12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رفاقتی
#شهیدآوینی
🌷شهیدچی
جایی برای رفاقت با بهترین ها،
با ما همراه شوید👇
ایتا | تلگرام | اینستا | روبیکا | یوتیوب
30.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عاشقانه_های_شهدا...❤️
به روایت همسر شهیدسعیدمهتدی جعفری
19 ديماه سال 62 بود كه با سعيد ازدواج كردم؛ نمي دانستم قرار است تاريخ سالگرد ازدواجمان با تاريخ شهادتش يكي شود.
در طول جنگ بارها مجروح شده بود.مفصل يكي از زانوهايش در اثر اصابت تركش از بين رفته بود. به همين دليل يكي از پاهايش كوتاهتر از پاي ديگر شده بود. وقتي اين اتفاق افتاد كار در بيمارستان را رها كردم و قيد ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد را هم زدم و خودم شدم پرستار سعيد در خانه. سه سال دوره درمانش طول كشيد. در اين سه سال علاقه و وابستگي خاصي به هم پيدا كرده بوديم و به قول معروف يك روح در دو بدن شده بوديم.
زمان جنگ مدتي در يكي از خانه هاي دزفول زندگي مي كرديم. اگر اشتباه نكنم عمليات بدر بود. سعيد در عمليات بود و مشغول جنگ. روز تولد من بود. صداي ماشين آمد. از پنجره كوچه را نگاه كردم. ديدم اشاره مي كند كه بيا بيرون. رفتم كنارش. از توي ماشين يك قواره چادر مشكي درآورد و با لبخند گفت: تولدت مبارك و رفت و سريع خودش را به منطقه رساند.
ازلحظه مجروحيت تا زمان شهادتش يادم نمي آيد يك بار هم از وضعيت جسماني خود شكوه و شكايتي كرده باشد. هيچ گاه نفهميدم درد كشيد يا نكشيد؛ بس كه صبر و آرامش داشت
چند روز قبل از شهادت، خواستم صدايش كنم. ناخودآگاه به جاي سعيد گفتم شهيد؛ گفت ديگر رضايت دادي كه شهيد شوم، گفتم حالا من يك چيزي گفتم تو چرا سوء استفاده مي كني؟ خنديد و گفت ديگر خيلي فرصتي نيست.
🌷شهیدچی
جایی برای رفاقت با بهترین ها
با ما همراه شوید👇
ایتا | یوتیوب | آپارات | روبیکا | تیکتاک