#1
گذرایام
پسری بودم که مسجد وپای منبرها بزرگ شدم.
در خانواده ای مذهبی رشد کردم ودرپایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
در دوران مدرسه وسال های پایانی دفاع مقدس،شب روز ما حضور در مسجد بود سال های آخر دفاع مقدس،بااصراروالتماس ودعا وناله به درگاه خداوند،سرانجام توانستم برای مدتی کوتاه حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم.
راستی،من در آن زمان در یکی از شهرستانهای کوچک استان اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه وجهاد برای من خیلی زود تمام شد وحسرت شهادت بر دل من ماند.
اما از آن روز،تمامدتلاش خودرا در راه معنویت انجام میدادم.میدانستم که شهدا،قبل از جهاد اصغر،در جهاد اکبر بودند، لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.وقتی به مسجد میرفتم،سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم.درهمتن حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تامن آلوده به این دنیا پرستی ها و گناهان نشوم.بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زودتر برساند
گفتم:من نمی خواهم باطن آلوده داشته باشم.
من می ترسم به روز مرگی دنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم.
لذا به حضرت ....
ادامه دارد....
@Atrekhooda عطر خدا
سلام رفقا ✋
این کانال تازه تاسیسه ، لطفا حمایت کنید تا اعضا بره بالا ،کلی فعالیت های عالللی دارن ، پست هایی ک شاید با دیدنشون زندگیت رو عوض کرد ، مطمئن باش 😉
لطفا همراهیشون کنید تا اعضا بره بالا
ممنون ، یاعلی✋
حمایت شههه
سلام
آمدیم با کلاس زبان انگلیسی😍
فقط و فقط 100تومان ❤️
شما میتوانید در 14روز به راحتی بخوانید و بنویسید💋
برای اطلاعات بیشتر🎀
با شماره زیر تماس بگیرید💜
🦋+98 933 873 8654🦋
🌈خانم شریفی🌈