eitaa logo
شمیم آشنا
16.5هزار دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
7.6هزار ویدیو
316 فایل
🗂 بزرگترین مرجع کلیپ های کوتاه مهارت های زندگی مشترک و تربیت فرزند و محتوای سبک زندگی در کشور 👤 @AshenaOnline ادمین 🆔 http://sapp.ir/Shamimeashena سروش 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena ایتا 🆔 https://rubika.ir/shamimeashenarubika روبیکا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 یا امام رضا ... سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه‌ی توست ورنه «عشق تو» کجا این دل بیمار کجا 🆔 @shamimeashena
💢 مقام معظم رهبری: حادثه عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، زینب کبرا (سلام الله علیها) نگذاشت.۱۳۹۳/۱۰/۱۷ #صبحگاهی 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena ایتا 🆔 http://sapp.ir/Shamimeashena سروش
🌹شمیم آشنا🌹 🔳 ذکر روز چهارشنبه (صدمرتبه) #ذکر_روز 🆔 @Shamimeashena
🎄شروع سال 2020 "سال نو میلادی" مبارک🎄 🆔 @Shamimeashena
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
20 سال پیش فکر میکردند یه روزی میرسه که آدما میرن زیر دریا زندگی میکنن سال 2020 شد همچین اتفاقی نیفتاد 😂😂 🆔 @Shamimeashena
💢 عاقبت‌بخیری در سی‌سی‌یو کنار تخت پدربزرگش، مرد پیری بستری بود. نزدیک ساعت هشت و نیم حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شده است. پیرمرد ناتوان داشت جان می‌داد و کسی کنارش نبود. به هر زحمتی بود تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت. هنوز هوش و حواس پیرمرد برجا بود و چشم‌هایش را یکی در میان باز می‌کرد. جوان، شهادتین را برایش آرام خواند و پیرمرد تکرار کرد. سپس اسم ائمه را یکی‌یکی آرام شمرد و پیرمرد تکرار کرد. دست‌های پیرمرد را گرفت و خواست که با او «یا حسین» بگوید. پیرمرد یا حسین را هم گفت و جان داد. پرستار وارد اتاق شد و با داد و بیداد به جابه‌جایی تخت اعتراض کرد. جوان توضیح داد که این پیرمرد داشت جان می‌داد و من فقط برایش شهادتین خواندم و رو به قبله‌اش کردم. پرستار، چند لحظه مبهوت به جوان و پیرمرد نگاه کرد. چشمانش نمناک شد و گفت: این پیرمرد، مسیحی بود... . 🆔 @Shamimeashena
💢 سعی کنید در طول زندگی، برای شوهرتان همسری کنید، هیچ لزومی ندارد برایش مادری کنید! * همسرتان را به عنوان یک مرد بپذیرید و برای شناخت دنیای مردانه او دانش و آگاهی خود را افزایش دهید. * همسر خود را به چشم یک خادم نبینید بلکه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید. جنبه یا بخش‌هایی از شخصیت شوهرتان را که باعث تمایز او از سایرین می شود مورد توجه و تحسین قرار دهید. * برای این که همسرتان با شما روراست باشد سعی کنید او را درک کرده و برای افکار و احساساتش ارزش قایل شوید اگر حرف‌ها و گفته‌های او مطابق میل شما نیست از خود واکنش تند نشان ندهید زیرا به این وسیله بذر بی‌اعتمادی در زندگی خود می‌کارید. * وقتی همسرتان با شما درد دل می‌کند و راز دلش را با شما در میان می‌گذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید که اسرار درونش ناخوشایند و بی‌رحمانه است. 🆔 @Shamimeashena
🔻ایران یک ژاپن با شرافت است 🔹پزشک قطری خطاب به آمریکا و دولتهای عرب: چهل سال ایران را محاصره اقتصادی کردید. 34 پایگاه نظامی در اطرافش ساختید. تروریستهای خود را به سویش فرستادید اما ایران هم اکنون از همه کشورهای منطقه مقتدرتر و از نظر علمی پیشرفته‌تر است. ایران یک ژاپن اما از نوع با شرافتش است. #تلنگر 🆔 @Shamimeashena
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شناسایی و بازداشت عوامل دایرکننده سالن تتو مختلط در غرب تهران 🔞 (بابت پخش برخی تصاویر زننده پوزش می طلبیم) دادسرای جرائم امنیت اخلاقی پس از دریافت گزارش مردمی مبنی بر ارائه خدمات تتو به صورت مختلط در بستر سامانه دادسرا به با همکاری پلیس امنیت اخلاقی تهران اقدام به شناسایی و بازداشت عوامل نمود. شهروندان تهرانی می‌توانند در صورت مشاهده هر نوع هنجارشکنی منافی عفت عمومی گزارش خود را در بستر فضای مجازی به شماره ۰۹۰۵۴۳۰۹۴۸۴با دادسرای جرائم امنیت اخلاقی درمیان بگذارند. ارسال گزارش 👇🏻 👉🏻 @dadsaraershad_ad
این کاملا طبیعی است اگر دیدید که فرزند نوجوانتان بجای خانه ماندن و با خانواده بودن با دوستانش وقت می‌گذراند ، زیاد ناراحت نشوید. این روند تغییر است که درآن نوجوان از وابستگی به والدین به سمت استقلال پیش می‌رود. #فرزند_دلبندم 🆔 @Shamimeashena
📝 از خاطرات خواستگاری و ازدواج رزمندگان عروسی با دعای كميل! شهيد رجب‌علی آهنی شوهرخاله، ديروز آمده بود اینجا. می‌گفت عروسی را توي باغ آن‌ها بگيريم، ديگ‌ها را می‌گذاريم ته باغ. توی عمارت باغ هم جا برای همه هست. فقط بايد زودتر كارها را روبه‌راه كنيم. برای خريد عروسی هم يكي از اين روزها قرار بگذاريم برويم بيرجند. برادرت گفته چنان ساز و دهلی راه بيندازيم كه تا هفت تا آبادی آن‌طرف‌تر صدای عروسی رجب‌علی برود. رجب‌علی ساكت بود. صبر كرد تا مادر حرف‌هايش را بگويد. انگار دلش نمی‌خواست شادی مادر را خراب كند. همین‌که مادر ساكت شد، رجب‌علی آرام گفت «مادرجان! از اين‌كه به فكرم هستيد، خوشحالم، اما می‌دانيد كه زمان جنگ است. توی اين سال‌ها، هميشه دلم می‌خواست شهيد شوم كه نشد. انگار كه چون دينم را كامل نكرده بودم، قرار نبود شهادت نصيبم شود. حال وقت اين كار رسيده. خودت می‌دانی، با ازدواج، آدم كامل می‌شود. شايد حق با تو باشد. برای كامل شدن هر آدمی، خوب است كه جشن بگيريم، اما شكل جشن ما با شكل جشن خيلی‌ها فرق دارد. مادر ساكت بود. سرش را پايين انداخته بود و با انگشت روی گل‌های قالی خط می‌كشيد. رجب‌علی را می‌شناخت. می‌دانست وقتی حرفی را می‌زند، تغييرش نمی‌دهد؛ برنامه‌هايش را هم از قبل ريخته. برای همين بود كه وقتی رجب‌علی گفت «عروسی را شب جمعه میگيرد تا دعاي كميل برگزار كند و خودش هم خريدی ندارد.» مادر حرفی نزد. فقط زير لب گفت «خدايا! راضي‌ام به رضای تو.» 🆔 @Shamimeashena