#عاشقانه_های_شهدا...❤️
به روایت همسرشهید مهدی نوروزی
می گفت که حضرت آقا و یا نماینده ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم، بگویند برو رفتگر محله باش ، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد من می رفتم، همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتجه رسید که دفاع از حرمین و مبارزه با تکفیری ها الان خط مقدم دفاع از اسلام است.
همیشه همسردارری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم و از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید، تعادل را رعایت می کرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمی کرد.
خاطره ای که با لذت برای من تعریف کرد این بود که می گفت ، وهابی ها می آیند با شعار یالثارات یزید با ما می جنگند ندای یالثارات یزید را می گویند و تیر را رها می کنند. یک شب بین ما و آنها یک تپه فاصله بود ، به موقع نماز صبح که نزدیک شدیم روی تپه ایستادم و شروع کردم به اذان گفتن و ذکر "علی ولی الله" را هم آوردم ، هر چه بچه ها می گفتند که نگو با تیر می زنند، می گفتم نه هر طور شده باید نام "امیرالمؤمنین(ع" را روی این تپه بیاورم، آقا خیلی غریب هستند. شجاعتشان خیلی مثال زدنی است. هر کسی این کار را نمی کند.
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌷شهیدچی
جایی برای رفاقت با بهترین ها
با ما همراه شوید👇
ایتا | یوتیوب | آپارات | روبیکا | تیکتاک
1.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عاشقانه_های_شهدا...❤️
به روایت همسرشهیدمسعودعلیمحمدی
مدتی بعدازدواجمان یک روز کتابهایم را برداشتم که بخوانم گفت این کتابها برای چیست؟ گفتم دارم آماده شرکت در کنکور میشوم. خیلی جدی گفت من اگر همسر دانشجو میخواستم این همه دانشجو اطرافم بود، از میان همانها همسرم را انتخاب میکردم. لذا چون میخواستم خوب درس بخوانم ترجیح دادم همسرم خانهدار باشد. من هم کوتاه آمدم و دیگر قید دانشگاه را زدم.
یک روز آمد خانه و گفت حالا نوبت شماست ،گفتم نوبت چه چیزی؟ گفت ادامه تحصیل. گفتم بعد از ۱۳ سال دیگر مطالب یادم نیست،من گفتم نمیتوانم ولی گفت من کمکت میکنم
شبی که شهید شد، مادر یکی از دانشجوهایش به منزل ما آمد و گفت «اگر دکتر علیمحمدی هیچ کاری نکرده باشد، حتی اگر شهید هم نشده باشد، با کاری که برای دختر من کرد، جایش در بهشت است. دختر من هیچ چیز از دین و ایمان متوجه نبود. آقای دکتر آنچنان او را تحت تأثیر قرار داده که الان دخترم هم نماز می خواند، هم روزه می گیرد.»همیشه می گفت «ما باید با عمل مان، دین مان را نشان بدهیم»
حضورش برایم کاملاً مسجل است، اصلاً خیلی وقت ها می بینمش.
الان هم دانشجوی دکترایم. به نظر خودم من اینقدر لیاقتش را نداشتم. قبلاً وقتی می خواستم در یک جمع سه چهار نفره حرف بزنم، سرخ و سفید می شدم و خجالت می کشیدم. حالا در یک جمع هزار نفری هم راحت صحبت می کنم. اینها به نظرم معجزه ی الهی و رحمت و توجه ویژه ی خداست
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌷شهیدچی
جایی برای رفاقت با بهترین ها
با ما همراه شوید👇
ایتا | یوتیوب | آپارات | روبیکا | تیکتاک