باید همه چیز و جمع کنم برم . برم و دوباره از اول شروع کنم ؛ اینجوری نمیشه این من ، دیگه اون منِ سابق نیست ؛

قشنگ نیست که انقد راحت همدیگه رو از روی ظاهر قضاوت میکنید .

گاهی وقتا میگم با خودم : نباید انقد زود جا بزنی دختر ! ولی خب آدمه دیگه ، یه وقتایی، یه جاهایی خسته میشه . وقتی دیگه نمیتونه ادامه بده ، زود جا میزنه . ولی این درستش نیس . درسته ؟

دعا کنید . دعا کنید برا یه نفر که دلش خیلی تنگه

هنوزم از اینکه پیامای اینجا فور میشه تو کانالای بقیه خیلی ذوق زده میشم >>>>>>

از احوالات صبح شنبه ، روز آخر بهمن / ۳۰

این صبح شنبه ، ازون صبح شنبه ها نیست .

آپارتمان های شهر اونقدر سر به فلک کشیدن که میترسم یه روزی برسه که دیگه نتونم ابرای قشنگم و ببینم . ابرا دارن گم میشن لابه لای ساختمونا . این وحشتناکه ... وحشتناک ...

چرا از تو کوچمون صدا فیل میاد ؟

انگار یکی بچه فیل خریده