eitaa logo
-شَـــمیم ظُـــهور-
1.3هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
164 فایل
بھ نام نامے آفریدگار زمین و آسمانها✨ +خدایا ظُهور ولیعصر را نزدیک فرما :) ⁦🤲🏻⁩ 《شࢪو؏ نوکریمون 《¹⁴⁰¹/¹/²⁰》 کپی؟کل کانال کپی نشه :)
مشاهده در ایتا
دانلود
🍊🧡|•3 نفر اولی که یه نقطه بفرستن میرن راند بعد•|🧡🍊
🍊🧡|• خادم المهدی •|🧡🍊 🍊🧡|• زینب خانم•|🧡🍊 🍊🧡|• گمنام•|🧡🍊
🍊🧡|• راند 2:ایموجی•|🧡🍊
🍊🧡|•این ایموجی را پیدا کنید و بفرستید•|🧡🍊
🍊🧡|•خادم المهدی•|🧡🍊 🍊🧡|•گمنام•|🧡🍊
🍊🧡|•راند 3: حدسی•|🧡🍊
🍊🧡|•داخل دست چیست•|🧡🍊 🍊🧡|•کیف•|🧡🍊 🍊🧡|•گوشی•|🧡🍊 🍊🧡|•گل•|🧡🍊 🍊🧡|•دوربین عکاسی•|🧡🍊
🍊🧡|•دو فرست دارید•|🧡🍊
🍊🧡|•برنده کسی نیست جز•|🧡🍊 🍊🧡|•خادم المهدی•|🧡🍊 🍊🧡|•بیا پیوی جایزتو بگیر گلم•|🧡🍊
🍊🧡|•راضیت برنده عزیزمون•|🧡🍊
پروفایل های جـذاب و محجبھ👌🏻🙂 https://eitaa.com/joinchat/1378156710C66d34a82c6 پست های فوق دخترونھ🌧👀 آخ! ایدھ های درسیشو دیـدی؟!😳♥️ کلیک کن تا دیر نشدھ!'🦋😌
رمان‌ناحله🌿 همونطور که نگاهم به زمین بود گفتم:بشینید لطفا. آروم قدم برداشت.داشتم با نگاهم قدم هاش و دنبال میکردم که چشمم خورد به سوسک سیاه و گنده ای که تو فاصله دوقدمی فاطمه رو زمین بود و شاخک هاش و تکون میداد 😣 میخواستم بهش بگم که دیگه دیر شده بود و روش لگد کرد🤨. با لحن تاسف باری گفتم :بدبخت و کشتینش با تعجب رد نگاهم و گرفت و رسید به پاهاش تا نگاهش به سوسک زیر پاش افتاد یه جیغ بنفشی کشید و رفت عقب که چادر بلندش زیر کفشش گیر کرد و از پشت کشیده شد. روی زمین نشست.😁 خیلی خندم گرفته بود ولی واسه اینکه ناراحت نشه خودم و کنترل کردم😅 • • •🕊💚• اگهـ دوستـ دارین ادامهـ این رمان جذاب را بخونید🤩به کانال بال پرواز بپیوندید🍃😍 🌿⃟💚@Baalparvaz ✨🌿 • 👑❣ • 😍 این داستان جذاب «رو از دست ندید👌🙊✨🍃