نحوه پذیرایی از مهمان مختص تنبل هااااا👌😆 #لبخندانه 🆔 @Shamimeashena

تربيت فرزند همیشه در پی نکته مثبت باشید تا آن را مهم جلوه دهید و تقویت کنید. با نگرش مثبت خود، فرزندانتان را به افزایش توانایی‌هایشان تشویق کنید و به آنان بیاموزید که همواره به جنبه‌های مثبت اشیاء بنگرند، از بدی‌ها چشم بپوشند و دیگران را تشویق کنند تا همواره به توانایی‌های خود ایمان داشته باشند. #فرزند_دلبندم 🆔 @Shamimeashena

🔺با گردن شکسته آمد تا پای یک لایحه استعماری وضدمنافع ملی مردم ایران را امضاکند به منتقدانش توهین کند و کشورش را متهم به پولشویی و حمایت از تروریسم کند 🔺حقیقت جریان غربزده همین است #روشنگری 🆔 @Shamimeashena

ترامپ گفته روحانی خیلی دوست داشتنیه😐 . . . دادا، اگه روحانی دوست داشتنیه پس ظریف! چطوره😜 . . . تازه یه علی لاریجانی داریم که ببینیش عاشقش میشی😂😂😂 #طنز_سیاسی 🆔 @Shamimeashena

زيبايى يك زن فقط به چهره زيبايش و لباسهاى شيك و عطرهاى گران قيمت نيست زيبايى يك زن قلب مهربانى است كه دارد... #عاشقانه 🆔 @Shamimeashena

💠 امام باقز(ع) لا يكونُ اَلعَبدُ عالِماً حَتّي لا يكونَ حاسِداً لِمَن فَوقَهُ و لا مُحَقِّراً لِمَن دُونَهُ. عالم کسی است که به بالا دست خود حسد نبرد و زير دست خود را خوار نشمارد. #حدیث_روز 🆔 @Shamimeashena

♨️ به یاد داشته باشیم که ﻏﺮﻭﺭ... ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ.. ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍست. ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ... ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ.. ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍست. #صبحگاهی 🌤 🆔 @Shamimeashena

🌹شمیم آشنا🌹 🔳 ذکر روز سه‌شنبه (صدمرتبه) #ذکر_روز 🆔 @Shamimeashena

💢 17 مهر 🌷 سالگشت شهادت مجید پازوکی گفتم فایده‌ای ندارد. این منطقه را بچه‌ها چند بار گشته بودند اما مجید ولکن نبود. زیر لب «یا حضرت عباس مددی» گفت و راه افتاد رفت طرف دیگر دشت. اولین بیلی که زد، استخوان‌ها پیدا شد. خاک‌ها را از روی کارتش کنار زدیم و فامیلی‌اش یادم نیست اما اسمش عباس بود؛ با قمقمه پر آب. پشت پیراهنش نوشته بود «فدای لب‌تشنه‌ات یا ابالفضل» #مجله_آشنا #به_یاد_شهدا🌷 🆔 @Shamimeashena

📝 #نامه در اوایل تحصیل من، وضع معیشتی طلاب بسیار سخت بود. من حساب کرده و دیده بودم که نان و شکر، مقرون به‌صرفه‌ترین غذاست و از این‌رو غالباً نان و شکر می‌خوردم. پس از مدتی که زندگی خود را با نان و شکر سپری کردم، دیدم که پول این را هم ندارم. روزی از فشار گرسنگی در حیاط مدرسه فیضیه قم قدم می‌زدم. به خدا گفتم: خدایا من احساس وظیفه و تکلیف شرعی کرده‌ام و قدم در این راه نهاده‌ام و تمام سختی‌های آن را به جان می‌خرم، اما حوصله منت کشیدن و قرض گرفتن را ندارم. اگر چیزی برسانی که همین وضع را تحمل می‌کنم و اگر نخواستی می‌روم. پیش خودم داشتم این حرف را می‌زدم که ناگهان شنیدم یکی صدا می‌زند: محمدتقی مصباح کیه؟ دیدم نامه‌رسان برای من نامه آورده. نامه را باز کردم و دیدم مقداری پول برای من فرستاده‌اند. نویسنده فقط امضا کرده بود، ولی نام خود را ننوشته بود و من نمی‌دانستم که چه کسی این پول را فرستاده است. تا این‌که بعدها تحقیق کردم و فهمیدم امضای پای نامه متعلق به مرحوم حاج آقای سیدمحمد مدرسی بوده است که آن زمان از علمای یزد بودند. #مجله_آشنا #حکایت 🆔 @Shamimeashena