هدایت شده از بنرا(تایماول)
به نام خدایی که از اویم.
سلام رفقا امروز میخوام یه کانال خفن همه چی تموم بهت معرفی کنم
چی؟
خب بزار بگم
یه کانالی که اینا رو داره
#استوری_چادرانه
#استوری_نظامی
#استوری_دخترانه
#رهبرانه
#رمان
#چادرانه
#چادرانه_نظامی
#ابزار_ادیت
#ظهور
#احکام
#نظامی
#شهدایی
#مداحی
#چالش
#چالش_کتاب خوانی
#و.........
بخش هایی از رمان #عشقی_به_نام_ایران
🇮🇷🇮🇷زهرا🇮🇷🇮🇷
وقتی قطع کردم کایان و کیارا اومدن تو
تفتگ زنه رو ب داشتم و به پای جفتشون دوتا شلیک کردم
زهرا: تا شما باشید مامور های امنیتی ایران رو دسته کم نگیرید
کیارا: این کار به ضررت تموم میشه
تا اومد تیر بزنه به دست خودش و داداشش یه تیر زدم که کاری نکند
تیم عملیات رسیدن داوود رو سوار آمبولانس کردن کایان و کیارا رو دستگیر کردن اما شارلوت فرار کرد. من به عنوان همراه با داوود رفتم .
وقتی رسیدیم داوود رو بردن اتاق عمل😱😨😰
وای یعنی سر داوود چه بلایی میاد
اگه از کانالمون خوشت اومده بپر تو کانال تا دیر نشده
@girlhood_nezaami
اینم لینک
کانال از این بهتر پیدا نمی کنی یکی از بهترین های ایتاس
⛔️⛔️مختص دختران⛔️⛔️
🟡👇 #حرف_اول_اسمـت_رو_بــزن 🟡👆
طراحیحرفتوبردار💕😍
💛A 💛 💛S💛 💛D💛 💛 G💛
💛H 💛 💛K💛 💛L💛 💛Z💛
💛C 💛 💛V💛 💛B💛 💛N💛
💛SH💛💛E💛 💛M💛 💛R💛
💛T 💛💛F💛 💛P💛 💛O💛
اول اسمت نیست کلیک کن💋😘😍
الان میخوام کتاب سه دقیقه در قیامت را بگذارم کتاب خیلی خوبی هست حتما بخونیدش
#1
گذرایام
پسری بودم که مسجد وپای منبرها بزرگ شدم.
در خانواده ای مذهبی رشد کردم ودرپایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
در دوران مدرسه وسال های پایانی دفاع مقدس،شب روز ما حضور در مسجد بود سال های آخر دفاع مقدس،بااصراروالتماس ودعا وناله به درگاه خداوند،سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم.
راستی،من در آن زمان در یکی از شهرستانهای کوچک استان اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه وجهاد برای من خیلی زود تمام شد وحسرت شهادت بر دل من ماند.
اما از آن روز،تمامدتلاش خودرا در راه معنویت انجام میدادم.میدانستم که شهدا،قبل از جهاد اصغر،در جهاد اکبر بودند، لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.وقتی به مسجد میرفتم،سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم.درهمتن حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تامن آلوده به این دنیا پرستی ها و گناهان نشوم.بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زودتر برساند
گفتم:من نمی خواهم باطن آلوده داشته باشم.
من می ترسم به روز مرگی دنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم.
لذا به حضرت ....
ادامه دارد....