✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_نهم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
💠 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
💠 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
💠 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
💠 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌿درمهرماه نود، لباسِ مقدسِ پ.ا.س.د.ا.ری به تن کرد و ورد زبانش شد : خدمت و خدمت و خدمت. در اردیبهشت نود و پنج، تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ #حضرت_عقیله شد.
🍃میدانِ جنگِ #حلب، قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای #جوانِ_کربلا بارانی کرد😔
🍃قبل از شهادت #نماز خوانده بود. در تیررس دشمن؛ مثل مولایش #حسین (ع). نُقل مراسم عروسی، نثارِ #پیکر سوخته اش شد.
🍃مادر میگوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید میشد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده.
🍃پدر میگوید: "از همان دوران کودکی، مسیر #بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که #اعتکاف های رجبی اش را آغاز کرد" حالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، #معتکف آسمانها است⚘
🍃جایش خالیست اما...گرمی حضورش، همه شهر را گرم میکند🌺
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_عباس_دانشگر
📅تاریخ تولد : ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۲. سمنان
📅تاریخ شهادت : ۲۰ خرداد ۱۳۹۵.حلب
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🍃قلم از روزهایی میسراید که تکبیر #نماز میگفتی و پا در رکاب #انقلاب، دلیرانه در راه عزت میهنت میتاختی. از لحظه های پرتلاطمی که عمل به تکلیف، زمزمه ذهنت شده بود و آخر، راهی جبهه هایت کرد. از ترم های بیقراریت در مسیردانشگاه #کربلا.
🍃مینویسم از هر قَدَمت، که با یقینی روشن عجین شده بود. از خونی که بخشیدی و یقینی که به یادگار گذاشتی برایمان؛ تا بار دیگر عَلَم بهدست گیریم و پا در امتداد مسیرت بگذاریم.
🍃مینویسم از عاشقانه ای که بر چهره دل ترسیم کردی و دلی که#معشوق، خریدارش شد. مینویسم و اینبار دلم، در #انتظار دستیست که از آسمان به یاری ام دراز کنی.
✨جلوه ایثار انقلاب، #تولدت_مبارک🌺
✍نویسنده : #مبرا_پورحسن
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_علی_عباس_حسین_پور
📅تاریخ تولد : ۳ مرداد ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۲۳ بهمن ۱۳۶۴
🥀مزار شهید : گلزار شهدای خرم آباد
❤❤اللهم صلــــــے علے محــــمد وآل محـــــــمد و عجـــــل فے فرج موڶانا صـــــاحب الزمان عج الله و ایـــــد امامناالــــخامنه اے❤❤
آمین یارب العالمین
@shahidmostafamousavi
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_نهم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
💠 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
💠 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
💠 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
💠 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
بسم الله الرحمن الرحیم
#نماز مستحبی كه بعد از دفن ميّت در كنار قبر اوخوانده مى شود
اين نماز ضرر و آسيب را از ميّت دور، و در نيكى برای محسوب مى شود.
از اميرالمؤمنين علی علیه السلام روايت شده كه رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: وقتى ميت خود را دفن نموديد و از خاكسپارى اش فارغ شديد، وارث يا خويشاوند يا دوست او در كنار قبر ايستاده و دو ركعت نماز بخواند،
در ركعت اوّل يك بار سوره حمد وسوره فَلَق ، وسوره ناس بخواند ودرركعت دوّم به اين صورت است سوره حمد وبعدو اگر خواست سوره قُلْ هُوَاللّهُ اءَحَد، و سوره قدر را بخواند، و بعد ركوع و سجده بجا آورده و در سجده اش مى گويد:
سُبْحانَ مَنْ تَعَزَّزَ بِالْقُدْرَةِ، وَ قَهَرَ عِبادَهُ بِالْمَوْتِ.
- پاك و منزّه است خداوندى كه به قدرت خويش ، عزيز و سربلند، و با مرگ بر بندگان چيره و سلطه دارد.
سپس سلام نماز را گفته و رو به قبر نموده و مى گويد: اى فلانى پسر فلانى ، اين نماز براى تو و يارانت باشد.
مسلّماً خداوند، عذاب و تنگى و فشار قبر را از او برطرف مى كند، و اگر از پروردگارش بخواهد كه مردان و زنان مؤمن و مسلمان ، اعمّ از زنده و مرده آنان را بيآمرزد، خداوند دعاى وى را درباره آنان مستجاب مى فرمايد.
و خداوند متعال به دوست او مى فرمايد: اى فلانى پسر فلانى ، چشم روشن باش ، كه خداوند - عزّوجلّ - تو را آمرزيد. و به خود نماز گزار نيز در برابر هر حرف ، هزار كار نيك عطا مى شود، و هزار گناه او محو مى شود. پس وقتى روز قيامت فرا رسيد، خداوند متعال يك صف از فرشتگان را برمى انگيزاند كه او را تا دَرِ بهشت تشييع و بدرقه نمايند، و هنگامى كه داخل بهشت شد، هفتاد هزار فرشته به استقبال او مى آيند، كه با هر يك طبقى از نور است كه با دستمالى از اِسْتَبْرَق پوشيده شده ، و در دست هر كدام كوزه اى از نور است كه در آن آب سَلْسَبيل است . پس وى از آن طبق خورده و از آن آب مى آشامد، و خشنودى خداوند بزرگتر است .
منبع
📚ادب حضورترجمه فلاح السائل نویسنده : سيد بن طاووس؛ مترجم محمدروحي جلد۱ صفحه :۱۶۳
یادداشت مرتبط:
شایسته است جهت آگاهی و یادآوری وبهره مندی عموم مومنین متن نوشته این روایت تهیه ودرقبرستان هانصب شود ویادر گروه های مجازی و حقیقی و... نشر داده شود، ان شاءالله موردباقیات الصالحات برای ناشرین این روایت قرار گیرداللهم عجل لولیک الفرج
💥انتشار بازمزمه صلوات بلامانع است
بسم الله الرحمن الرحیم
#نماز مستحبی كه بعد از دفن ميّت در كنار قبر اوخوانده مى شود
اين نماز ضرر و آسيب را از ميّت دور، و در نيكى برای محسوب مى شود.
از اميرالمؤمنين علی علیه السلام روايت شده كه رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: وقتى ميت خود را دفن نموديد و از خاكسپارى اش فارغ شديد، وارث يا خويشاوند يا دوست او در كنار قبر ايستاده و دو ركعت نماز بخواند،
در ركعت اوّل يك بار سوره حمد وسوره فَلَق ، وسوره ناس بخواند ودرركعت دوّم به اين صورت است سوره حمد وبعدو اگر خواست سوره قُلْ هُوَاللّهُ اءَحَد، و سوره قدر را بخواند، و بعد ركوع و سجده بجا آورده و در سجده اش مى گويد:
سُبْحانَ مَنْ تَعَزَّزَ بِالْقُدْرَةِ، وَ قَهَرَ عِبادَهُ بِالْمَوْتِ.
- پاك و منزّه است خداوندى كه به قدرت خويش ، عزيز و سربلند، و با مرگ بر بندگان چيره و سلطه دارد.
سپس سلام نماز را گفته و رو به قبر نموده و مى گويد: اى فلانى پسر فلانى ، اين نماز براى تو و يارانت باشد.
مسلّماً خداوند، عذاب و تنگى و فشار قبر را از او برطرف مى كند، و اگر از پروردگارش بخواهد كه مردان و زنان مؤمن و مسلمان ، اعمّ از زنده و مرده آنان را بيآمرزد، خداوند دعاى وى را درباره آنان مستجاب مى فرمايد.
و خداوند متعال به دوست او مى فرمايد: اى فلانى پسر فلانى ، چشم روشن باش ، كه خداوند - عزّوجلّ - تو را آمرزيد. و به خود نماز گزار نيز در برابر هر حرف ، هزار كار نيك عطا مى شود، و هزار گناه او محو مى شود. پس وقتى روز قيامت فرا رسيد، خداوند متعال يك صف از فرشتگان را برمى انگيزاند كه او را تا دَرِ بهشت تشييع و بدرقه نمايند، و هنگامى كه داخل بهشت شد، هفتاد هزار فرشته به استقبال او مى آيند، كه با هر يك طبقى از نور است كه با دستمالى از اِسْتَبْرَق پوشيده شده ، و در دست هر كدام كوزه اى از نور است كه در آن آب سَلْسَبيل است . پس وى از آن طبق خورده و از آن آب مى آشامد، و خشنودى خداوند بزرگتر است .
منبع
📚ادب حضورترجمه فلاح السائل نویسنده : سيد بن طاووس؛ مترجم محمدروحي جلد۱ صفحه :۱۶۳
یادداشت مرتبط:
شایسته است جهت آگاهی و یادآوری وبهره مندی عموم مومنین متن نوشته این روایت تهیه ودرقبرستان هانصب شود ویادر گروه های مجازی و حقیقی و... نشر داده شود، ان شاءالله موردباقیات الصالحات برای ناشرین این روایت قرار گیرداللهم عجل لولیک الفرج
💥انتشار بازمزمه صلوات بلامانع است
⚠️⚠️توجه اطلاعیه مهم ⚠️⚠️
⭐⭐بسم الله الرحمن الرحیم ⭐⭐
❄سلام علیکم ورحمه الله❄
⬅️‼️‼️نماز و روزه استیجاری چیست؟➡️
⬅️از نظر احکام اسلامی، نماز و روزههای واجبی برای مسلمان در نظر گرفته شده است که اگر کسی نتواند آنها را در زمان مقرر انجام دهد، باید قضای آنها را انجام دهد و اگر نتواند، باید بعد از مرگ او به جای وی قضا را بگیرند.
‼️‼️‼️
⬅️حقیر طلبه سطح سه عالی تمام اعمال ذیل را با کیفیت خواسته شده انجام میدم
#دارای مدارک رسمی حوزوی داری کارت مصلین از دفتر ایت الله مصباح ره و دفتر مقام عظمای ولایت ایت الله خامنه ای حفظه الله و دارای کد پورتال رسمی و فعال
⏪عبادات استیجاری اعم از...
#نماز استیجاری🔵
#روزه استیجاری 🔴
ختم قران 🟡
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‼️‼️❌ختومات اعم از ‼️‼️❌
#چله ایت الله حق شناس ره
‼️🔴🔴ایت الله حقشناس ره فرمودند؛شما چهل روز زیارت عاشورا بخوانید اگر از خدا حاجتتان را نگرفتید، بیایید من برای شما حاجتتان را از خدا میگیرم و من ضامن شما هستم. 🔷️
از مواردی که مرسوم هست برای این چله
رفع مشکلات و
گشایش بخت جوانان هست که مجرب است
#🟡🔴چله دعای توسل
#چله یاسین
#چله من یتق الله
#چله سوره واقعه برای گشیایش روزی
#چله زیارت عاشورا (همرا با صد لعن و سلام)
#چله سوره حشر
📖استخاره باقران
___
⛔⛔کپی و نشر هراستفادای از این بنراز لحاظ قانونی و شرعی جایز نیست و رضایتی هم نخواهد بود
در پناه مولود کعبه 🤲
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلنگرانه🌱
میگفت: اگر به گناه افتادید، یا حتی غرق در گناه بودید دست از #نماز برندارید، این رشته ی باریک بین خود و خدا را پاره نکنید عاقبت این نماز شما را اصلاح میکند🎋🌱🌼
آیتاللّهضیاءآبادی
ألْلّٰهُمَعَجِلْلِوَلِیکَاَلْفَرَجْ🌿
همیشه گفته اند
دعا در حق دیگری زودتر
مستجاب می شود...
گاهی بی هیچ دلیلی
خوشحال هستید
وحال خوبی دارید...
یقین بدانید کسی
برایتان دعا کرده است🎋🌱🌼
زندگی زیباتر از آن است که
اخـــم کـــنـــی
شادتر از آن است که
غــصــه بــخــوری
و کوتاه تر ازان است که
بـیـهـوده تـلـف کـنـی
الهی تو این گردش روزگار
هر چی غم و ناراحتی
ازتــــون دور بـــشـــه
و هر چی خوبی و قشنگیه
نصیب لحظه هاتون 🎋🌱🌼
منتظر اعجاز خدا در زندگیت باش
بدون ذره ای تردید🎋🌱🌼
قشنگترین قلب ها در سینه مهربانترین افراد است🎋🌱🌼
یا رب
تنها نظرت باشد پایان رنج هایم🎋🌱🌼
برای کسی بسوز که 🦋
برای خاموش کردنت 🥀
از اشکش مایه بذاره 🎋🌱🌼
سلام
صبح شما بخیر 🎋🌱🌼🌻
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#نماز اول وقت
سفارش #شهدا
همه #نماز جماعتش را دوست داشتند
زياد طولش نمى داد...
اگر مىديد يا مىشنيد امام جماعتى
نمازش طولانى است، تذکر مىداد.
بعد از هر نمازش سه بار طلب #شهادت مىکرد. عوضش نمازهاى فُرادايش را
آهسته مى خواند، با سجدههاى طولانى و گريههاى زياد
#عارف_مجاهد
#شهید_عبدالله_ميثمی
#شادی_روحش_صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
#کلام_بزرگان
💠آیت الله بهجت (ره) ؛
🌱 هرقدر ڪہ نمازهایت منظم و اول وقت باشد ؛ امور زندگیت هم تنظیم خواهد شد
مگر نمےدانے ڪہ رستگارے و سعادت با #نماز قرین شده است.
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماز بخونم یا نه؟
👈لطفا تا آخر فیلم حتما همراه باشید.
____🍃🌸🍃___
سلام عزیزان✋
این آقا نه آیت الله است ،نه روحانی است ،نه لباس آستین بلند دارد نه ،تسبیح در دست دارد ،نه قیافهاش به مسجدی ها می خورد،
اما ببین چقدر درباره نماز اطلاعات دارد و چقدر عالمانه و متخصصانه دارد جایگاه نماز را ثابت می کند 🤔
فیلم و پیام این نوجوان دهه هشتادی به صد پیام که من و امثال من بار گذاری می کنند ارزشمند و مفیدتر است 👌
خدا به وجود اینچنین نوجوانی تورا شکر🤲
خداوند ان شاءالله بر توفیقاتش بیفزاید🤲