#روایت_اربعین #درس_اول سوار اتوبوس عراقی شده بودیم و ده پونزده دقیقه ای اتوبوس با درهای بسته و روشن بدون حرکت ایستاده بود... انگار داشت به راننده میگفت خیلی گرمه، میشه نریم؟😅 صدای پچ پچ مسافرین کم کم داشت تبدیل میشد به اعتراض! اونم نه اعتراض به این راننده بلکه همه رانندگان عالم عرب😁😁 از ابوسیاره یا همون راننده خودمون تا ناصرالعطیه راننده قطری تیم مک لارن😅 اینجا بود که پاشنه کفش رو بالا کشیدم، عبا رو به روی دوش انداختم و با آهنگ پس زمینه اخراجی ها (سکانس شهادت مجید سوزوکی) رفتم سمت راننده... - الان باهاش صحبت میکنم، خیالتون راحت ✋ -سلام حاجی، لماذا توقفتَ؟😄 + لِصدیقی💁‍♂ - احسنت اللهم الرزقنا رفیق مثل هذا الرفیق😬 هنوز دعام تموم نشده بود که رفیق راننده هم رسید و بعد از چند ثانیه اتوبوس شروع به حرکت کرد... غیر از دو ردیف اول که قضیه را فهمیدند بقیه فکر میکنند حرکت اتوبوس به علت مذاکرات پیروزمندانه ی حاج آقاست با چهره ای پیروزمندانه راهی عقب اتوبوس میشوم و دعاها و تشکرات است که راهی روح پدر و اجدادم میشود😅 حالا حاج آقا شده قهرمانِ کاربلدِ عربی دان😂 نوای فراز کَم مِن ثناءٍ جمیل لستُ اهلا له نشرته ی سماواتی با تنگه دلم برای انگور ضریحته یِ کرمانشاهی در ذهنم مخلوط میشود و اتوبوس آرام آرام راهی کربلا میشود... ⬅️ چه خوبیایی که نداریمشون ولی خدا کاری کرده مردم ما رو با این خوبیها بشناسند... خدایا برای همه این خوبیهای الکی مارا ببخش و برای همه ی این انتشار خوبیهای الکی مان ممنون❤️ 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

#روایت_اربعین #درس_دوم راننده خیلی تحت تاثیر صحبتهای من قرارگرفت یا چه؟ نمیدانم... ولی آنقدر کولر را زیاد کرد که آنهایی که داشتند با چفیه خودشان را خنک میکردند حالا چفیه را مثل پتو روی خودشان کشیده اند... خودمانیم چفیه هم محصول کاربردی چندمنظوره ی خیلی خوبیست، از سفره بگیر تا بادبزن و سایه بان و روسری و حالا هم پتو! من اما چون ناسلامتی روحانی کاروانم دو سه لایه لباس بیشتر دارم و حالا حالاها مانده تا سردم شود😅 ولی به یاد این جوک میافتم که میگفت راننده اتوبوس اینقدر کولر را زیاد کرد که یکی از عقب اتوبوس با صدای بلندی گفت حاجی مگه پنگوئن بار زدی😅😂 میخواهم تِرنسلِیت عراقی اش را با صدای بلند به راننده بگویم، هر چه تلاش میکنم پنگوئن را به عربی به خاطر نمی آورم... اصلا به یاد هم بیاورم ترکیب کلمات درب و داغانم را از کجا معلوم که فحش برداشت نکند؟ ⬅️ سرآخر به این نتیجه رسیدم گاهی وقت ها باید سکوت کرد! بگذاری زبانت هم کمی استراحت کند😊 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

#روایت_اربعین #درس_سوم از یزد تا کربلا با خودرو روی هم 24 ساعت طوع میکشه! کار خاصی هم جز نگاه به مناظر زیبای بیابانی اطراف نمیشه انجام داد... البته صوت های تنها مسیر استاد پناهیان کمی از طولانی یودن راه کم میکنه! البته از اونجاییش که چند دقیقه بعد از شروع صوت و درقسمت مهم سخنرانی ادامه مبحث رو با چشمانی بسته و در رویاها دنبال میکنی😅 خانمم میگه جایی نگو با صوت های سخنرانی خواب میری... میگم چرا نگم؟ بزار مردم بدونن آرامش تو همین حرفاست دیگه 😊 خلاصه ی 24 ساعت سفر، 20 ساعت خواب درب و داغون با گردن درده! قبل از اومدن از همسر از مزایای بالشت های گردنی شنیده بودم، بهت ایمان آوردم✋ ولی از یه نگاه دیگه وقتی ببینی یه روز سفر اونم روی صندلی نرم و با کولر اینطور گردن درد میاره، شاید کمی درک کنی امام سجاد علیه السلام با غل و زنجیر به دست و پا و گردن و روی شتر بدون جهاز از کربلا تا شام چه رنجی تحمل کردن... و البته چه رنجی بالاتر از داغ اباعبدلله در دلهای کاروان اسرا...😭 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

اینم زیر قبه امام حسین علیه السلام به یاد همه شما❤️

#روایت_اربعین #درس_چهارم صبح همین که رسیدیم موکب یزد روحانی قبلی موکب، کوله در دست کاغذی رو فرو کرد در دستم گفت حاج آقا بُخونِد، ما باید زودی بِرِم! باید با همین اتوبوس تیم قبلی خادمین موکب برمیگشتند مرز ... و این کاغذ هم وصیت های روحانی موکب بود! - خب ببخشید بدی خوبی دیدید حلال کنید + ما که خودتونم ندیدیم چه برسه به دیدن بدیهاتون!😅 - کاغذو بخونید، راستی اینجا روزی دو ساعت هم برق قطع میشه🤦‍♂ راست میگن که اگه کسی بعد از مدت ها بهت زنگ زد و احوالتو پرسید، اون جمله ای که بعد از گفتن کلمه <راستی> میگه دلیل اصلی تماسش بوده😅 حالا ساعت 12 برق قطع شده و نمازگزارانی که عرق ریزان منتظر اقامه نماز ظهرند... - حاج آقا mp3 ش کن گرمه😅 - حاجی خدا در شرایط گرما و برقرفتگی شکستگی بیشتری برا نماز قائل نشده؟ - گفتم نماز جماعته از اون مسجد با کولر گازی اومدم اینجا... - سجاده حاج آقا رو بندازید تو آفتاب، زودتر تمومش میکنه😂 جملات یکی یکی در این گرمای هوا به سمتم پرتاب میشود تا از گرمای هوا کم کند انگار نمازگزارها تازه یخ استعدادهای طنازانه شان باز شده😅 ⬅️سجاده را توی آفتاب می اندازم انگار تا واقعا جای دیگران نباشی نمی توانی درکشان کنی... حتی اگر کنارشان باشی! 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

#روایت_اربعین #درس_پنجم نماز رو همچو برق و باد میخوانیم کمی آنطرفتر ملائک الهی در حال ویدئوچک نمازهستند تا آنجاهایی که جامانده اند را بنویسند سری به مسجدی که کولرگازی داشت میزنم نه، انگار واقعا کولرگازی کیفیت نماز را خیلی بالا میبرد... پیرمردی ایرانی صدایم میزند: حاجی دیراومدی حیف شد وگرنه نماز جماعت میخوندیم! + بله نماز رو تو موکب خوندیم، یعنی هیچ روحانی ای نبود نماز جماعت بخونید؟ - نه بابا کسی نبود شماها خیلی زیادید ولی بازم خیلی کمید😅 + چون لباس متفاوتی داریم تو چشمیم و الا کلا صد و خورده ای هزار نفر طلبه داریم بله حاجی طلبه نیاز داریم نسبت به جمعیت ایران تعداد طلبه کمی داریم شاید یه ازای هر نهصد نفر یک طلبه داشته باشیم! - آره ولی چیکار کنیم؟ + بچه هاتونو بفرستید حوزه!😅 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

#روایت_اربعین - بههع حاج آقای ایزدی، زیر قبه امام حسین به یاد ما هم بودید؟🤪 + اگه عضو کانالی آره😅 ولی به تنهایی نه یادم نبود😊 سید علی اصغر راسخیِ باز است! باز نام روستاشونه نمیدونم دلیل نامگذاری چه بوده ولی خودش میگوید چون پرنده شکاری باز در روستای ما زیاد بوده اسمش را اینطور انتخاب کرده اند! بعد از یک سلام و احوال پرسی بحث قالیباف_ جلیلی میشود موضوع اصلی گفتگو... هنوز لو نداده، ولی میگوید به کسی رای داده که رای نیاورده😁 ⬅️رفاقت ها هنوز به جای خود باقیست دعواهای جلیلی قالیبافی هم گذشت اینجا همه دور علم امام حسین جمع شده اند... 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

#روایت_اربعین سخت ترین کار برپا کنندگان نمازِ اینجا بیدار کردن زائرانی ست که در خواب نازِ نمازخانه هستند! البته همان زمان ورودشان به موکب گفته شده خوابگاه تکمیل شده و شرایط نمازخانه هم مشخص است. صدای آه و ناله ها به گوش امام جماعت هم نرسد یک ساعت بعد در گفتگوهای خادمین دیگری که بین زائرین نشسته بودند شنیده میشود... - نماز را هر وقت فرصت شد میخوانم اصلا مگر خدا نیازی به نماز ما داره؟ من فقط به عشق حسین آمده ام!!! کدام حسین را میگوید، نمیدانم ولی حسینی که من میشناسم وسط معرکه جنگ قصد نماز کرد آنهم به جماعت✋ همه هم دیدند هم دوستان هم دشمنان اگر عاشق حسینی، به حسین اقتدا کن در همه ی احوالاتش✋😊 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

ولی خدایی دل کندن از همین تشک های خیلی گررررم و کمی نرم 😅 هم سخت است...(فاز صاحب پتوها رو تو این گرما هنوز درک نکردم😂) شهدا چجوری برای خدا از زندگی راحت دنیایی دل کندن و سرما و گرما رو به جون خریدن؟ 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

اسم شهدا اومد.... اینم ابتکار یه موکب عراقی ! پذیرایی شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی از زوار😊😍❤️ شادی روحشون صلوات 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

مرد میانسالی بادبزن به دست کنار رهگذر زائران ایستاده همینکه زائری عبور میکند، شروع میکند به باد زدنش... در این درگاه با هر توانی میتوانی خادم باشی... 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈

#روایت_اربعین شروع سخنان پرشور و دشمن شکنش را وقتی پشت سرم در صفِ کوبیده بود شنیدم... - واقعا بعضی ها این همه راه اومدن که ثواب زیارت ببرن ولی به خاطر یه غذا میپرن تو صف و حق الناس میندازن گردن خودشون😏 سخنان خوبی بود داشتم سعی میکردم از این جملات در منبرها هم استفاده کنم که پسر جوان عراقی با چفیه ای به سر پرید جلویش تو صف😅 حالا شور صحبت هایش عجین شد با بیرون کردن پسر جوان از صف و موفق هم شد👌 ولی نمیدانم چرا خودش بین همین دعوا و امر به معروف رفت جلوتر از من در صف🤦‍♂😅 خلاصه پند و اندرز بدیم ولی خودمون هم بهش عمل کنیم✋ 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋🏴 👉👉 @Sheikh_Shookh 👈