4.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_رضا
🔸رهبر انقلاب: ایران، ایران امام رضاست، مشهد قله شکوه معنوی این کشور است... برکات امام هشتم، امام رئوف شامل حال همهی آحاد کشور است. ۱۴۰۳/۲/۳۰
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#امام_رضا_صلوات_الله_علیه
🔸اماننامه از آتش جهنم
💠مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب فوائد الرضویه آورده است:
کاروانی از سرخس آمدند به پابوسی امام رضا علیهالسلام. پیرمرد نابینایی با آن کاروان بود، به نام حیدر قلی. آمدند حرم امام زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلی در مشهد اُتراق کردند. به اندازه یک روز راه از مشهد دور شده بودند.
شب جوانها گفتند برویم مقداری سر به سر این حیدرقلی بگذاریم، خستهایم ، بخندیم و سر گرم بشیم!
کاغذهای خالی برداشتند گرفتند جلو و تکان میدادند، بعد به هم میگفتند، تو از این برگهها گرفتی؟ یکی می گفت: بله حضرت مرحمت کردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: بله من هم یکی گرفتم.
حیدرقلی کنجکاو شد و گفت: چی گرفتید؟
گفتند: مگر تو نداری؟
گفت: نه من اصلا خبر ندارم!
گفتند : امام رضا علیهالسلام برگ سبز دست مردم میداد.
گفت : این برگ سبزها چیست؟
گفتند : اماننامه از آتش جهنم است. ما این را می گذاریم در کفنهایمان قیامت دیگر نمیسوزیم، جهنم نمیرویم چون از امام رضا علیهالسلام گرفته ایم.
تا این را گفتند پیرمرد دلش شکست با خود گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بگذاری، حتماً من فقیر بودم، کور بودم و از قلم افتادم که به من اعتنایی نکردی!
بلند شد و عصای خود را برداشت، راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا اماننامه را نگیرم به سرخس نمیآیم. باید بگیرم.
گفتند: آقا ما شوخی کردیم ما هم نداریم! ولی هرچه کردند آرام نمیگرفت. خیال می کرد که آنها برای دلداری به او این را میگویند.
شیخ عباس نقل میکند: هنوز یک ساعت نشده بود که دیدند حیدرقلی دارد میآید یک برگه هم در دستش که با خط نور نوشته شده است «اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسولالله على بن موسى الرضا»
گفتند: این چیست که در دست داری؟
گفت: همین که یک مقدار از شما در بیابان فاصله گرفتم، آقا را دیدم ایشان خودشان به استقبالم آمدند، گفتند حیدرقلی خستهای برگرد این هم برگه برائت از آتش تو. بگذار در کفنت شب اول قبر خودم می آیم پیشت. امام رضا علیهالسلام به من هم برگ اماننامه دادند.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🚫 غربیهای بیفرهنگ❗️
نوشته روی در سرویس بهداشتی:
سطل آشغال رو با کاسه توالت اشتباه نگیرید!
خودتونو که نمیشورید
وسط خیابون و کوچه هم براتون فرقی نداره، سریع خودتونو راحت میکنید!
دیگه به سطل آشغال هم رحم نمیکنید؟!
جهان اولهای بوگندو🤮😂
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
📜 نشريه فرهنگي هدهد
🔹 آیا وارد شوم؟!
🔺 توصیههای آیتالله بهجت درباره زیارت امام رضا (علیه السلام)
🖨 برای دریافت نسخه پي دي اف (PDF) مخصوص چاپ اینجا را كلیك كنید
#امام_رضا علیه السلام
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#ایران
#خلیج_فارس
🔹نقشه ژاپنی مربوط به سال ۱۹۴۲ رو ببینید. دو نکته جالب داره: نام «خلیج فارس» و نام «فلسطین»
امروزه تلاش میکنند واقعیت را تحریف کنند، اما تاریخ، خودش حرف میزند.
حقیقت همین است و تاریخ گواهی میدهد؛ خلیج تا ابد فارس و کشور فلسطین
✍️ الهام عابدینی
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
عاشقان هم همه خوابند،
در این موقع شب
بی گمان یک دل ویران شده از
عشق فقط بیدار است...
#شب_بخیر
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️این صدای زیبا، زیر خروارها خاک دفن شد!
🔹رژیم جعلی تروریستی "حسن اعلاء ایاد" نوجوون فلسطینی رو فردای این اجرا به شهادت رسوند!
@Akhbarefori
-----¦﷽¦-----
#امام_رضا
🔰 کرامتی از حضرت سلطان؛ علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)، در بیان علامه مصباح یزدی(ره)
📖 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا (علیهالسلام) شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مُکَبِّری بود به نام کربلایی رضا که نابینا بود و حتی به او کربلایی رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا، عاجز میگویند) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت. ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا، من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدرم را شرح داد.
پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند. من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری، دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. بعد از اینکه در مسجد مستقرّ میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.
روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود: دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضا (علیهالسلام) عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم را برسانید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضا (علیهالسلام) او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
📸 این عکسها داستان دارند
💠 سلفی با حرم
🔰 عکاس خوشذوق این عکسها از زائران امام رضا(ع) که بیشترشان هم ایرانی نیستند، اجازه گرفته از سلفی گرفتنشان با حرم عکس بگیرد. از چشم زائران و حس و حالشان، عشق و ارادتشان به امام رئوف را میتوان شکار کرد.
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🍃
🌸✨
🍃✨✨
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃