دیدی بعضیا رو؟
شاید هر سه ماه یه بار ببینیش یا اصلا نه، سالی یه بارم نشه این دیدار و فاصلهتون روز به روز زیاد تر بشه ولی، هرچقدر طولانی بشه این فاصله بین دیدار، فاصلهی بین گپ زدنتون یا حتی چت کردنتون، هنوزم همونقدر صمیمی و گرم و فنجون چای به دست شروع میکنین از ریز جزئیات زندگیتون واسه هم بگید،
از اینکه امروز چقد احساس ترس کردی، چقدر غم آوار شد رو سرت، چند ثانیه خندیدی، یا حتی عکس اون پیرهن خوشگله که سیو کردی و براش بفرستی و بگی که چقدر از آستین پاپیونیش و رنگش خوشت میاد و هربار، تعداد دیالوگای رد و بدل شده بینتون بیشتر و بیشتر بشه.
_lilo_
هدایت شده از توییت فارسی 🇮🇷
پنج شیش نفر داریم تو یه مغز به این کوچیکی دعوا میکنیم.
》Atom《
@farsitweets
دیگه از گریه و درس که مثل باتلاقه و هرلحظه بیشتر توش فرو میدم، چیزی برام نمونده.
خیلی سعی کردم خودمو ازش بکشم بیرون ولی، آره. درست فکر کردی. نمیشه؛ قبلا هم گفتم. هرچقدر بیشتر دست و پا میزنم، بیشتر غرق میشم.
حالا تو هی بیا بگو نجات دهنده تو آینهست.
مگه وقتی کسی غرق میشه میتونه خودش خودشو نجات بده؟
این آدمیزاد چه مرگشه که عادت داره ده بار یه اشتباه مضخرف و تکرار کنه؟ اصن خدا چیزی به اسم تجربه و درس گرفتن تو وجودش قرار داده؟
بس کن دیگه عزیزم
اشتباه کردی؟
اعتمادِ بی خود کردی؟
گند زدی؟
خب حالا متوجهش شدی؟
فهمیدی که چقد با این کار خراب کردی همه چیو؟
خب درس بگیر قربونت برم درس بگیر و ازش به عنوان تجربه استفاده کن.
د آخه چرا این مرحله آخر برات قفله؟
حالا بیا هی از اول انجامش بده بدون اینکه مرحلهی آخر قبلی رو تموم کرده باشی ببینم به کجا میرسی.
بچها شماهم از اینکه یه چنل روزمرگی با چند کا ممبر بیکار ندارین که توش از چرت ترین و عادی ترین اتفاقات روزتون بزارین احساس گناه میکنید؟