👆خبرنگاران شهید به دست رژیم غاصب صهیونیستی
🔸یک لحظه تصور کنید که فقط یکی از این خبرنگارها به اشتباه توسط ایران کشته شده بود...
در دنیایی که آقایی آمریکا را پذیرفته، حقوق بشر دروغترین شعار روزگار است.
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#کربلا
#خاطره
▪️روضه یک خطی
🏴 ساعت حدود نه و ده صبح است و ما دم بابالقبله حضرت اباالفضل العباس ایستادهایم. دمای هوا باید حدوداً 48 درجهای باشد. تمام مهپاشها و پنکههای کوچه خیابانهای اطراف حرم روشناند. هوا طوری مهآلود شده که انگار یکهویی وسط تابستان داغ، ماشین را روشن کردهای و رفتهایای وسط گردنه حیرانِ خودمان، تنها فرقش این است به جای اینکه مه روی شاخ و برگ درختان بنشیند و تبدیل به باران و شبنم شود، نشسته روی گُنبد و سر و صورت زائرها، عطر و بویش را که نگویم؛ بوی خاک بارانخورده.
اسپند و کندههای چوبی که رویشان کتریهای بزرگ چای عراقی را گذاشتهاند، شهر را مست کرده. دوربین گوشی را روشن میکنم، بعد از نمای گنبد، یکراست زوم میکنم روی همسفر همیشگیام «سلام آقا مجتبی! خوش میگذرد با ما؟»
یکدانه از آن خندههای منحصربهفرد خودش را که شیطنت و محبت با هم درآمیخته است، تحویلم میدهد. بیاختیار چشمم را از صفحه گوشی برمیدارم. مستقیم و بدون واسطه چشم میدوزم به صورتش و با لبخند نگاهش میکنم.
دوربین را سمت بچهها میچرخانم و بعد از یک سلام و احوالپرسی میروم سمت زهره خواهرزادهام. صدایم را مثل مستندسازهای شبکه چهار میکنم و گزارش میدهم «الله اااااکبر، ما الان کربلا هستیم، وسط تابستون توی دمای 47 درجه داره بارون میزنه، همینطور که میبینید شهر یکدست غرق آب شده، جمعیت دستهدسته راه افتاده سمت حرم. زهره را نگاه میکنم، شیشههای عینکش را بخار و قطرات ریز آب گرفته. بطری آب را میبرد بالا و یکهو خالی میکند وسط سرش و میگوید «اللهاکبر! اللهاکبر! بارون به اوووووج خودش رسیده، سیل راه افتاده، سییییل». همه میزنیم زیر خنده.
چند لحظه بعد، یک آب چهارگوش یا به قول نرگس آب مُکَبعی را باز میکند و قبل خوردن، تعارف بفرمایید میزند، هنوز یک قلپش را سر نکشیده که میگویم «حالا که اینجاییم، بزار براتون یه #روضه_یه_خطی بخونم.» به کلمنهای نارنجی و وانهای پر از آب دور و برمان اشاره میکنم و میگویم «#وَ_آبی_که_در_حرم_حضرت_عباس_از_گلو_پایین_نمیرود».
سرش را میاندازد پایین، از کنار کیف بطری آب را درمیآورد و یکراست همهاش را میریزد داخلش و میگوید
«دیگه واقعاً پایین نمیره، بقیهاش بمونه برای بعد...»
✍️مریم بلاشآبادی
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#اربعین
#عکس_خاص
🏴 برای عرض ادب به زائران، پیرمرد با معرفت، این کاغذ را دستش گرفته و ساعتها نشسته است کنار در خانهاش تا از زمره خادمان حسینی باشد.
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#اربعین
#عکس_خاص
🏴همسر را بر ویلچر نشانده تا رنج سفر او کمتر شود اما خود خریدار رنجی مقدس است.
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#اربعین
#عکس_خاص
🏴 به نیابت از دختر سه سالهای که از این سفر جا ماند...
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
تصویر جوانی عراقی در مقابل حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
روی تابلو نوشته: من مسلمان شیعه عراقی هستم و زیارتم به نیابت از بزرگم و رهبرم سید علی خامنه ای است.
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
قَبل اَز خواب زِمزِمِه کنیم؛
اَللَّهُمَّ اغـْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ
الَّتی تُحْرِمُنِی الْحُسَیـْنْ ...
خُدایا گُناهانی را که مَرا اَز
حُسین مَحروم میکنَد.
ببخش!
شبتون حسینی🌟🌙
#شب_بخیر
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
▪️یک سوال
جزئیات جنگ و شهادت امام حسین علیهالسلام و حتی گفتوگوهای آنان در جنگ و...چگونه به دست ما رسیده است؟
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena