قائم شهر و سواد كوه و جويبار)
102. حسين لقمانيان (همدان)
103. انوشيروان محسني بندپي (چالوس و نوشهر)
104. امر الله محمدي جزيي (برخوار و ميمه)
105. احمد مرادي (چناران و طرقبه)
106. رجبعلي مزروعي (اصفهان)
107. اكرم مصوري منش (اصفهان)
108. مير طاهر موسوي (تبريز)
109. مير طاهر موسوي (كرج)
110. سيد باقر موسوي جهان آباد (بوير احمد)
111. سيد مجتبي موسوي اجاق (كرمانشاه)
112. علي اكبر موسوي خوئيني (تهران)
113. سيد عيسي موسوي نژاد (خرم آباد)
114. رسول مهرپرور (درگز)
115. احمد ميدري (آبادان)
116. محسن ميردامادي (تهران)
117. منصور ميرزا كوچكي (بروجن)
118. بهزاد نبوي (تهران)
119. عبدالمحمد نظام اسلامي (بروجرد)
120. محمد نعيمي پور (تهران)
121. عليمحمد نمازي (لنجان)
122. سيد رضا نوروززاده (اسفراين)
123. سراج الدين وحيدي مهرجردي (تفت و ميبد)
124. سيد شمس الدين وهابي (تهران)
125. علي اصغر هادي زاده (دليجان و محلات)
126. مير محمود يكانلي (اروميه)
127. رضا يوسفيان
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Ced
🔴🚨انتشار برای نخستین بار*
🚩بمناسبت نُهمین سالروز شهادت *سردار سرتیپ شـهید حاج درویش شریفی🌷*
*🇮🇷پشـت فَنـس های مــرزی*
🇰🇼تقریبا ۵ ساعت بود که توی مسیر بودیم و کم کم به *مرز* نزدیک می شدیم.
برای من که اولین بار بود به اینجا می آمدم، خیلی حس شیرینی بود البته با کنجکاوی زیاد، چرا که در این منطقه در *جنگ ۳۳ روزه*، تمام *کفر* در برابر *ایمان* و توکل *نیروهای حزب الله* زمین گیر شده بود.🇱🇧
در مسیر راه توی حس و حال خودم بودم که *خاطره ای* به ذهنم خطور کرد:
👈چند سال قبل، روزی *شـهید شریفی* تعدادی سی دی به من داد و گفت برو این ها را ببین روزی به کارت خواهد آمد.
‼️وقتی سی دی ها را نگاه کردم با تعجب دیدم که پر است از عکس ها و فیلم هایی از *نیروهای اسرائیلی* که زخمی شده بودند.🇮🇱
آنها با *حقارت* گریه می کردند و می گفتند ما نمی دانیم در مقابل چه ابزاری می جنگیم⁉️، اصلا آنها ( *نیروهای حزب الله* ) معلوم نیست در کجا هستند و از کجا تیر اندازی می کنند.⁉️
به یاد همین خاطره بودم و از داخل ماشین بیرون را نگاه می کردم که *شـهید شریفی* رو به من کرد و گفت:🔻
🚩یادش بخیر، *شب ها* می آمدیم کنار *مرز* تا به *رزمنده های فلسطینی* آموزش بدهیم که چگونه می توانند از *مرز* بگذرند.
👈حاجی ادامه داد:
شبی بهمراه چند تن از *رزمنده های فلسطینی* برای آموزش کنار نقطه *صفر مرزی* آمدیم، قطعه آهنی را برداشتیم و به سمت سیم خاردارهای مرزی پرتاب کردیم تا ببینیم عکس العمل دشمن چیست؟ چرا که فنس ها و سیم خاردارها دارای *سنسور* بودند.
👈چند دقیقه ای گذشت دیدیم *نیروهای اسرائیلی* از بین درخت های زیتون با نفربره
نفربرها و جیپ های خود به سمت محل استقرار ما آمدند و سریع پیاده شدند و نور می انداختند و اطراف را بطور کامل گشتند که شاید کسی به داخل *مرز* نفوذ کرده باشد...
💠و این مصداق بارز کلام الله بود که:
" *وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ* "
دیدگانشان *کور* شد از دیدن نیروهای *حزب الله* و به مکان خود بازگشتند.
🇮🇷و این است *إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُون* که ایمانشان *بوی سستی* نداشت و باز خداوند فرمود:
💠 *أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ*، امنیت و آرامش آفرین است *ایمان به خدا.*
🌹سردار سرتیپ *شـهید حاج درویش شریفی*
🌴از محله *دهنوهیکلی*/لامرد
✅راوی: از دوستان شهید
@shahidmostafamousavi
#خداوند_روزی_را_ضمانت_کرده...
🍃یکی از اصحاب امام سجاد(ع) با نگرانی از گران شدن کالایی خبر می دهد ، امام با خونسردی پاسخ می دهد: نگران نباش اگر گران است روزی من بر عهده خداوند است و اگر هم ارزان است، باز هم روزی من برعهده اوست.
📚وسایل الشیعه/ج۱۷/ص۵۷
@shahidmostafamousavi
این لینک را دنبال کنید تا به گروه من در WhatsApp ملحق شوید: https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
📘 کتاب صوتی رمان دا🎤
📌 خاطرات سیده زهرا حسینی
قسمت اول
#پیشنهاد_دانلود. https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa