پدرش ازاین جوان ۷۴ای خاطره های خوب
زیادی در ذهن داره :
محمدحسین خیلی روی نماز اول وقت
حساسیت داشت . زیارت عاشورا
خوندنش، ترک نمیشد و سینهزن
امام حسین (علیه السّلام) بود.
خیلی اخلاص داشت. بیادّعا بود و
هیچ وقت از کارهای خیری که میکرد
حرفی نمیزد .
مادر شهید محمّدحسین حدادیان میگفت:
محمّدحسین خیلی روی حجاب تأکید داشت. غیرتی بود. ما تذکّر، در مورد رعایت حجاب، از طرف او نداشتیم، امّا اگر حتّی اقوام رو در بیرون از منزل میدید که حجاب درستی نداشتند، توجّه نمیکرد و گاهی اونها پیش من گله میکردند که محمّدحسین، ما رو توی خیابون دیده و سلام نداد و توجّهی نکرد.
من هم میگفتم حجابتون رو رعایت کنید تا محمّدحسین به شما سلام کند. تا مادامی که اینطور هستید، توجّه نمیکند.
خواهر محمد حسین روایت میکنه :
بهترین خاطرههای من از بچگیهام پر
از پارک، تفریح و رستوران است. یعنی پدر
و مادرم حتی وقتی ما رو به هیئت میبردند،
قبل یا بعد از اون کلی تفریح برای ما تدارک
میدیدند. مثلاً من توی اون سن و سال
همیشه حرم حضرت عبدالعظیم رو به خاطر
اینکه قبل از زیارت معجون و ساندویچ
میخوردیم دوست داشتم .
[ ڴنبد آبے شݪمچہ ] 🇮🇷
خواهر محمد حسین روایت میکنه : بهترین خاطرههای من از بچگیهام پر از پارک، تفریح و رستوران است. یعن
🌱
چون محمد حسین از سن خیلی کم،
چهار پنج سالگی و یا حتی کمتر ؛ همیشه
با بابا توی بسیج، پایگاه و ایست بازرسی
بود وقتی بزرگتر و نوجوون و به نوعی
مستقل شد و رفت و آمدهاش دست
خودش بود ، دیگه بیشتر زمانش رو توی
بسیج، حوزه و پایگاه میگذروند.
[ میتونم بگم : کل نوجوونی و
جوونیشو رو توی این راه میدوید.]
بعضی وقتها میخندیدم ومیگفتم :
هرجا آشه محمد حسین فراشه ..
محمدحسین خیلی شوخ طبع بود . همیشه
اقوام وفامیل از همصحبتی باهاش لذت
میبردند . همیشه دنبال این بود یک کاری
کنه من رو بخندونه وشاد کنه ..
رشته دانشگاهیش علوم سیاسی بود و
به [مسائل روز جامعه ]و [صحبتهای رهبر]
خیلی اهمیت میداد .
زلزله میومد محمدحسین اونجا بود درحال کمک
هروقت درگیری کف خیابون بود محمدحسین
حضور داشت. گاهی فقط ۲ساعت میخوابید دائم
دنبال کمک رسانی و فعالیت های بسیج بود . در
کنارش خادم هیئت رایةالعباس(ع) هم بود .
.
محمدحسین خیلی با شهدا
ارتباط داشت.
دائم سر مزارشو ن بود .
خصوصا : [ شهدای گمنام ]
شهید ابراهیم هادی، شهید باقری.
آخرین کتابی که قبلِ شهادت داشت
میخوند و دستش بود زندگی نامه ی
شهید باقری بود. یا سر مزار شهدا بود
و یا ؛ داشت وصیت نامه ها و زندگی
نامههاشون رو میخوند .