-شَـــمیم ظُـــهور-
عشقآندارمڪهتاآیدنفـس
ازجماݪدلبـرمگویمفقط
حـقپرستم،مقتدایممهـدۍاست
تاابدازسرورمگویمفقــط...
دکـتربهاوگفت:
بهاندازهیکدموبازدمبامُردنفاصلهداشتی!
مصطفیجوابدادهبود؛
شمابهاندازهیـکدموبازدممیبینید
اونیکهبایدشهادترامیداد،
یکكــوهگناهدیده!💔
-شهیدمصطفیصدرزاده
سـه کار است که شیـعه
باید هر روز آن را انجام دهد ؛
¹ خواندن دعای عـهد
² دعای فرج
³ سه بار سوره توحید
و هدیه آن ها به امام زمان "عج"
[ میرزاجوادآقـاملـکی . . .🎙 ]
#مهدوی
ألْلّٰهُمَعَجِلْلِوَلِیکَاَلْفَرَجْ
-شَـــمیم ظُـــهور-
دِلتنـگحࢪمتم، بہکۍبگـم...💔:)
یادتنرود...
حسینراهمروز؎
همانڪَسانۍتنھاگذاشتند
ڪھنامھ؎فدایتشوم
نوشتھبودند..
ڪوفۍنباشیم
یڪحسینغایبداریم
هروزمیگوییم
اَللّٰھُمَعَجِّلْلِوَلیِّڪَالفَرَج
ولۍهزاروصدوهشتادوچهارسال
هستآقایمان غایباست!💔
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#از_او_خجالت_میکشیدم....
🌷با شنیدن خبر تجمع نیروهای ضدانقلاب در روستا، خود را به محل رساندیم. پس از محاصره منتظر شروع درگیری شدیم. با تدبیر حاج حسین توپ ۷۵ را جهت انهدام محل تجمع دشمن آماده کردم. پس از دو بار شلیک، خانه بر سر آنها خراب شد.... ناگهان تیری به طرف صورتم شلیک شد و مرا به زمین پرتاب کرد. پس از چند لحظه گیجی و سکوت، احساس کردم در حال جا به جا شدن هستم.
🌷....چشمم را باز کردم. حاج حسین روح الامین فرماندهی عملیات را دیدم. مرا روی دوش خود گذاشته بود و در حال دویدن به طرف آمبولانس بود. خون صورتم به داخل یقه حاج حسین میرفت و او بیتوجه مرا به سمت آمبولانس میبرد. از او خجالت میکشیدم، اما ناگزیر باید این شرایط سخت را تحمل میکردیم.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید حاج سید حسین روح الامین
📚 کتاب "قاف عشق"
-شَـــمیم ظُـــهور-
اۍڪاشࢪوآینہبغل
‴مآشینزندگیمون‴
نوشتہبود:
⇦ قیامتازآنچہفڪࢪمۍڪنید
بہشمآ نزدیڪتࢪاست…
لطفابااحتیآطعملڪنید…
حآلااینکہبخوآیم
ࢪوۍشیشہعقبمآشینبنویسیم
‴یآمھدی‴ بمآند…🌱
تآکےمھدۍ(عج)بآید
انتظآࢪبڪشہتآمابہخودمونبیآیم
وگنآهنڪنیم؟
#التماستفکر
حاجقاسممیگفت:محمدرضانمازشرا
باشوروحالعجیبۍمیخوانددرحال
نمازوتعقیباتآنگونههایشخیس
میشدهرموقعمیخواستمحالمعوض
شودوروحیهبگیرمواردسنگرِ
اطلاعاتوعملیاتمیشدموپشتِسرِ
شهیدکاظمےنژادنمازمیخواندم...(:
شھیدمحمدرضاڪاظمےنژاد🌿
‹ #شهیدانه ›