شیخ شوخ 😅✌️
یک ساعتی از نماز مغرب گذشته و سه تا موکب خوب با پذیرایی را راننده رد کرده که نه بابا جا نیست! اتوبوس
ساعت ۷ صبح فردا پس از کش و قوس های فراوان و ۲۳ ساعت اتوبوس سواری در حالی که همگی تا آستانه زخم بستر گرفتن پیش رفته ایم، میرسیم مرز ...
مسافران یکی یکی خداحافظی میکنند و جدا میشوند
و دست آخر ۱۴ نفر مسجدی میمانیم و سرنوشتی که باید به دنبالش برویم😊
همان ورودی مرز ۲۰ دینار ناقابل میخرم که تا به نجف برسم
هنوز هم وقتی در مرز میرسیم به نقطه مهر خروج زدن یک حس خاصی دارد
اینکه واقعا یعنی راهی شدیم؟
یعنی میرسیم به حرم؟
نکند توی سیستم مشکلی ثبت شده باشد و مهر نخورد؟
یادم هست یکبار موقعی که هنوز دانشجو بودم و هنوز اربعین خیلی پا نگرفته بود وقتی برای اولین بار میخواستیم به همراه دانشجوها گذرنامه ها را مهر کنیم
چند نفری مجوز خروج از کشورشان ثبت نشده بود و مجبور شدند برگردند یزد و این استرس هنوز موقع مهر زدن همراهم است...
پلیس گذرنامه نگاهی به عکس توی گذرنامه و چهره من میاندازد و مهر را میکوبد توی صورت گذرنامه😅
و این یعنی حااااجی پرید😅
توی حس و حال خودمم که میبینم همراهان دارند با یک راننده نوجوان عراقی صحبت میکنند ولی هر چه بیشتر تلاش میکنند کمتر متوجه میشوند چه میگوید😊🤦♂
همه هم اهل درس و دانشگاه
و از زبان عربی سلام علیکم و رحمهالله را بلدند😅
پسرک عراقی تا من را میبیند خوشحال میشود و انگار فنرش در رفته باشد میپرد سمتم و میگوید حاجی کم نفرات الی النجف؟
حساب و کتابی میکنم و اربعه عشری روانه اش میکنم
قیمت را هم ۱۵ دینار میگوید ...
هنوز شک دارم که پیشنهادش را قبول کنم یا خیر که دوباره دستم را میگیرد و حجی حجی گویان میخواهد همراهی اش کنم
میگویم صبر کن مشورت بگیرم!
جلسه سران قوا با رای اکثریت پیشنهاد را قبول میکند و میرویم سمت ماشین...
بدک نیست
کولرش ولی در این هوای گرم و شرجی جواب نمیدهد و کمی سوال هم مپرسد!
در همین حین که راننده رفته مشتری دیگری پیدا کند، راننده یک تویوتا هایس خوشگل با همان قیمت ۱۵ دینار دستم را میکشد و میگوید حاجی بیا اول مشاهده بعد انتخاب!!!
این جمله اش درست است!
اول مشاهده بعد انتخاب😊
مشاهده میکنیم و انتخاب هم میشود ولی این وسط نمیدانم حس آن پسرک بعد از اینکه بیاید و جای خالی ما را ببیند چیست، همین کمی شک به دلم میاندازد و اینکه همراهان هم اصراری ندارند به تغییر ماشین، همانجا مینشینیم 😬
هر لحظه از این سفر یک درس دارد...
درسهایی که باید ببینیم...
#روایت_اربعین
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
در مسیر از نجف آباد هم عبور کردیم...
دیار شهید حججی عزیز👌
این روزها، روزهای به اسارت گرفتن و شهادت این شهید بزرگواره✋
التماس دعا حاج محسن🤲
سلام
درباره کنسلی اتوبوس هم ما ی خاطره داریم
مجموعه فرهنگی تو مشهد داریم فعالیت میکنیم
سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتیم جوانان و نوجوانان و تعدادی از خانم ها رو که تو مسجد زحمت میکشند ببریم اربعین کربلا.
۴۰ نفر شدیم.
اون سال کسی اتوبوس دربستی قرار داد نمی بست و ممنون بود دربستی. پول ازت میگرفتن و می گفتن تاریخ حرکت اتوبوس میاد سوار بشید. ما هم میترسیدیم پول بدیم. که بعد کنسله کنه بدبختیم. پول هم دادیم.
برگشتمون بلیط قطار از ملایر گرفته بودیم
گیر رفت بودیم
آشنای یکی از مسجدی ها نفر داشت اتوبوس هماهنگ کرد اما گفت پول رو موقع حرکت بدهید.
قرار بود ساعت ۱۵ ترمینال مشهد سوار اتوبوس بشیم
ساعت ۱۰ مسجد بودیم داشتیم شام و صبحانه سفر رو آماده میکردیم.
زنگ زدیم به راننده حدود ساعت ۱۱ گفت
اتوبوس نداریم😔
خودتون هرکار میخواهید بکنید
حال قرار بود ساعت ۱۳ از جلو مسجد همه بریم ترمینال سوار اتوبوس بشیم.
مانده بودیم چکار کنیم.
تصمیم گرفتیم به کسی چیزی نگیم.
بریم ترمینال(اون سال وضعیت اتوبوس افتضاح بود.اصلا گیر نمیامد)
خلاصه رفتیم ترمینال، با کلی نگرانی که چی میشه.
به لطف امام حسین علیه السلام اتوبوس گیر آمد اما ناچارا VIP گرفتیم. و ساعت ۱۵ که گفته بودیم سوار اتوبوس شدیم. اکثر پول رفته بود( نفری ۵۰۰ تومان برای برگشت پول باقیمانده بود)
برگشت که رسیدیم مهران، اتوبوس میخواستیم به همدان بگیریم بعد از همدان بریم ملایر.
اون سال موقع برگشت هم اتوبوس مهران به شدت کم بود
تا همدان میخواستن ببرند نفری ۷۵۰ میگرفتن
مجددا متوسل شدیم.
گشتیم اتوبوس سپاه پیدا کردیم گفت میره تهران شما همدان پیاده بشید
سوار شدیم
با راننده شروع کردیم به گپ و گفت
گفتیم میریم ملایر، راننده گفتش این اتوبوس برای سپاه ملایر هست.
مستقیم و رایگان رفتیم ملایر
واقعا هماهنگی های تمام سفر رو امام حسین علیه السلام از قبل کرده بود
منو بدل سید حسن نصرالله یهویی 😅
خدا رحمت کنه شهید نصرالله رو 😢
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
در روایتی که سیدبن طاووس نقل کرده بود خوندم قبل از اینکه مکان مرقد مطهر امیرالمومنین علنی بشه و زمانی که فقط افراد خاص میدونستن امام علی در نجف مدفون هستن دو نفر از شیعیان خاص به زیارت امیرالمومنین میرن وسط زیارت یهو یه شیر زخمی میاد سمتشون ...
این دو نفر فرار میکنن و پنهان میشن و شیر هم کاری بهشون ندارن و میره سمت مرقد امیرالمومنین و دستشو میکشه روی سنگ قبر مطهر...
میگه رفتم جلو دیدم دستش زخمی شده...
اومد ساعتی اونجا بود و بعد رفت...
یاعلی یه شیر بدنش زخمی شده و اومد شفا گرفت، روح ما هم پره از زخم و جراحت...
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
شیخ شوخ 😅✌️
ساعت ۷ صبح فردا پس از کش و قوس های فراوان و ۲۳ ساعت اتوبوس سواری در حالی که همگی تا آستانه زخم بستر
۲۳ ساعت اتوبوس سواری عذابی سخت است😅
و بعد از آن ۸ ساعت هم اتوبوس و مینی بوس عراقی را سوار شدن، سخت تر! 😅🤦♂
انگار از چاله رها شدی ولی صاف افتادی توی چاله بزرگتر...
ولی برای رسیدن به بهشت کربلا، چاله که هیچ، چاه نفت هم باشد میارزد!
و تو چه میدانی عشق چیست؟
هر که میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند!(شهید آوینی)
بعد از همه این چاله چوله ها و سختی های مسیر وقتی نگاه میاندازی به چهره تکتک آدم ها انگار تازه جان گرفته اند...
مصمم بودن برای رسیدن به بهشت کربلا از چشمانشان میبارد
و سختی های مسیر رنگ میبازد در برابر این اراده ها و اراده را در موردش حرف زدیم؛ که این زائران اراده کرده که ارادتشان را به ارباب نشان دهند...
با اینکه معلوم است همه همراهان سخت خسته اند ولی هیچکدام کمترین اعتراضی هم ندارند و آرام و با طمأنینه حدود ساعت ۴ کنار همان مَصعَد کهربایی معروف که هر ایرانی اربعین رفته یکبار از آن گذرکرده پیاده میشوند...
و هنوز مسیر ادامه دارد😊😅
یک استراحت کوتاه
یک شربت و هندوانه خنک در موکب بندرعباسی ها و بعد حرکت به سمت مسجد سهله✋
در مسیر از کنار قبرستان وادی السلام هم عبور میکنیم و راننده روبروی مقبره شهید ابومهدی مهندس که میرسد اشاره ای میکند و میگوید حاجی هذه المقبره ابومهدی
همه صلواتی به روح بلندش میفرستیم...
و به یاد حاج قاسم عزیز
و شهید سید حسن نصرالله...
جایشان خالیست
امنیت این مسیر را مدیون این شهیدان بزرگیم💐
#روایت_اربعین
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
کنار مسجد سهله، مسجدی است به نام صعصعة ابن سوهان که چون میدونم قراره در موردش ازم سوال کنن سریع جستجو میزنم😅
خدا خیر بده به اینترنت
همه توقع دارن همه علوم و فنون دنیا رو بلد باشیم ما روحانی ها😅🤦♂
و همونها هم البته توقع دارن تو هیچ مسئله ای وارد نشیم و فقط نماز جماعت بخونیم 🤦♂😅
مسجد صعصعه مثل اینکه بعد از اینکه تعدادی از علما در خواب مشاهده میکنن که امام زمان در اون مسجد نماز خوندن رسیدگی بیشتری میشه، و خدا رو شکر توفیق شد همون اول سفر امام جماعت این مسجد هم باشم😊
وقتی رسیدیم، موکب هنوز کمی کار داشت تا تکمیل بشه و نماز رو رفتیم مسجد، بعداً به نوه هام خواهم گفت پدربزرگتون یه روزی امام جماعت مسجد صعصعة هم بوده😂
دانشجوهای اصفهانی و یزدی که همراه استادشون آقای رحیم پور اومدن به همراه یکی از هیأت های یزدی زحمت برپایی موکب رو کشیدن و چند روز زودتر اینجا بودن و خدا اینجا هم با ما یاره و وقتی میرسیم که موکب تقریبا آماده است😅
بچه ها میگویند با آقای رحیم پور صحبت کنید تا برنامه ها رو دقیق تر مطرح کنن، به نظر آدم معروفیه توی یزد ولی این اولین دیدارمونه!
خیلی سریع با هم ، هم صحبت میشیم و نماز جماعت ها و یه صحبت کوتاه بعد نمازها و البته کمک توی پذیرایی ها بهم سپرده میشه!
سال دومیه که خادم بودن رو تجربه میکنم، البته اینجا اونجوری که فکر میکنی نمیشه خادم فرهنگی بود،
اینجا با زائرانی که چند ساعت پیاده روی کردن و حالا خسته و کوفته ولو شده اند گوشه گوشهی موکب روبرویی!
آدمهایی با همهی سلایق!
اینجا امام حسین همه رو میهمان خودش کرده...
و کولر و ما ادراک ما کولر!
اینجا فقط کولر گازی جواب میده و کولرهای آبی چیزی جز رطوبت نصیبمون نمیکنه😊
البته همین کولرها هم اگه نبود قطعا اون آدم سابق نمیشدیم!
جناب مرحوم حاج صالح صائع بود فکر کنم🤷♂
مسجد سهله رو این بنده خدا یه تنه خنک کرده😅
ان شالله خدا قبرشو خنک کنه
هر کولری رو توی مسجد نگاه میکنی نوشته به یاد مرحوم حاج ...
تصور دمای مسجد سهله تا قبل از فوت این بنده خدا سخته😂
آقا ببخشید
وقف کنید
هدیه کنید در راه خدا
این اموال اگه بمونه تهش میرسه به وراث
داستان اون انبار خرمای خیرات رو دارید دیگه؟
یکی میمیره وصیت میکنه پیامبر کل محصول خرماشو بدن به نیازمندان
همه رو پخش میکنن و میان تهشو جارو کنن که پیامبر یه خرما رو زمین رو برمیدارن و میگن اگه تا زنده بود همین یه دونه خرما رو داده بود در راه خدا اندازه کل این انبار میرزید!
پس تا زنده اید بدید بره😊
بده در راه خدا✋
به یاد حاج صالح صائع 😅
قسمت بعد داستان یه راننده کرمانشاهی در مورد همین موضوع رو عرض میکنم...
#روایت_اربعین
#سفرنامه_اربعین
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
3.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بذارید دلاتون رو ببرم کربلا❤️😭☺️
#اربعین
#سفرنامه_اربعین
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
شیخ شوخ 😅✌️
کنار مسجد سهله، مسجدی است به نام صعصعة ابن سوهان که چون میدونم قراره در موردش ازم سوال کنن سریع جست
تصمیم گرفتم از فردا بعد از نماز ظهر که به جماعت در موکب خواندیمش، بروم مسجد سهله...
مقام امام زمان کولرهای خوبی دارد😅🤦♂
و البته فرصت های نابی که شاید دیگر تکرار نشود، فرصت نماز و عبادت در مسجد سهله!
بعد از نماز ظهر راه میافتم سمت مسجد سهله، موکب فهرجی ها هم همین بغل ورودی مسجد سهله است و در گرمای مثال زدنی چای داغِ داغ میدهد!
که دوستی میگفت درست است که هوا گرم است ولی ما و جدایی از چایی؟ خدا نکند!
و جالب تر اینکه مشتری هم زیاد دارد، من خودم به شخصه در این گرما فهمیدم طاقت گرمای جهنم را ندارم و تصمیم جدیدی در زندگی ام اتخاذ کردم ، ایمان تقوا و عمل صالح✋😅
با همه این تفاسیر چای را میزنم و ادامه میدهم.
یک زن و شوهر جوان عراقی سوپ درست کرده اند، به اندازه یک قابلمه بزرگ و با دو پسر کوچکشان آمده اند اینجا تا نذرشان را ادا کنند، پدر شده مسئول آرام کردن پسرها و مادر سوپ پخش میکند...
کمی آنطرف تر موکبی که شربتهای آبلیمویش به معدنِ شربت آبلیموی امام حسین وصل است روز و شب شربت آبلیمو میدهد!
لیوان یکبار مصرفم را تبدیل کرده ام به لیوان کم مصرف😅
تایش میکنم و میگذارم در جیبم
از وقتی برای مسجد آبسردکن گذاشته ایم و خادم مسجد مدام تذکر میدهد لیوان کمتر مصرف کنید، من هم لیوانم را برمیدارم میگذارم در جیبم و دوباره استفاده میکنم😅
اینجا هم لیوان مچاله ام را در میآورم و شربتی به روی چای داغ فهرجی میریزم و رو به مسجد؛
السلام علیک یا مسجد سهله و رحمت الله و برکاته ✋
مسجد سهله ۷ مقام دارد که هر مقام محل عبادت یکی از پیامبران یا امامان معصوم بوده، مقام امام صادق علیه السلام همان وسط حیاط مسجد است، جایی که امام نماز خوانده اند و توصیه کرده اند که هر کس گرفتاری و غمی دارد در این مسجد نماز بخواند...
یکی یکی مقام ها را دور میزنم
مقام حضرت خضر، ادریس و ابراهیم و انبیا و آن وسط مقام امام صادق ،امام سجاد و در نهایت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف...
بعد از نماز و دعا میروم که زیر باد کولر امام زمان کمی دراز بکشم که ناگهان خادم مسجد سر میرسد و شروع میکند به بیدار کردن ملت!!
حاجی گُم( یعنی پاشو) حاجی گُم نخواااب زایر😅
فقط نماز و السلام
خب اینهم از برنامه امروز ما😅
میایستم کنار و به تماشای خادم و مردم، بعضی ها سریع بلند میشوند، بعضی ها نگاهی میکنند و دوباره میخوابند و یکی دو نفر هم ...
مثل اینکه قسمت نبود اینجا بخوابیم
#روایت_اربعین
#سفرنامه_اربعین
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باباها وقتی چراغ اضافی روشن میکنیم!
صرفه جویی کنیم حتما
کاری به مدیریت دولت ندارم
اسراف کردن گناه بزرگیه✋
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh
شیخ شوخ 😅✌️
تصمیم گرفتم از فردا بعد از نماز ظهر که به جماعت در موکب خواندیمش، بروم مسجد سهله... مقام امام زمان
تصمیم میگیرم برگردم بیرون که دو نفر آذری زبان به سختی میپرسند فارسی بلدی؟
میگویم بله
بعدچیزی میگوید به زبان آذری که نمیفهمم
یعنی فارسی بلد نیست!
خب برادر من تو که فارسی بلد نیستی چرا از من میپرسی فارس بلدم یا نه😅
یک مرد میانسال تهرانی که میخورد اصالتا آذری باشد میگوید:
حاجی میخواد ببینه مقام امام زمان کجاست و باید چیکار کنه!
احساس میکنم مترجم آنلاین گوگل باز شده و دار ترجمه میکند
برایش توضیح میدهم و او هم ترجمه میکند...
شبیه مصاحبه این مربیهای خارجی فوتبال😅
بعد از رفتن دو آذری زبان، مرد تهرانی گوشی اش را در میاورد و از جفای در حقش توسط همراه اول میگوید...
اینکه بسته رومینگ خریده و حالا برایش قبض هم آمده!
میگویم چه بسته خریده اید؟
- از همین ۱۸۰ تومنی ها
نگاه میکنم و میگویم خب این بسته که مکالمه ندارد و فقط اینترنت است!
پس اونقدرایی هم که همراه اول رو نفرین کردی، نفرین کردنی نبودن😅
بعد یادش میدهم باایتا و بله و واتس آپ تماس بگیرد
خوشحال میشود و میرود مخاطبان گوشی اش را از دم درو کند😊
گفتم حاجی شلخته زنگ بزن که چیزی گیر خوشه چین ها هم بیاید!
و خداحافظی میکنم و میروم سمت حیاط مسجد
هوا گرم
و باد داغِ داغ
ولی همین که باد میآید نعمتی است...
دراز میکشم و عبایم رو میکشم روی صورتم که ادد سه نوجوان مینشینند بالای سرم و از ظلم خانواده ها به فرزند اول میگویند و بچه ته تغاری خانواده را گوگولی پدر و مادرها مینامند...
در وسط سخنرانی شان با موضوع مظلومیت فرزندان اول خانواده چشمانم روی هم میافتد که یک نفر دیگر مینشیند درست بالای سرم و بلند بلند میگوید اگه حاجی بیدار بود ازش سوال میکردم حاجی حاااجی بیداری؟
از لهجه اش میفهمم کرمانشاهی است ...
چاره ای نیست و به ناچار میگویم بیدارم
میگوید نمیخوانم مزاحم خوابت شوم،
ولی شدی حاجی😅
یه سوال کوچیک دارم سریع بپرسم و برم!
طبق روال مسجد سهله قطعا سوال در مورد این است که اینجا چنتا مقام دارد و باید چکار کنیم!
درست حدس زده ام و سوالش همین است...
اینجا شبیه لیدر تور زیارتی شده ام و قطعا از هر دو سوال یکیش مربوط به مسجد است!😊
توضیحاتی میدهم و به امید اینکه میرود دنبال عبادتش میروم ادامه خواب را داشته باشم که میگوید ببخشید نمیخوام مزاحمت بشم حاجی، الان این مقام ها برای چیه؟
و سوال ها ادامه پیدا میکند
و کم کم خواب از سرم میپرد
راننده کامیون اهل کرمانشاه که از اصفهان بار موکب را آورده و میگوید تا عید نوروز کامیون نداشتم
سال قبل برای اربعین نذر کرده بودم فلافل بدهم و حالا این کامیون هم هدیه امام حسین است به من 😊
تجربه کرده بوده که هر چه بیشتر در راه امام حسین خرج کند بیشتر جبران میشود و حالا باورش سخت نیست که موکب داران اربعینی چطور هرسال مصمم تر و با شکوه تر از سال قبل به میدان میآیند، از برکات ابوسجاد است😊
میگوید میدانی این کامیون ها حداقل روزی ۳۰ میلیون درآمد دارند و حالا ۱۵ روز کامیون و زندگی و درآمدشان اینجا خوابیده و غصه نمیخوردند که هیچ، عشق میکنند به این حضور؟
میگوید همکار راننده اش چند روز مانده به حرکت سفرش را لغو کرده و گفته قسط دارم و نمیتوانم بیایم کمک و میگفت حالا که زنگش زده است، از همان روز خانه نشین شده و افتاد دنبال رفع بیماری همسرش که ناگهان گردن درد میشود...
او میگوید چون نیامد اینطور شد
میگویم چون نیامده اینطور نشده!
ولی اگه میآمد حتما برکت سلامتی و اقتصادی به زندگی اش سرازیر میشد و شاید آنوقت بیماری همسرش حالا حالا ها اتفاق نمیافتاد✋
#روایت_اربعین
#سفرنامه_اربعین
💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋
👉👉 @Sheikh_Shookh