-شَـــمیم ظُـــهور-
﷽ #رمان #پارت_سوم #اعجاز_خاک مادرم که انگار دوست نداشت دعوا های گذشته دوباره تکرار بشود گفت: خب ح
﷽
#رمان
#پارت_چهارم
#اعجاز_خاک
صبح زودتر و سرحال تر از همیشه از خواب بیدار شدم. نمازم را خواندم، کمی نرمش کردم🙅♂ صبحانهای خوردم پس از آن بیرون آمدم.
بعد از چند ماه ناراحتی و دلخوری برای اولین بار توانستم زیبایی صبح را درک کنم.🙃قبل از این، صبح ها که از خانه بیرون می آمدم، انگار نه انگار که خورشیدی بالا آمده و صبحی شده، نه از صدای قشنگ گنجشک هایی که روی درختان نشسته بودند لذتی میبردم و نه از نسیم
باصفای صبحگاهی. نه تنها با پدر و مادرم که انگار با همه موجودات روی زمین آشتی کرده بودم.
خودم می فهمیدم که من دیگر آن مجتبای قدیم نیستم. خیلی سر زنده بودم. از خوشحالی تا سر کار را پیاده رفتم و اصلا هم خسته نشدم. به درمانگاه که رسیدم با مش مراد دربان خوش و بشی کردم و برخلاف هر روز که به من چایی تعارف می کرد و من تعارفش را قبول نمیکرد، من آن روز کنارش نشستم و چای بدمزه و جوشیده ای را به زور چهار تا قند پایین دادم🤥بعد هم از او تشکر کردم و گفتم: مش مراد اگر مشکلی داشتی حتما بگو، این جا یک وقت به تو سخت نگذرد. او هم متواضعانه گفت: خیلی ممنون آقای دکتر.
مثل هر روز کارم را تا عصر تمام کردم. در طول روز مدام دنبال فرصتی میگشتم تا با همکارم_ دکتر احمدی_درباره ازدواج مشورتی بکنم و ببینم آیا او مورد مناسبی را برای من سراغ دارد یا نه😁 دکتر خیلی آقا بود. از دوران تحصیل با او رفیق بودم. خیلی خوب مرا و روحیاتم را میشناخت. تا عصر هیچ فرصتی پیدا نکردم با او صحبت کنم. البته سر ناهار موقع خوردن چای توی آبدارخانه میشد با حرف بزنم ولی افراد دیگری هم آنجا بودند که من نمیخواستم آنها حرف هایمان را بشنوند، مخصوصاً بعضی از خانم هایی که در درمانگاه کار میکردند. می ترسیدم که مبادا از تصمیم من اطلاعی پیدا کنند. تا آن موقع به بهانه اینکه نمیخواهم حالا حالاها ازدواج کنم، همه چیز در محیط کار به طور عادی گذشته بود. اگر میفهمیدند می خواهم ازدواج کنم، درمانگاه را برایم جهنم می کردند😅 از این لیلی و مجنون بازی های بچه گانه خوشم نمیآمد. استعداد زیادی هم برای این لوس بازی ها نداشتم.
ادامه دارد...🌸
رفقا..!
یهجملهروقابڪنیمیابزنیـمگوشهذهنمون،
وهرازگاهےنگاهےبھشبندازیم
دونهدونه گنـاه من
لحظهلحظهظھور امامزمانروعقبمیندازه
#امام_زمان
چقدر زندگی با تو زیبا می شود...!
یا صاحب الزمان (عج الله)
میان شلوغی این روزگار غریب
میان مردمانی که هر روز غریبه تر میشوند
آشنای دل من باش...
فقیر گوشه نشین محبتت هستم
بساز با دل آنکه فقط تو را دارد
🌻|↫#امام_زمان
🌻|↫#پروفایل
بـخوآندعـٰآےفَـ³¹³ـࢪجࢪادعـٰآاَثـࢪداࢪد♥️✨
دُعـٰآڪَبوتـࢪعشــ❤️ـقاسـتوبـٰآلوپَـࢪداࢪد🕊💚
#امام_زمان🌸
#اللهمعجللولیکالفرج✨
#منبر_مجازے🌿
سـه کار است که شیـعه
باید هر روز آن را انجام دهد
¹.خواندن دعای عـهد
².دعای فرج
³.سه بار سوره توحید
و هدیه آن ها به امام زمان "عج"
#امام_زمان ❤️
هدایت شده از پیشاهنگ
" مفهوم حجاب "
رفقا ..
تا وقتی خیلیا نمیدونن حجاب چیه حتی خود مذهبیا و نمیدوننن چرا باید چشم پوشی کنن از یکسری چیزا و ...
بردن نام حضرت زهرا به عنوان یه فرد چادری و الگو و .. برای خیلیا نادرسته
چون ایشون پاک و معصوم و توشه ی علم بی نهایت داشتن و با منطق حرف میزدن ، یا همون حضرت معصومه و زینب و ... پس با گفتن نظرات شخصی و دخالت یه سری حرفا و تایید حرف غلط داریم الگوی مقدس رو خراب میکنیم .
محفلی رو در نظر گفتیم در این رابطه ؛
کاش فقط نخونین و درک کنین
کاش فقط بفهمین که ما مذهبیا هم از خود راضی و .. شدیم و باعث شدیم اشک امام حاضرمون ریخته بشه .
" محفل امشب رو از دست ندید "
راس ساعت ۲۲:۳۰
تو هم در محفل امشب سهیم باش با نشر دادن این پیام 🌿
#فور_مرامی
میشودنیمهشبےگوشهیبینالحرمین منفقطاشکبریزمتوتماشابکنی(:؟️
#حسین_جانم