مهمان‌نوازی عراقی ها وارد مراحل جدیدی شد 😅 دعوت موکب دار عراقی از خلبان هواپیمای ایرانی برای غذا خوردن✌️😅 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

اینکه بعد از سختی های پیاده‌روی اربعین باز دلت تنگ میشه 💔 دوست داری دوباره برگردی کربلا😢 و دلت میگیره به نظرتون چه دلیلی داره؟ می‌تونه غیر این باشه که دلت برای قدم زدن کنار قدم های امام زمان تنگ میشه؟ اون حس خوب تکرار نشدی، جز حس کنار اباصالح المهدی بودنه؟ یه هفته دور از دنیای مادی بودن و بدون دغدغه دنیایی زندگی دسته جمعی و کنار هم بودن و حال و هوای امام زمانی حتما دلتنگی هم داره😢💔 #اربعین 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

برنامه دلچسب این روزهای خادمی شده صبح ها حرم و عصرها همان موقعی که کولرها انگار فقط هوا را جابجا میکنند و کارایی دیگری ندارند، در مسجد سهله... چند روزی انگار همسایه آقا شده ایم، کنار خانه امام زمان موکبی به پا شده و روزی یکی دوبار سر می‌زنیم به منزل امام زمان... در روایات آمده بعد از ظهور مسجد سهله می‌شود منزل صاحب الزمان و چقدر دلچسب است که از همین خانه‌ی یار، پیاده روی اربعین را آغاز کنیم! در دلم میگویم کاش خانه‌ای همین همسایگی آقا داشتم و می‌ماند تا بعد از ظهور یک چیزی مثل همین آدم‌هایی که الان همسایه رهبر هستند، یکی از مسئولین دفتر رهبری تعریف می‌کرد که یک پیرمرد و پیرزن تهرانی سالها همسایه منزل رهبر هستند و ساعت ها می‌نشینند توی بالکن تا وقتی آقا از آنجا رد می‌شوند ببیندشان😊 امام زمانم، یکی از همین همسایه های سیریش نمیخواهید؟😅 البته منتها الیه آرزوهایم همسایه شدن نیست، سالها دعا کرده ایم و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه! آرزویم یار شدن است آن هم نه یارا یااااااااار😅 و آخرش هم یک شهادت ناقابل، ما که باید بمیریم خدایا خودت یکی را بفرست او زحمتش را بکشد ✋😅 روز آخری بعد از زیارت حرم و دعای وداع خواندن می‌آیم چندتایی هم دعا کنم، آخر خودشان گفته اند حتی نمک غذایتان هم کم آمد بخواهید از ما... در ذهنم می‌آید که خب بعضی از دعاها را سال قبل هم کردم و هنوز مستجاب نشده، که یک مرد ظاهراً خوزستانی با دو پسر حدودا ۷-۸ ساله میآید و می‌گوید همینجا هستید حاجی؟ یکی از بچه هایش را می‌گذارد کنارم و آن یکی را روی شانه‌هایش می‌نشاند و میگوید این پسرم همینجا باشد تا یک دور زیارت کنم و برگردم ✋ همانجا جوابم را می‌گیرم 😊 چقدر سریع 😅 انگار امیرالمومنین گفته باشند پسرم فعلا همینجا بشین، هنوز نوبتت نرسیده😁 نوبتت که شد تو هم به آرزویت می‌رسی! پدر خوزستانی نفس زنان از راه می‌رسد، پسرش را از روی دوش پایین می‌آورد و آن یکی را می‌گذارد بالا و بسم الله گویان وارد حرم می‌شود... و انگار امیرالمومنین میگویند اگر صبر کنی تو هم به آرزویت می‌رسی! و چقدر اتفاق ها می‌افتد که بدون توجه از کنارش رد می‌شویم... شاید همان اتفاقات جواب سوالاتمان باشد! #روایت_اربعین #سفرنامه_اربعین 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

نماز مغرب و عشاء را در موکب میخوانیم و حرکتمان به سمت کربلا را از همان مسجد سهله آغاز می‌کنیم البته چون فرصت اندک است و برنامه سفرمان خادمی بوده، چند ساعتی هم پیاده روی را در برنامه گذاشته ایم تا از فیضش محروم نشویم ... قدم هایی که هر کدامشان هزار گناه از دوشمان برمیدارد و هزار حسنه می‌نویسد برایمان😊 از ثواب حج و عمره و ثواب شهادت و... هم که دیگر نگویم✋ این همه پاداش برای قدم هایی که به سمت مرقد اباعبدلله برداشته شود! و قدم به سوی خود اباعبدالله چقدر ثواب داشت✋ و آدم‌هایی که جاماندند و زر و زور و تزویر نگذاشت بیایند به سمت حسین... قسمتی از مسیر را پیاده میرویم، از بذل و بخشش مردم این سرزمین هر چه بگوییم کم است، که اگر دعوتش را قبول نکنی و پذیرایی‌اش را برنداری ناراحت میشود 😊 هر کسی هم با هر توانی داشته به میدان آمده! یکی میوه میدهد و شام و ناهار یکی چای یکی آب یکی هم فرزندان خردسالش را فرستاده وسط مسیر تا با هم لبیک یا حسین بگویند اینجا حسین هر چه داشته باشی میخرد و نگاه نمی‌کند به میزانش ... در چشمان زائران هم که نگاه می‌کنی عزم و اراده را می‌بینی انگار باید برسند به یک مقصد مهم و فقط آنجاست دلشان آرام میگیرد ❤️ در همین افکار هستم که بند کوله پشتی ام پاره می‌شود و کوله می‌افتد روی زمین 😅 بند آن طرفی را می‌اندازم روی دوش و حرکت میکنم بقیه همراهی ها را گم کرده ام و وعده عمود ۱۸۰ هست قدم ها را تندتر برمیدارم و برای پذیرایی کمتر توقف میکنم، خداراشکر نعمت اما فراوان است، کرمانی ها دستگاه بستنی قیفی آورده اند و یک موکب عراقی همان بغل بساط پفک هندی راه انداخته و آن یکی سینی های پر از انگور را روبروی زائران گرفته است، این ساعت شب باید غرق دنیای خود باشید بابا جان😊 چه چیزی شما را به اینجا کشانده؟ این رفت و آمد و شور و هیجان و فداکاری برای اهل دنیا باورنکردنی است ... #روایت_اربعین #سفرنامه_اربعین 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

اینم کار نمادین یکی از موکب های عراقی😅 #وعده_صادق #اربعین 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

روز قیامت وقتی تک‌تک اعمال مو بهم نشون میدن😅🤦‍♂ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﻭ ﻫﺮﻛﺲ ﻫﻤﻮﺯﻥ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﺑﺪﻱ ﻛﻨﺪ ، ﺁﻥ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﺪ. 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

آقا نتیجه کنکور هم که اومده😅 رتبه هاتونو رو کنید😁 حتما رشته ای انتخاب کنید که نیاز جامعه و اسلام باشه ✋ 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

با کوله‌ای که یک بندش پاره شده خودم را می‌رسانم عمود ۱۸۰ و می‌بینم اولین نفرم، می‌نشینم و نفسی چاق میکنم تا همسفرها یکی یکی برسند یک مرد جوان عراقی دخترک ۴-۵ ساله اش را می‌گذارد روی میز و یک کارتن یخمک میدهد دستش😊 خودش هم یک کارتن یخمک دیگر برمی‌دارد و شروع میکند به پخش کردن... ۵-۶ تا یخمک رنگارنگ از دختر کوچولوی موکب دار می‌گیرم و پخش می‌کنم بین همسفرها خودم هم یکی را برمیدارم و رو به قبله بسم الله میگویم و یخمک را از وسط آنقدر می‌چرخانم تا دو تکه شود 😅 حالا دیگر همه رسیده اند و به نظر نفس های... یعنی قدم های آخرشان است و کم کم باید به فکر ماشین باشم😊 وعده بعدی را عمود ۲۳۰ میگذاریم و حرکت میکنیم ! یخمک جان تازه ای به همه داده و حدودا تا عمود ۲۰۰ شارژمان می‌کند بین مسیر بند دیگر کوله ام هم کنده می‌شود و مجبور میشوم دسته کوله را بگیرم و خودم را تا ۲۳۰ برسانم✋ اینجا هم اولین نفر می‌رسم و می‌نشینم تا بقیه یکی یکی برسند... حدسم درست است و همسفران اعلام خستگی می‌کنند من هم که از بندهای کوله ام فقط یک دسته برایم باقی مانده بدون معطلی قبول میکنم و می‌رویم سمت جاده... یک ماشین لوکس به خیال اینکه قرار است یک شیخ را برساند ترمز میزند من هم به شوخی میگویم رفقا خداحافظ ما که رفتیم، وعده موکب الغدیر کربلا😅 از راننده تشکری میکنم و ۷ نفر دیگر را نشانش می‌دهم 😅 بعد از چند دقیقه یک مینی‌بوس می‌زند روی ترمز و تا کربلا، پارکینگ سیده جوده ۳ دینار میگیرد! سیده جوده نزدیک موکب الغدیر است و مکان مناسبی است‌. مسیر ۸۰ کیلومتری را ۲-۳ ساعتی می‌شود تا برسیم! ۲۰ عمود مانده تا مقصد آنقدر ترافیک سنگین است که پیشنهاد میدهم برای فرار از گرمای مینی‌بوس بقیه را پیاده برویم، بقیه هم قبول میکنند و پیاده می‌شوند ۲۵ دیناری میگیرم سمت راننده و برایش ضرب و تقسیمی میکنم ثمانی نفرات ثلاث للنفر یعنی اربعه عشرین! راننده خواب آلود است و با نگاهی متعجب به من خیره می‌شود! همین که تا همینجا سالم رسانده‌تمان خدا را شکر میکنم و منتظر می‌مانم یک دینار باقی را بدهد که بند کوله ام پاره می‌شود کوله از دستم می‌افتد وسط خیابانِ پر از ماشین😅 از یک دینار دل میکنم و می‌پرم پایین دنبال کوله ام 🤦‍♂😊 حالا جای این کوله در آغوش من است😅 خیلی چیز ارزشمندی داخلش نیست غیر از سوغاتی بچه ها که روز آخری از دستفروش های سهله خریده ام روایتی بود که می‌گفت اگر سفری رفتی برای اهل خانه حتی اگر شده سنگی به یادگار از آن شهر بیاور ... ارزش این کوله هم شاید به خاطر همین سوغاتی بچه ها باشد! همین که دست خالی برنگردم، هرچند کمی سختی دارد! ناخودآگاه به یاد سقای کربلا می‌افتم یک مشک آب کسی را سیراب نمی‌کرد ولی بهانه‌ای بود که عباس دوباره به خیمه ها برگردد و لبهای کودکان تشنه لب مرطوب شود، شاید برای همین بود که هر چه کردند حضرت عباس متوقف نشد اما یک جایی راوی وقتی میخواهد روایت کند میگوید فوقف العباس متحیرا ! یعنی یه لحظه عباس ایستاد حیران و متحیر ایستاد😭 دقت که کردند دیدند مشک آب تیر خورده! یعنی همان بهانه‌ی دیدار را تیر زدند! آنجا بود که دیگر عموی کودکان ایستاد... و از برادر خواست که همانجا بماند، همانجا تنهای تنهای تنها و این راز بین الحرمین است شرمندگی و تحیر ... #روایت_اربعین #سفرنامه_اربعین 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

کلاه و شلوار و پیراهن فقط ۱۰۰ تومن😳👌 استفتاء و حکم شرعی این کار رو ندیدم ولی هر چی باشه این حرکت قطعا به دور از انصافه✋ 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh

هر چی از خدای میخوای بگو😅 💠 دین و احکام رو با زبون طنز از «شیخِ شوخ » یاد بگیر✋ 👉👉 @Sheikh_Shookh