eitaa logo
شمیم آشنا
16.4هزار دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
7.6هزار ویدیو
315 فایل
🗂 بزرگترین مرجع کلیپ های کوتاه مهارت های زندگی مشترک و تربیت فرزند و محتوای سبک زندگی در کشور 👤 @AshenaOnline ادمین 🆔 http://sapp.ir/Shamimeashena سروش 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena ایتا 🆔 https://rubika.ir/shamimeashenarubika روبیکا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بیانات مقام معظم رهبری: 💢 : سخن مقام معظم رهبری را هم به یاد بیاوریم که سال گذشته در دیدار شاعران فرمودند «من شمشیر را کشید‌ه‌ام، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم می‌زنیم… منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سال‌های اول تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم، در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و اراده‌ها دارند با هم می‌جنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به ابزارهای مؤثر و تأثیرگذار...» رهبر انقلاب با این بیان، فریاد «هل من ناصر» خودشان را در جبهه جنگ نرم سر داده‌ا‌ند. ایشان هم‌چنین فرموده‌اند که «ما در شرایط بدر و خیبریم.» اکنون این فرمان آتش به اختیار در قرارگاه بدریون که همان افسران جوان جنگ نرم هستند، معانی دقیق و مهمی در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی دارد. 🆔 @Shamimeashena
🔻طرز تهیه کرپ لقمه گوشت تخم مرغ را با همزن بزنيد يكدست و كمی روشن شود بعد روغن و شير را اضافه كنيد و بعد آرد را كم كم اضافه كنيد به ... ادامه در لینک زیر 👇 http://www.shamiim.ir/a/24459 #آشپزي #آشنا_وب 🆔 @Shamimeashena
💢 عاقبت‌بخیری در سی‌سی‌یو کنار تخت پدربزرگش، مرد پیری بستری بود. نزدیک ساعت هشت و نیم حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شده است. پیرمرد ناتوان داشت جان می‌داد و کسی کنارش نبود. به هر زحمتی بود تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت. هنوز هوش و حواس پیرمرد برجا بود و چشم‌هایش را یکی در میان باز می‌کرد. جوان، شهادتین را برایش آرام خواند و پیرمرد تکرار کرد. سپس اسم ائمه را یکی‌یکی آرام شمرد و پیرمرد تکرار کرد. دست‌های پیرمرد را گرفت و خواست که با او «یا حسین» بگوید. پیرمرد یا حسین را هم گفت و جان داد. پرستار وارد اتاق شد و با داد و بیداد به جابه‌جایی تخت اعتراض کرد. جوان توضیح داد که این پیرمرد داشت جان می‌داد و من فقط برایش شهادتین خواندم و رو به قبله‌اش کردم. پرستار، چند لحظه مبهوت به جوان و پیرمرد نگاه کرد. چشمانش نمناک شد و گفت: این پیرمرد، مسیحی بود... . 🆔 @Shamimeashena
بیشتر مواقع همسران در ارتباط با یکدیگر مشکل درکی دارند. آنها مایلند با هم صحبت کنند، اما مشکل این است که زبان یکدیگر را نمی فهمند؛ زیرا هدف آنها از سخن گفتن متفاوت است. لذا فکر می کنند زبان همدیگر را متوجه نمی شوند در نتیجه سعی می کنند با هم کمتر صحبت کنند و همین، فاصله بین آنها را بیشتر می کند. استرس آنها بیشتر شده، در یک چرخه معیوب می افتند و زندگی برای آنها به جهنم تبدیل می گردد. 🆔 @Shamimeashena
💠پيامبر اکرم (صلی الله علیه و‌آله): لَيْسَ مِنْ حُبِّ الدُّنْيَا طَلَبُ مَا يُصْلِحُكَ. جستن آنچه مايۀ سامان [زندگی] تو ست، نشانۀ دنيادوستی نيست. كنزالعمّال: ح5339 #حدیث_روز 🆔 @ShamimeAshena
♨️ هیچگاه به بزرگی قدرت خود پی نخواهید برد، مگر آنکه قوی بودن تنها گزینه تان باشد.! #صبحگاهی 🌤 🆔 @Shamimeashena
🌹شمیم آشنا🌹 🔳 ذکر روز شنبه (صدمرتبه) 🆔 @Shamimeashena
بکوشید همیشه با صدا و لحن #ملایم سخن بگویید و ریشه عصبانیت خود را، که همان #افکار_منفی است، پیدا کنید و آن را تبدیل به #افکار_مثبت نمایید. #همسرانه 🆔 @Shamimeashena
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد رائفی پور سخنرانی مهم استاد درباره جنگ یمن و نقشه عربستان سعودی برای ایران 🆔 @Shamimeashena
#اجبار_به_كودكان از دستور دادن مستقيم و مكرر به كودكان خوددارى كنيم؛ بگذاريم خودش آن گونه رفتارى را كه از او انتظار داريم درك و احساس كند. #فرزند_دلبندم 🆔 @Shamimeashena
💢 فرزند شما را کشتم پدرم فردی صالح و متدین است که اعتقاد عجیبی به آثار اعمال انسان‌ها در سرنوشتشان دارد و ما را نیز با این اعتقاد تربیت کرده است. سال‌ها پیش، وقتی جنازه جوان 18 ساله‌ای که در تهران به دست افراد ناشناس، ناجوانمردانه در منزل مسکونی‌اش به قتل رسیده بود، به شهرمان آوردند، پدرم گفت: حتماً قتل او دلیلی داشته است یا اثر عمل خود یا پدر و مادرش است، و در ادامه واقعه‌ای درس‌آموز را نقل کرد: راننده اتوبوسی در مسیر مشهد با پسربچه‌ای تصادف می‌کند و از صحنه تصادف می‌گریزد. چندی بعد برای این‌که گرفتار نشود، اتوبوس را می‌فروشد و حتی شغل خودش را هم تغییر می‌دهد. چند سال بعد که در ظاهر آب‌ها از آسیاب افتاده بود، به‌اتفاق خانواده‌اش با ماشین شخصی برای زیارت امام رضا (ع) حرکت می‌کنند. برای استراحت در کنار روستایی می‌ایستند. یکی از اهالی، مهمان‌نوازی کرده و از آن‌ها پذیرایی می‌کند. برای چند ساعت به اطراف می‌روند، اما وقتی برمی‌گردند، با چهره بسیار گرفته و گریان صاحب‌خانه روبه‌رو می‌شوند. علت را که می‌پرسند، صاحب‌خانه با شرمساری می‌گوید: شما که بیرون بودید بچه من با بچه شما بازی می‌کند و در حین بازی تکه آهنی از دستش رها می‌شود و به سر بچه شما می‌خورد و متأسفانه بچه شما جان می‌دهد... و بعد اضافه می‌کند که یکی از بچه‌های من هم چند سال قبل لب همین خیابان کشته شد. مهمان می‌گوید: این اثر عمل خودم بود و متأسفانه من بودم که با تصادف، فرزند شما را کشتم و فرار کردم. راوی: حجت‌الاسلام مجتبی عینی 🆔 @Shamimeashena