مامانم میگه حتی اگه مثل Dog از کاری که کردی پشیمون شدی به روی خودت نیار و یه طوری وانمود کن که انگار بهترین کار دنیا رو انجام دادی و خوشحال ترینی نسبت بهش.
ولی من میگم یواشکی بهتون
من پشیمونم از خیییلی چیزا
از عوض کردن اسمِ چنل بگیر تا خریدن اون گل سرخابی به جای نرگس و برگشتن به دوستی های سمی و از دست رفته
دیدی بعضیا رو؟
شاید هر سه ماه یه بار ببینیش یا اصلا نه، سالی یه بارم نشه این دیدار و فاصلهتون روز به روز زیاد تر بشه ولی، هرچقدر طولانی بشه این فاصله بین دیدار، فاصلهی بین گپ زدنتون یا حتی چت کردنتون، هنوزم همونقدر صمیمی و گرم و فنجون چای به دست شروع میکنین از ریز جزئیات زندگیتون واسه هم بگید،
از اینکه امروز چقد احساس ترس کردی، چقدر غم آوار شد رو سرت، چند ثانیه خندیدی، یا حتی عکس اون پیرهن خوشگله که سیو کردی و براش بفرستی و بگی که چقدر از آستین پاپیونیش و رنگش خوشت میاد و هربار، تعداد دیالوگای رد و بدل شده بینتون بیشتر و بیشتر بشه.
_lilo_
هدایت شده از توییت فارسی 🇮🇷
پنج شیش نفر داریم تو یه مغز به این کوچیکی دعوا میکنیم.
》Atom《
@farsitweets
دیگه از گریه و درس که مثل باتلاقه و هرلحظه بیشتر توش فرو میدم، چیزی برام نمونده.
خیلی سعی کردم خودمو ازش بکشم بیرون ولی، آره. درست فکر کردی. نمیشه؛ قبلا هم گفتم. هرچقدر بیشتر دست و پا میزنم، بیشتر غرق میشم.
حالا تو هی بیا بگو نجات دهنده تو آینهست.
مگه وقتی کسی غرق میشه میتونه خودش خودشو نجات بده؟
این آدمیزاد چه مرگشه که عادت داره ده بار یه اشتباه مضخرف و تکرار کنه؟ اصن خدا چیزی به اسم تجربه و درس گرفتن تو وجودش قرار داده؟