یه نگاهی به پلی لیست اینجا انداختم و دیدم که واقعا؟
همینقدر سرد؟
همینقدر خشک؟
همینقدر کم؟
خیلی کمه.
جوری که نمیتونمش. اصلا نمیشه اینجوری.
روزای حوصله سر بریه.
از همون روزایی که هیچ برنامه ریزی براش نداری.
در واقع میدونی میخوای چیکار کنی، کلی ایده و خوش گذرونی و اینا تو مغزت چرخ میخوره ولی، نمیدونی قراره چی بشه.
نمیدونم چرا نمیشه فقط اینکه، هرچقدرم نشد داشته باشه، نمیخوام مثل قبل باشه.
امسال همه چی فرق می کنه. همه چی.
کاش اون گمشده ای رو که مدتهاست به خاطرش پریشونم و حتی نمیدونم چیه رو پیداش میکردم.
یکمی ازش گذشته ولی،
هندونه یخی، شربت خاکشیر، بوی پوشالِ نو، لباسای گل گلی و گشاد، خورشید و دمای n درجه، بستنی یخی، مسافرت، آلوچه سبز، پارچه های سفید و البته، روزای بدون مدرسه،
قشنگترین ترکیبیه که میتونم داشته باشمش.