❇️ امام الصادق علیه السلام فرمودند:
💠در قیامت سه چیز نزد خدا شکایت می کنند:
👈 #مسجد ویرانه ای که
مردم در آن نماز نمی گذارند؛
👈 #دانشمندی که در
میان مردم نادان قرار دارد؛
👈 #قرآنی که برای زیبایی در منزل
گذاشته شده که گرد و خاک روی آن
نشسته است و کسی آن را نمی خواند.
📚:خصال ج1 ص142
@shahidsahrai
🔰نشانه بهشتی بودن، اهل زیارت حسین(ع) بودن است!
🔸امام باقر(ع): كسى كه میخواهد بداند آيا اهل بهشت هست يا نه، پس دوستى ما را بر دلش عرضه كند، اگر پذيرفت، مؤمن است. و كسى كه دوستدار ماست، بايد مشتاق و شیفته زيارت حسين(ع) باشد، پس هرکس اهل زیارت حسين(ع) باشد، او را محبّ خود میدانيم و از اهل بهشت خواهد بود، و كسى كه اهل زیارت حسين(ع) نباشد،ایمانش کاستی و کمی دارد.
🔻 کامل الزیارت، ص ۱۹۳
#اربعین
#الحسین_یجمعنا
#حب_الحسین_یجمعنا
@shahidsahrai
📖 دانش تعبیر خواب ابن سیرین
ابن سیرین مى گوید در بازار به شغل بزازى اشتغال داشتم.
زنى زیبا براى خرید به مغازه ام آمد، در حالى که نمى دانستم به خاطر جوانى و زیبایی ام عاشق من است.
مقدارى پارچه از من خرید و در میان بغچه پیچید.
ناگهان گفت اى مرد بزاز، فراموش کرده ام پول همراه خود بیاورم.
این بغچه را به کمک من تا منزل من بیاور و آنجا پولش را دریافت کن.
من به ناچار تا کنار خانه او رفتم.
مرا به دهلیز خانه خواست.
چون قدم در آنجا گذاشتم، در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار کرد مدتى است شیفته جمال توام و راه رسیدن به وصالت را در این طریق دیدم.
اکنون در این خانه تویى و من.
باید کام مرا برآورى، وگرنه کارت را به رسوایى مى کشم.
به او گفتم از خدا بترس، دامن به زنا آلوده مکن، زنا از گناهان کبیره و موجب ورود به آتش جهنم است.
نصیحتم فایده نکرد، موعظه ام اثر نبخشید.
از او خواستم از رفتن من به دستشویى مانع نشود.
به خیال اینکه قضاى حاجت دارم، مرا آزاد گذاشت.
به دستشویى رفتم.
براى حفظ ایمان و آخرت و کرامت انسانى ام، سراپاى خود را به نجاست آلوده کردم.
چون با آن وضع از آن محل بیرون آمدم، درب منزل را گشود و مرا بیرون کرد.
خود را به آب رساندم، بدن و لباسم را شستم.
در عوضِ اینکه به خاطر دینم خود را ساعتى به بوى بد آلودم، خداوند بویم را هم چون بوى عطر قرار داد و دانش تعبیر خواب را به من مرحمت فرمود.
📚 منبع: سفينة البحار، جلد ۴، صفحه ۳۵۲
@shahidsahrai
سلام بر اربعين حسيني
سلام بر لحظه هاي غريب وصال!
چهل وادي دويدم منازل صبر را.
چهل وادي کشيدم بر دوش خود رنج را.
چهل وادي فرو خوردم بغض را.
چهل وادي ويران شدم در خويشتن؛
خراب گشتم برادر، در خرابه هاي شام.
فرو ريختم برادر، در گريه هاي شبانه سه ساله.
چهل وادي صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبري جميل برادر؛ «ما رأيت إلاّ جميلا».
ايستادم، برادر؛ همان گونه که سزاوار خواهر چون تويي است.
ايستادم؛ سربلند، در اوج شکستگي.
ايستادم و انگشت هاي ظلم را در جام هاي به خون آلوده شکستم
پروانه سان سوختم بر گرد خيمه سجاد.
آمدم برادر؛ با يک دنيا حرف هاي ناگفته، با کمري شکسته و گيسواني به سپيدي نشسته.
من آمدم؛ با دلي داغ ديده و اندوهي فراوان و با قلبي سوخته.
حالا منم و تو و رنج چهل روز اسارت که بيش از چهل سال، مرا در هم شکست.
آرام بخواب، برادر! در آرامشي ابدي که خون سرخ تو و يارانت، تا قيامت بر صحنه تاريخ نقش بسته است.
حسين جان! صراط مستقيم، از رد خون تو آغاز شد ،
و پس از بيابان هاي سرگرداني زينب، ميان هلهله شاميان و سنگسار حقيقت، به قلب ما رسيد؛
زيرا تو از دل برخاسته بودي؛ از دل حقيقت، و لاجرم بر دل نشستي.
آري چهل روز گذشت،
و حال اربعين، فرصتي است براي تعمّق در قيام حسين عليه السلام.
@shahidsahrai